کد خبر: ۸۰۰۰۶
تاریخ انتشار: ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۷:۱۳

نصف جهان: اگر امير قلعه نويي را در ميان مربيان حال و حاضر شاخص ايراني مکتب استقلال در پرانتز بگذاريم، جمع آبي ها پر است از مربيان کوچک و البته مدعي که با حضور شفر حالا ديگر صدايشان براي تصاحب نيمکت آبي در نمي آيد.

منصور پورحيدري 10 دوره، ناصر حجازي و امير قلعهنويي هر يک 4 دوره، مظلومي و زرينچه و مرفاوي هر يک دو دوره. شايد کمتر تيم بزرگي را در دنيا بشود سراغ گرفت که نيمکت مربيگرياش اينقدر تکراري و خستهکننده بين چند مربي دستبهدست شده باشد. مربيان که فقط در يک نقطه تلاقي داشتند، سابقه بازي در استقلال. تاريخ چهار دهه اخير باشگاه استقلال، اگرچه با قهرمانيها و افتخارات بسياري آذين شده اما در جايجايش ميتوان روزها و فصلهاي ملتهب و بحراني را ديد.وقتي که تيم از نتيجه گرفتن ميايستاد و اغلب حتي نميتوانست نمايش رضايتبخشي داشته باشد و مديران باشگاه معمولا چاره را در رجعت ميديدند. بازگشت دوباره به چهرههاي آشنا. اسطورههايي که زماني در زمين درخشيده بودند و حالا قرار بود روي نيمکت منجي باشگاه محبوبشان باشد. اين که روي سکوها هم، در روزهاي سخت معمولا همين نامها را فرياد ميزدند، در شکل گرفتن چنين سيکل بستهاي تاثيرگذار بود. اما اين هواداران بودند که هميشه دل به مربي کارکشته قديمي بسته بودند يا مديران؟ سوالي است که لابد روزي بايد درباره آن تحقيق کرد.

هرچه بود، نتيجه اين ذهنيت، تاجي بود که هر بار بر سر يکي قرار ميگرفت؛ ناصر و منصور و امير و پرويز. و اگر مرگي در کار نبود، اين بازي ميتوانست تا مدتهاي طولانيتري ادامه پيدا کند. با نامهايي که اين وسط تلاش ميکردند زنجير را پاره کنند اما تقريبا همگي موفق بودند و افتخارات هم بين اسطورههاي باشگاه دستبهدست ميشد. همان ناموفق ماندن امثال سکوموروخوف و کخ و ذوالفقارنسب هم بود که سنت را تقويت ميکرد. طوري که دوراني بيستويک ساله از 1374 تا 1395، جز در سه مقطع، هيچگاه رشته پاره نشد. مقاطعي که روي هم دو سال هم نميشوند. مثل دهه چهل و پنجاه نشد که رايکوف و جکيچ، علي داناييفرد بزرگ را عقب راندند و جايگاه ويژه خود را در قلبها پيدا کردند.

در چهل سال پس از انقلاب، استقلال سرزميني بود که مدام بين سلسلههاي مختلف دست به دست ميشد. از پورحيدري به حجازي و از حجازي به قلعهنويي. دوباره و دوباره. آشي چنان شور که ناگهان از سر استيصال يکي از همينها پس از مدتها خانهنشيني ميتوانست با شور و هياهو و قراردادي هفتصد ميليون توماني برگردد و آبيهاي هوادار را هم به وجد بياورد.

به همين خاطر است که بايد گفت حضور چند ماهه وينفرد شفر در استقلال، فراتر از جامي که در خرمشهر گرفته و سهميهاي که براي حضور در فصل آتي ليگ قهرمانان کسب کرده، حتي فراتر از آنچه ممکن است در ليگ آسيايي همين فصل کسب کند ، تاثيري سخت و عميق است. شفر احتمالا ميتواند به هژموني مربيان خودي در باشگاه خاتمه بدهد. هرچند براي مدتي. اما حالا اين احساس در هواداران رشد کرده که هميشه نبايد چشم به جمع کوچک آشنا دوخت. اين توقع که پس از شفر هم يک مربي بزرگ ديگر روي نيمکت بنشيند و بتواند نمايش چشمنواز او را در زمين و پيروزيهاي دلچسباش را تکرار کند. شرايطي که البته براي استقلاليهاي جوان و مدعي خوشايند نيست.

تصور کنيد که اگر شفري در کار نبود، همين حالا و در انتهاي فصل محمود فکري و حتي جواد نکونام با نتايجي که در ليگ يک گرفتهاند ميتوانستند مدعياني براي نيمکت استقلال باشند. تصور کنيد که اگر شفري در کار نبود، سايه بازگشت منصوريان همچنان بر سر تيم بود و ميشد در بهترين حالت به قراردادي دوباره با اميرقلعهنويي فکر کرد که البته حساب او در ميان مربيان مکتب استقلال جداست. به پاشا و نامجومطلق. به خصوص فرهاد مجيدي که نامش در صدر فهرست کساني است که يک دوره حضور از استقلال طلب دارند. روي نيمکت يا بالاي سر مربي يا هر جاي ديگر. اتفاقي که ممکن است بسيار هم براي تيم آبيها مفيد باشد اما هرچه ديرتر، کم ريسکتر. شفر باعث شده تا فعلا کوچولوهاي آبي و آدم هاي خسته کننده نيمکت استقلال ساکت باشند.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو