کافی است یک کلمه عربی یا انگلیسی را به ماشین ذهن پاکروان بدهید تا شناسنامه بلندبالایی از تبار و شجره پهلوی آن تحویلتان دهد. میگوید هر روز پس از «دوگانه پگاه» یا نماز صبح، ایگاتار زریران و امشاسپندان و ایرانویچ میخواند.
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: محسن پاکروان بعلنگرد از هر جمله شروع میکند به توضیح دادن کلماتی که ریشه در زبان پهلوی دارند؛ به تعبیری فارسی میانه و به تعبیری زبان مادر که خیلی از زبانهای ایرانی از دل آن بیرون آمده از جمله فارسی: «آهون در زبان پهلوی به راه زیرزمینی میگویند و آهونسرا را میشود به جای ایستگاه مترو استفاده کرد.» او شیفته زبان پارسی است آنقدر که پنجم ابتدایی یادگیری زبان پهلوی را شروع کرد. بیشتر تحت تأثیر پدر که هم به پهلوی و هم سانسکریت (زبان باستانی هندیها که به پهلوی نزدیک و هر دو از یک ریشه هستند) تسلط دارد، مینویسد و میخواند. پاکروان پسر البته آنقدرها هم دانشگاهی کار نکرده و محقق آکادمیک به حساب نمیآید. او بیشتر متون و کلمات پهلوی را زیسته و با پی بردن به معنا و رگ و ریشه واژهای عاشقیها کرده.
کافی است یک کلمه عربی یا انگلیسی را به ماشین ذهن پاکروان بدهید تا شناسنامه بلندبالایی از تبار و شجره پهلوی آن تحویلتان دهد. میگوید هر روز پس از «دوگانه پگاه» یا نماز صبح، ایگاتار زریران و امشاسپندان و ایرانویچ میخواند. او حالا پس از سالها زندگی در میان واژهها و تبارنامهها، مجموعه بزرگی از واژگان پارسی سره را برای جایگزینی ساخته و پرداخته که بخش بسیار کوچکی از آن را هم با هزینه شخصی و با هزار بدبختی چاپ کرده است. کتابی که از آغوشش جدا نمیکند؛ کتابی قطور فقط برای «آ» و ۳۱ حرف دیگر که چاپ نشده روی زمین مانده. راستی که این مرد به تنهایی یک مؤسسه فرهنگی است.
با پیراهن سفید و چشمان پفدار و نافذ روبهرویم مینشیند و از کودکیهایش میگوید: «پدرم به زبان پهلوی و سانسکریت... مینویسد و حالا نزدیک ۱۰۰ سال سن دارد. ایشان مرا آموزش داد. بچه که بودم، در خانه راه میرفت و بلند بلند کتاب میخواند و من گوش میدادم و برایم علاقه ایجاد میشد. او نمیخواست به من زور بگوید و آدم ساستاری (دیکتاتور) نبود. ولی آدمهای بد شهر از او حسابی میترسیدند چون زور بازویی داشت و توی خانه ما همیشه به اندازه یک زورخانه وسیله بود و پدرم یکسره در حال تمرین. دوست نداشت زورخانه برود و معتقد بود زورخانه جای مقدسی است و نباید بوی پا بدهد. چند بار رفته بود و به خاطر همین بو ناراحت بود. پدرم ۲۰ سال آلمان زبانشناسی خوانده و به همین خاطر به زبانهای پهلوی و سانسکریت و خیلی از زبانهای باستانی مسلط است.»
او با همین روش کم کم با زبان پهلوی آشنا شد و از همان بچگی در کنار پدر هر روز در ایران باستان قدم زد. اما مدرسه اوضاع فرق میکرد. از او میپرسم با این همه اطلاعات لابد در مدرسه مورد تشویق قرار میگرفته، درست است؟ با خنده میگوید: «نه اتفاقاً! یک بار به خاطر توضیحاتم در مورد یکی از داستانهایی که معلم گفته بود، ۵۰ چوب خوردم. بعد خواست که توضیح بدهم، گفتم من که چوب خوردهام دیگر چه توضیحی؟ اصرار کرد و من هم توضیح دادم. بعد دیدم دارد گریه میکند؛ خیلی عذرخواهی کرد.»
اما شروع داستان سفر ماجراجویانهاش برای کشف و فهم زبان از روزی شروع شد که مدرک دیپلمش را گرفت و راهی سفری به افغانستان و پاکستان شد تا ریشه و نحوه کاربرد خیلی از واژههای پهلوی را پیدا کند. این البته آغاز سفر بود و او بارها مجبور شد حتی برای فهم یک واژه به گوشهای از ایران، ماوراءالنهر یا حوالی دریای سیاه سفر کند.
او در این سفرها شناخت بهتری از قومیتهای ایران پیدا کرد و رهاوردش بعد از ۴۳ سال، ۱۵۴ هزار واژه و ۱۰هزار نام شد: «زمان محمد ظاهرشاه به کمک یکی از دوستان داییام رفتم هرات؛ از رودخانهها و دشتها و شهرها گذشتم و زبان فارسی را دنبال کردم. از افغانستان به پاکستان رفتم و از آنجا به رودخانه سند و بلوچستان خودمان... سفرم بیشتر از یک سال زمان برد. دلم میخواست به چین هم بروم اما آن موقع آنجا ناامن بود. همه این عشق از پدرم به من رسید.»
از او میپرسم آیا حرف زدن و مکالمات روزمره برای شما که آنقدر عاشق این زبان هستید، ناراحت کننده نیست؟ میگوید: «نه اذیت نمیشوم اما راستش گاهی افسرده میشوم و با خودم فکر میکنم ما که توانایی ساخت واژه داریم و میتوانیم به ازای هر واژه خارجی ۹ واژه جایگزین داشته باشیم، چرا این کار را نمیکنیم. مردم که گناهی ندارند.» بعد شروع میکند به گفتن کلماتی که معادلهایی برای آنها ساخته: «مثلاً برای پیتزا میشود از «بارنان» استفاده کرد. حتی همین کالباس که ما میگوییم، ریشه در زبان پهلوی دارد. ما به هر چیزی که میپزیم، بار گذاشتن میگوییم و قدیم غذایی داشتیم از گوشت نمک سود که داخل روده گاو نگهداری میکردند و به آن میگفتیم «کالبار» بعد همین کلمه از قفقاز رفت به روسیه و بعدها به خودمان برگشت و شد کالباس.»
او از بیلبوردهای شهرداری و نوشتههای مترو میگوید و اینکه زبان فارسی نیاز به مراقبت بیشتری دارد: «ایرانی هستم و فارسی زبان و تا جایی که شنونده میفهمد، سعی میکنم از کلمات فارسی استفاده کنم. اما کلمات من درآوردی که روی در و دیوار شهر میبینم، خیلی بد است و گاهی حتی زشت. من این کلمهها را نه به خاطر میسپارم و نه دوست دارم تکرارش کنم چون حتی گفتنش هم بدآموزی دارد. متأسفانه همه میخواهند فارسی را چکیده کنند یا لاتی حرف بزنند که این باعث بیرونقی و نازایی زبان
میشود.»
عشق پاکروان به این زبان تنها به سفرها و تحقیقها و شب بیداریها خاتمه پیدا نمیکند. او حتی از داراییاش برای چاپ کتابش هم میگذرد تا به قول خودش چیزی برای این زبان «نهاده کند.» او برای آوانویسی کتابش به مالزی میرود و از اساتید ایرانی که آنجا حضور دارند، کمک میگیرد: «ویرایش کتاب را پسر بزرگم در ایران انجام داد. او هم مثل من پسر بزرگ خانواده است و علاقهمند. اما برای این کتاب خیلی خرج کردم. من خانوادهام را هم وارد این کار کردم. تقریباً برای آوانگاری این کتاب در مالزی بیش از ۳۰۰ میلیون خرج کردم و ۶ ماه هزینه و دستمزد به تیم آوانگاری دادم.»
کتاب را ورق میزند و چند واژه از روی آن میخواند و دائم از خشنودیاش میگوید. او معتقد است نمیشود با پارسی پاک و پیراسته دروغ گفت و از ناراستی حرف زد: «زبان فارسی، زبانی خدایی است. کسانی که پیراسته به این زبان حرف میزنند، پلیدی و کژی و ناراستی از آنها روی میگرداند و به سمت راستی و درستی میروند و اعتماد به نفس پیدا میکنند و اعتماد دیگران را هم به دست میآورند و بعد میرسند به خویشتن خویش. بعد خداوند به آنها پاداش میدهد و آن پاداش پول نیست بلکه چیزی در ذهن آنها میگذارد که همان خوشحالی و سرور و دانش است.»
پس از این، محسن پاکروان را نه به خاطر کتاب قطوری که حاصل عمر اوست به یاد خواهم آورد و نه با لهجه اصفهانی غلیظش بلکه او را با اشتیاق مجنون وارش به زبان پاک و فرهنگ و اقوام ایران زمین به خاطر خواهم سپرد. مردی که زندگیاش را پای هدفی ارزشمند گذاشت و به قول خودش با همه نداریها سر کرد تا به شادمانی دانش برسد. او این جمله را بارها تکرار میکند: «مردم ایران باید یاد بگیرند برای این فرهنگ نهاده کنند نه اینکه خدای نکرده چیزی بکنند و ببرند. ما ایرانیها باید خوبی را دست یافتنی کنیم و بدی را دستنیافتنی.»
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰