انگار همین دیروز بود؛ 10 دیماه سال 97 که پزشکان تشخیص دادند دچار عفونت ریوی شدهام. عفونتی که باعث شد بیش از دو ماه در رختخواب بستری باشم ولی تحملناپذیرتر و دردناکتر از این بیماری، این بود که رسانهای که هشت سال با آنها همکاری داشتم نهتنها در طول مدت بیماریام یک پیام احوالپرسی ارسال نکردند بلکه وقتی مطلع شدند بیماریام بهزودی زود خوب نمیشود، با این استدلال که کار خبر بیمار و غیر بیمار نمیشناسد، با من قطع همکاری کرده و فقط لطف کردند و سفتههایم را به اجرا نگذاشتند!
باید بگویم خبرنگار روابط عمومی نیست و مثل بقیه نیاز به بیمه و حقوق اداره کار دارد ولی افسوس که تکرار این حرفها کوبیدن بر طبل تو خالی است. نه مسئولی صدایمان را میشنود و نه اجماعی در کشور وجود دارد که از این قشر مطالبه گر حمایت کند. به همین دلیل به بهانه روز خبرنگار ترجیح دادم با کسانی گفتگو کنم که روزی عاشقانه و تخصصی در این حرفه فعالیت میکردند اما اکنون دیگر خبرنگار نیستند:
مریم، کار رسانهای خود را از سال 89 در سرویس اقتصادی شروع و به مدت چهار سال در رسانههای متعددی بهعنوان خبرنگار کار میکرده. او اکنون مدیر فروش یک شرکت است. میپرسم: از کار جدید راضی هستی؟ بیدرنگ پاسخ میدهد: صد درصد.
سپس سکوت میکند و میگوید: «راستش را بخواهید دلم برای خبرنگاری و مطالبه گری تنگشده اما حیف و صد حیف که برخی درکی از کار خبری و کارکردهای رسانه ندارند. درست است که خبرنگار باید تابع سیاستهای حاکم بر رسانهاش باشد ولی بین تابع قوانین بودن و به قربان گوی بیچونوچرا بودن هم فرق است.
متأسفانه اکثر رسانههایی که با آنها کار میکردم دغدغه اصلیشان رفع مشکلات جامعه و مطالبه گری نبود. من تلاش کردم طی چهار سال کار، قلمم را پاک نگهدارم اما درنهایت تصمیم گرفتم خبرنگاری را رها کنم.»
ایرج، فارغالتحصیل مقطع ارشد علوم و ارتباطات است. او فعالیت خود را از سال 90 شروع کرده و حدود یک سال است که با یک شرکت تبلیغاتی در حال همکاری است. ایرج با بیان اینکه با عشق و علاقه شدید وارد حرفه خبرنگاری شده، میگوید: «باوجوداینکه اشتیاق شدیدی برای کار خبری دارم ولی میدانم، کار خبری و خبرنگاری هیچ آیندهای ندارد و در خوشبینانهترین حالت، شما فردی دو شغله هستید که گذران زندگیتان را باید از شغل دیگری بهغیراز خبرنگاری انتظار داشته باشید.
جدا از مشکلات نبود بیمه و حقوق کافی که اکثر خبرنگاران با آن روبرو هستند، حرفه خبرنگاری در کشور بهعنوان یک شغل محسوب نمیشود و بیشتر بهعنوان محلی برای گذر افراد است. به همین دلیل در اکثر استانها هنوز فرقی بین خبرنگار متخصص با خبرنگار معمولی نیست و به همین خاطر است که روز خبرنگار در مراسم تجلیل از خبرنگاران، شاهد حضور جمعیت بالای 200 نفر بهعنوان خبرنگار هستیم ولی در طول سال تعداد خبرنگاران فعال در آن حوزه به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد.
وقتی بین خبرنگاری که باسابقه است و در حوزه خودش تخصصی کار میکند با یک خبرنگار نما فرقی نیست، چه انتظاری میرود که خبرنگار دلگرمی و انگیزه برای کار داشته باشد؟ هنوز اداره ارشاد نتوانسته یک لیست کامل از خبرنگاران فعال استان خود جمعآوری کند و مقصر اصلی این کمکاری را هم خانه مطبوعات و انجمن صنفی روزنامهنگاران میداند.
خبرنگار فعال در کشور ما هویت دارد؟ اصلأ کسی او را میشناسد؟ یکبار گفتند خبرنگاران در سامانه سما ثبتنام کنند و اطلاعاتشان را وارد کنند بعد این سامانه جمع شد و همه آنها که در این سامانه ثبتنام کردهاند میدانند چقدر پیچیده و بینظم است.»
خبرنگار دیگری که مثل من به خاطر بیمار شدن از کار برکنار شده با بیان اینکه حین کار خبر به بیماری دچار شده میگوید: «از چه بگویم؟ حرف از نامهربانیها در عرصه خبر زیاد است. وقتی هنگام عقد قرارداد از تو سفته میگیرند و در قرارداد نرخ و امتیاز محاسبه خبر را کمتر از نرخ واقعی میزنند، وقتی در قرارداد ذکر میکنند هر حادثهای در حین انجام کار برای فرد اتفاق افتاد به عهده خود فرد بوده و آن رسانه هیچ وظیفهای در قبال فرد حادثهدیده ندارد و... این گلایهها و شکایتها را باید به چه کسی گفت؟ اگر بخواهیم اعتراضی هم داشته باشیم، بهراحتی میگویند قرارداد را امضا نمیکردی و مشکل از خود شماست!
بله مشکل از خود ما خبرنگاران است که این قراردادها را امضا میکنیم ولی آیا هیچ نهاد و ارگانی هم هست که نسبت به این قراردادها واکنش نشان داده و از این تخلف جلوگیری کند؟ چرا هنوز رسانههایی وجود دارند که باوجوداینکه میدانند کار خبر با چه مخاطراتی روبروست زیر بار حوادثی که برای خبرنگارانشان در حین انجام کار رخ میدهد نمیروند؟»
زهرا هم پنج سال بهطور ثابت در یکی از خبرگزاری مطرح کشور فعالیت میکرده و اکنون بیکار است. او با بیان اینکه کار در مطبوعات، فشار روانی کمتری برای خبرنگار دارد، میگوید: «در خبرگزاری اصطلاحی به نام سوختن خبر هست که اگر خبری سر ساعت مشخص در خبرگزاری منتشر نشود دیگر کار نمیشود و برای خبرنگار امتیاز منفی دارد. هر خبرگزاریای هم با توجه به نوع برنامه و اهمیت برنامه، زمان متفاوتی را برای انتشار در نظر میگیرد. به نظر من مسائلی که فقط به خاطر رقابت رسانهها به وجود آمده درست نیست.
بعضی خبرگزاریها به دلیل رقابتهای نابه جا، باعث ایجاد فشارهای روحی و روانی زیادی بر خبرنگاران خود شدهاند و یکی همین است که کدامیک اول گزارش پوششی را کار میکند. در خبرگزاریای که من کار میکردم اگر رسانه دیگری یک دقیقه زودتر گزارشش را کار میکرد، گزارش من کار نمیشد یا اگر هم کار میشد امتیاز منفی میگرفتم.
شاهد بودم که همکارانم به دلیل این نگاهها دچار چه فشارهای روحی و روانی میشدند و از شب قبل برنامه چه استرسی داشتند که مبادا امتیاز منفی نگیرند. فکر میکنم اگر خبرگزاریای قصد رقابت با خبرگزاریهای دیگر را دارد، بیشتر از بحث سرعت در انتشار اخبار باید به کیفیت و جامعیت خبر توجه کند.»
احمد، که پنج سال کار در خبرگزاری و روزنامه را تجربه کرده و حالا راننده تاکسی است میگوید: آخر کار خبری یاس و سرخوردگی برای خبرنگار است. حوزه مورد علاقه من اجتماعی بود و پنج سال بهصورت تخصصی کار کردم اما جدا از اینکه مسئولان و متولیان حوزه اجتماعی شهر و استانم، مرا سیاه نویس خطاب میکردند، از اینکه میدیدم اغلب مشکلات اجتماعی خیلی ساده با پیگیری و ورود جدی فلان اداره و نهاد حل میشود ولی آنها از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند، دچار افسردگی شدید شدم.
اگرچه یکی از اصول خبرنگار اجتماعی این است که مثل مددکار باید احساسی با قضایا برخورد نکند اما مگر چقدر میشود مشکلی را دید و به آن فکر نکرد؟ من به پیشنهاد پزشکم از این کار انصراف دادم.»
سمیرا، خبرنگاری است که حدود دو سال در یک هفتهنامه کار میکرده و اکنون بیکار است. او درباره کار در هفتهنامه اظهار میکند: « اغلب هفتهنامهها درآمدشان از رپورتاژ و آگاهی تأمین میشود، به همین خاطر تمام سعی خود را میکنند که رپورتاژ و آگهی بیشتری دریافت کنند ولی نکته دردناک این است که این تلاش برای گرفتن رپورتاژ و آگهی باعث میشود از خبرنگار تخصصی خود انتظار داشته باشند مثل بازاریاب رفتار کند، درصورتیکه خبرنگاری با بازاریابی فرق دارد.
خبرنگار نباید دغدغه جذب آگهی و رپورتاژ داشته باشد. خبرنگار باید بتواند آزادانه و با حفظ چارچوبهای لازم به نقد و مطالبه گری خود بپردازد، نه اینکه بخواهد با چشمپوشی از نواقص موجود، برای جذب آگهی و رپورتاژ از فلان نهاد و اداره تعریف و تمجید کند.»
همه اینها،بخشی از درد دلهای قشری بود که سالیان سال برای بهبود شرایط و به خاطر رسالت اجتماعی خود، قلم زدند و در سایه بیتوجهی و بیمهری، از کار خود استعفا داده و به حرفه دیگری مشغول شدند و بعضاً بیکاری را بر چنین کاری ترجیح دادند. مسئولان محترم، امسال بهجای اینکه 17 مرداد شاخه گلی به خبرنگاران بدهید، گرهای از مشکلات عدیده آنها بازکنید. لطف کنید و به احترام این روز در سیاستگذاری رسانه خود تجدیدنظر کنید و بیشتر به فکر خبرنگاران باشید و مخاطبان عزیز، چه استاد دانشگاه باشید چه هنرمند چه یک شهروند، خواهش میکنم خبرنگار را از خودتان بدانید و با ترس و شک به او نگاه نکنید.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰