پ
بازیگر نقش «شمر» در سریال «مختارنامه»:
کد خبر: ۱۴۶۹۹۱
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۳

نصف جهان: بازیگر شیرازی با نسیم‌بیگ و بسیم‌بیگ «روزی روزگاری» قدرت بازیگری‌اش را به رخ کشید. بعدها امرا... احمدجو از او و رفیق شفیقش محمود پاک‌نیت در کارهای بعدی خود «تفنگ سرپر» و «پشت کوه‌های بلند» بیشتر استفاده کرد.  محمد فیلی در «مختارنامه» و نقش «شمر بن ذی‌الجوشن» سر زبان‌ها افتاد تا جایی که به تعبیر خودش هم ناسزا شنید، تحریم آب خانه و بی‌توجهی خانواده و از طرفی کتک خوردن در خیابان را تحمل کرد.

از ماجرای پیشنهاد و اتفاقی که برای انتخاب رسیدن به نقش «شمر» برایتان افتاد؛ بگویید.

داود میرباقری مرا می‌شناخت اما یک بازیگر طناز و نه یک آدم تلخ و خشن؛ اصلاً انتظار نقش منفی را نداشتم. وقتی از دفتر تهیه‌کننده «مختارنامه»- محمود فلاح- با من تماس گرفتند بسیار خوشحال شدم. چون می‌دانستم در پَسِ ذهن آقای میرباقری قرار دارم؛ وقتی رفتم دفتر و صحبتی داشته باشیم یادم نمی‌رود خانم قاسمی گفتند در طبقه دوم منتظر شما هستند. از پله‌ها که بالا رفتم، دیدم آقای میرباقری ایستاده‌اند و به یک میز دورخوانی تکیه داده‌اند. تا چشمشان به من افتاد گفت: «شمر» من هم وارد شد! من به خودم و فضای پیرامونی نگاه کردم که یعنی میرباقری منظورش به من بوده است. خودم را به بی‌خیالی زدم که شاید آقای میرباقری یک شوخی کرده یا یک لقبی را به من داده است. وقتی وارد دفتر شدم به من گفت: محمد! من یک نقشی برای تو در نظر گرفته‌ام که شاید خودت هم به آن فکر نکرده باشی! می‌خواهم «شمر» سریال «مختارنامه» تو باشی! من گفتم: آقای میرباقری شوخی می‌کنید؟ من چه کار با «شمر» دارم. او گفت: این «شمر» را برای تو کنار گذاشتم؛ من برای همه نقش‌ها دو سه گزینه خاص دارم اما برای «شمر» فقط تو گزینه این نقش هستی؛ اگر این نقش را نپذیرفتی «شمر» را در سریال نخواهم داشت. این صحبت‌های داود میرباقری من را آچمز کرد و ماندم چه کار کنم. شدم «شمر»! آنجا بود حال و روز وصف‌ناپذیری داشتم. آن روز نتوانستم سوار ماشین شوم و سرگردان و پیاده به منزل رسیدم. به موضوع انتخاب «شمر» فکر می‌کردم و برایم باورکردنی نبود؛ حتی باز هم به خودم می‌گفتم آقای میرباقری شوخی کرده است. ولی وقتی پای قرارداد رفتم و نقش «شمر» را برای من نوشتند آنجا بود که مُهرِ بازی در این نقش برایم خورده بود.

یکی از استرس‌هایی که داشتید مواجهه با خانواده‌تان بود و نمی‌توانستید بگویید شما «شمر» سریال «مختارنامه» ‌اید.

خانواده‌ام خیلی مشتاق بودند که قرار است در «مختارنامه» بازی کنم. می‌دانستند این سریالی است که دیده می‌شود. به من توصیه کردند یک نقش خوب بگیرم؛ ولی فکر نمی‌کردم «شمر» را به من پیشنهاد دهند. وقتی «شمر» شدم دیگر نمی‌دانستم به خانواده‌ام چه بگویم، اگر می‌گفتم قرار است بازیگر «شمر» شوم مرا پس می‌زدند. تا مدت‌ها در خانه می‌گفتم هنوز نقشم مشخص نشده و در حال نگارش فیلمنامه هستند؛ البته دروغ نگفتم داشتند فیلمنامه‌ را می‌نوشتند. رسانه‌ای شدن نقش «شمر» باعث شد تا خانواده‌ام در جریان قرار بگیرند. حتی یکی از روزنامه‌ها با تیتر درشت نوشته بود «نسیم بیگ» و «بسیم بیگ» روزی روزگاری، «شمر» مختارنامه شد. آن موقع دیگر نمی‌دانستم چه بگویم. انتظار داشتند یک نقش خوب بگیرم نه اینکه نقش شقی‌ترین و منفورترین نفر در حادثه عاشورا را بازی کنم.

فارغ از استرس خانواده به تعصب هیئتی‌ها و بازتاب در میان مردم هم فکر کردید؛ می‌دانید که چقدر «شمر» در میان شیعیان، منفور است؟

می‌دانستم این اتفاق می‌افتد و تنفر وجود دارد. چون خودم از دوران کودکی یک تنفر خاصی نسبت به «شمر» داشتم. طبیعتاً مردم هم به این شکل نگاه می‌کنند و از این ملعون حادثه کربلا متنفر هستند. مخصوصاً زمانی که این نقش مورد توجه هم قرار می‌گیرد به مراتب این میزان تنفر نسبت به «شمر» بالاتر می‌رود. اما مردم هم نسبت به گذشته با دقت بیشتری به فیلم‌ها نگاه می‌کنند و می‌دانند من آن نقش را بازی کرده‌ام. من خودم آن «شمر» ملعون نیستم! این دلایل به من قوت قلب می‌داد که مردم اینطور نگاه می‌کنند. با این اوصاف یکسری نگاه‌شان بعد از پخش سریال، خیلی سخت بود و یکسری تشکر می‌کردند و می‌گفتند شما بازیگر هستید و با من برخورد خوبی داشتند. البته برخی هم آنقدر «شمر» سریال «مختارنامه» را باور کرده بودند که من را مؤاخذه می‌کردند چرا نقش «شمر» را بازی کرده‌ام؟

یکجایی خانم سالخورده‌ای شما را کتک زده بود. ماجرا از چه قرار است؟

ماجرا برمی‌گردد به زمان پخش «مختارنامه» که قسمت‌های پایانی روی آنتن می‌رفت. با مردم در خیابان‌ها مواجه می‌شدم و واکنش‌های مختلفی داشتند. یک روز دو موتورسوار کنار یک تاکسی من را تهدید کردند و راننده از من خواست پیاده شوم که یک موقعی به ماشین حمله نکنند. یک روزی هم در خیابان فاطمی از ماشین پیاده شدم یک خانم سالخورده که ظاهراً در ماشین من را دیده بود با کیف به سرم زد. گفتم خانم چرا این کار را می‌کنید؟ گفت چرا این نقش را بازی کردی! گفتم از من خواستند این نقش را بازی کنم. و باز با ناراحتی بسیار می‌گفت نه تو نباید این نقش را بازی می‌کردی و نباید «شمر» می‌شدی. من عذرخواهی کردم و گفتم دیگر «شمر» نمی‌شوم. اینجا بود چند نفر آن خانم را مشغول کردند تا من بروم؛ وگر نه کتک‌های بیشتری می‌خوردم.

شنیده بودیم در یکی از صحنه‌های «مختارنامه»، «شمر» گریه می‌کند.

جایی که خیلی منقلب شدم و حتی کار لحظاتی متوقف شد همان پایان کار «شمر» است. «شمر» با آن شکل مفتضحانه فرار می‌کند و در یک خرابه ساکن می‌شود. در شرایطی قرار می‌گیرد که دیگر از آن سفره‌های رنگین دارالخلافه، نان و ماستی می‌خورد و در واقع ذلیل شده است. یک یار برایش مانده و سوای نوکری که رفته خرید کند «ابن‌‌ضبابی» کنار او نشسته و از او می‌پرسد الان پشیمان هستی این کار را کردی؟ می‌گوید نه. این نه گفتن یک مقدار برای من سخت شد. اینجا با خودم کلنجار رفتم که چرا این «نه» از دهانم بیرون آمد. یا دیالوگ دیگری که گفتم چند بار هم مرا بکشند و زنده شوند دوباره با حسین بن علی مقابله می‌کنم. در این سکانس به هم ریختم و یکطوری شد که نمی‌توانستم این دیالوگ‌ها را ادا کنم. داود میرباقری متوجه این ماجرا شد و لحظاتی کار را متوقف کرد و به عوامل اعلام کرد یک چایی و آبی بخورید. بعد پیش من آمد و گفت چه شده و چرا ناراحت شدی؟ گفتم چیزی نیست. دوباره شروع کردم و کار را ادامه دادم.

بعد از اینکه «شمر» را بازی کردید فیلم‌های دیگر هم از شما خواستند «شمر» را بازی کنید. اگر دوباره در فیلمی با فضای کربلا به شما پیشنهاد بدهند، دوست دارید چه نقشی را بازی کنید؟

من «شمر» را بازی کرده‌ام و اعتقاد دارم هر نقشی را که بازی کنم دوباره آن را تکرار کنم. من نمی‌توانم «شمر» دیگری بسازم و برایم این کار سخت است. در نتیجه دوباره نقش «شمر» را کار نمی‌کنم اما هر نقش دیگری را پیشنهاد دهند قبول می‌کنم. شاید آن موقع با اکراه قبول می‌کردم ولی الان این اکراه از بین رفته و هر نقشی در رابطه با وقایع کربلا باشد کار می‌کنم.

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰