پ
بازیگر سریال «حکایت‌های کمال»:
کد خبر: ۱۵۲۵۱۲
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۸ - ۱۰:۱۰

نصف جهان: سریال‌های تلویزیون به نظر در این چند شب، رنگ و بوی ایرانی‌تری به خود گرفته‌اند که البته نمونه عینی‌ترش «حکایت‌های کمال» است. محمود پاک نیت که نقش پدر خانواده را در این سریال بازی می‌کند به گفتگو با خبرگزاری «آنا» نشست و از ذوق خود برای بازی در این‌گونه سریال‌های خانوادگی ایرانی گفت.

بعد از این همه نقش‌های جور و واجوری که در کارنامه شما دیده می‌شود، این‌بار شما را در سریالی با حال و هوای ایرانی‌تر دیدیم که یادآور فضای خاک‌خورده گذشته است! منظورم قصه‌هایی است که انگار کسی سراغش نمی‌رود اما همه دوستش دارند.

شاید برایتان جالب باشد اما حتی برای خود من هم با این سن و سال، «حکایت‌های کمال» دارای یک حس نوستالوژی است؛ یعنی یک نقاشی خاطره‌انگیز از دهه ۴۰ با آن کوچه و بازار و خاطراتی که جلوی چشم ماست. خب ما در همین قصه‌ها بزرگ شدیم.

پس قصه‌ها به زعم شما یک بازنمایی واقعی دارد!

دقیقاً. ابداً هم من‌درآوردی نیست. هرچند بچه‌های این دوره و زمانه دیگر درکی از آن فضا ندارند؛ به‌قدری که سرشان در موبایل می‌چرخد.

فکر می‌کنید این سریال‌ها می‌تواند همین بچه‌ها را نیز درگیر کند؟ جوری که بالاخره بنشینند و داستان‌ها را دنبال کنند؟

شک نکنید! به نظرم «حکایت‌های کمال» خوب ساخته شده و داستانک‌هایی را تعریف می‌کند که حسی از خاطرات گذشته ما را دوباره زنده می‌کند. خصوصاً برای کسانی که آن فضای دهه چهل، آن بازارچه‌های قدیمی، زیرزمین‌های بامزه تا حوض وسط حیاط و... را ندیده‌اند، جذاب است.

چرا چنین فکری می‌کنید؟

خب مگر بچه‌های الآن چیزی جز در و دیوار آپارتمان هم می‌بینند؟ هر طرف سرشان را می‌چرخانند یک دیوار و فضای بسته می‌بینند. کل تفریحشان هم شده یک موبایل و سرک کشیدن در اینترنت. بچه‌های این نسل از دیدن این لوکیشن‌های زیرخاکی و خاطرات نسل ما محروم هستند. این دورهم بودن‌ها، آن زندگی، ارتباط نزدیک خانواده‌ با همسایه‌ها، کل‌کل‌کردن‌ها و قصه‌ها به نظرم به‌حد کافی جذاب هست که داستان‌نویسان و فیلمسازان ما بیشتر از اینها سراغش بروند و بنویسند و تصویرسازی کنند.

بله خب! به شرطی که واقعاً کتاب یا فیلمنامه به‌دردبخوری هم باشد که بتوان دوباره دست روی قصه‌هایی با حال و هوای همین «حکایت‌های کمال» یا امثال «قصه‌های مجید» گذاشت. نمی‌دانم شاید از این جنس کتاب‌ها نداریم که فیلمساز بتواند برای اقتباس سریالی یا سینمایی به سمتش برود.

اتفاقاً ما هم رمان و داستان خواندنی داریم و هم نویسندگان خوش‌قلم. متأسفانه کتابخوان نداریم یعنی آنطور که شایسته ماست؛ نداریم. چند نفر کتاب می‌خوانند که آشنا با قصه‌های ایرانی باشند؟ قبول کنید که دستکم بچه‌های ما از تاریخ همین چند دهه قبل نیز دور افتاده‌اند. خبری از گذشته و خاطرات پدر و مادرشان ندارند. اینها لزوماً هم خاطره نیست؛ باید از جنس سریالی مثل «حکایت‌های کمال» با همه سادگی‌اش ساخت. سریالی که یک‌جور دورهمی برای خانواده‌هاست. خب بچه‌ای که در موبایل و اینها غرق شده، از فرط خستگی مگر مغزی نیز برایش می‌ماند که شب با خانواده، بنشیند و گرم صحبت و بازی شود.

این ماجرای اقتباس داستانی البته جذاب است و دو مصداقی هم که اشاره شد مؤید همین نکته است. مخاطب دنبال دیدن و شنیدن قصه است و چه بهتر که در همین تلویزیون با مخاطب زیاد و بدون هزینه باشد.

نویسنده و داستان‌نویس ما کتاب می‌نویسد، اتفاقاً رمان خوب هم می‌نویسد اما کتابش فروش ندارد. اما سریال خوب ناخواسته مخاطب را درگیر می‌کند. تأثیر کتاب به اندازه یک اقتباس درست و حسابی تلویزیونی نیست؛ بالاخره این تلویزیون یک جور توفیق اجباری است که در هر خانواده‌ای وجود دارد که اجباراً هم روشن است.

یک جور تبلیغ دوطرفه و علی القاعده برای کتاب خوب هم می‌شود.

حتماً همینطور است؛ پس چه بهتر که مدیران و همکاران بنده، با اهل کتاب نیز رفاقت کنند. حیف نیست اینجور کتاب‌ها با قصه‌های ایرانی با فرهنگی خودمانی، دست نخورده بماند.

اما فکر می‌کنید فیلمساز نمی‌ترسد که از پس این نماسازی زندگی ایرانی برنیاید؟

نه نویسنده و نه فیلمساز ایرانی نباید بترسند. قصه‌هایی که روی کاغذ مانده، کم نیستند. باید جرأت به خرج داد و اینها را ساخت. من به همکاران خودم می‌گویم مطمئن باشید که بیننده دارد. مگر «روزی روزگاری» کم مخاطب داشت؟ حتی جالب است که در بار اول پخش، خیلی‌ها آن را ندیدند ولی با پخش دوم و چندم، اینقدر نشستند و دیدند که امروز به قولی پیش همه ارج و قرب دارد. مخاطب از دیدن سریال خاطره‌انگیز خسته نمی‌شود.

به خود شما هم برسیم! شما این شب‌ها سریال «حکایت‌های کمال» را روی آنتن دارید، همزمان در سریال تاریخی «جشن سربرون» ایفای نقش می‌کنید. قبل‌تر نیز نقش‌هایی جدی یا طنز با هر کارگردان و قصه‌ای را تجربه کرده‌اید. پس دایره انتخاب کردن دستکم برای شما وجود دارد.

من اگر کاری را از روی دل و علاقه‌ام انتخاب نکنم، اصلاً نمی‌توانم بازی کنم. کار باید به دلم بنشیند و البته باید بدانم برای مخاطب مفید، مؤثر و جذاب است. من در زندگی خودم حتی به شوخی هم باشد یک‌بار نرقصیده‌ام و از این کارها نمی‌کنم، ولی در همین «حکایت‌های کمال» چون قصه را دوست دارم و می‌دانستم که خانواده‌ها نیز حتماً آن را دوست خواهند داشت، برای مردم دست به دستمال و رقص محلی هم شده‌ام.

پس احتمالاً سریال جالب‌تر هم می‌شود!

«حکایت‌های کمال» برای من یک جور زندگی و خاطره گویی است. اگر کاری را دوست داشته باشم و بدانم خانواده ایرانی هم می پذیرد، چه ایرادی دارد که توان چندبرابر بگذارم.

مخاطب که بدش نمی‌آید سریال ایرانی ببیند؛ خصوصاً اثری که هر سنی را درگیر کند ازجمله بچه‌ها، که کمتر کسی آنها را جدی می‌گیرد؛ البته اگر موجود باشد!

من هم موافقم جای این تولیدات خالی است. البته قصه ‌ای که به مردم پیام بدهد، مردم از دیدنش لذت ببرند و هر گروه سنی از لحظات شیرینش کیف کنند. به نظرم «حکایت‌های کمال» این ویژگی‌ها را دارد.

البته اگر تهیه کننده رغبت کند. نهایتاً فکر می‌کنید چه باید کرد که کمی این ماجرای ساخت سریال‌های خانوادگی را جدی‌تر بگیرند؟

خودم همیشه خواهش کرده‌ام که نویسنده ما بیشتر دست به قلم شود، فیلمساز رغبت کند و نترسد که کار را خراب کند. تهیه‌کننده سریال‌های ما که سرمایه‌ای از خودش ندارد، سرمایه تلویزیون را وارد تولیدات می‌کند پس این قضیه تلاش مضاعف تلویزیون را می‌طلبد.

تلویزیون ما باید بیشتر ریسک کند و همچنان از این جنس تولیدات بسازد. اینقدر خودش را در چند قصه و لوکیشن تکراری گیر نیاندازد. مخاطب هم استقبال می‌کند. شک نکنید که بازدهی کافی خواهد داشت.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰