مرور ملاقات با مرحوم حسن توفيق
کد خبر: ۱۶۸۷۱۲
تاریخ انتشار: ۱۲ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۴۱

فاطمه خليلي / خبرگزاري ايسنا: حسن توفيق، کاريکاتوريست و مديرمسئول نشريه «توفيق» بعد از ظهر يک شنبه (11 خرداد ماه) بعد از چند روز بي‌اشتهايي و بيماري، بر اثر ايست قلبي درگذشت و شماره‌هاي متعدد نشريه «توفيق» که اغلب طرح‌هاي روي جلدش نيز به امضاي خودش منتشر مي‌شد، مهمترين و ماندگارترين ميراث او براي اهالي مطبوعات و هنر و مردم است.

حسن توفيق، نشريه «توفيق» را نشريه‌اي بي‌رقيب در آن زمان توصيف مي‌کرد و وضعيت ساير نشريه‌هاي طنز آن دوره را اينگونه تشريح مي‌کرد که «يک استاد دانشگاه نمي‌تواند با يک شاگرد مدرسه‌اي رقابت کند؛ نشريه‌اي در حد و اندازه توفيق نبود که بخواهيم با آن رقابت کنيم.»

اين بخشي از گفته‌هاي زنده‌ياد توفيق است که حدوداً دو سال پيش با «ايسنا» در ميان گذاشته بود. به واسطه يکي از دوستانش با او قرار مصاحبه گذاشتيم تا در فرصتي هر چند کوتاه، بخشي از خاطرات 29 سال مديريت نشريه «توفيق» را از زبان خودش بشنويم؛ اما حافظه‌اش آنطور که بايد ياري نمي‌کرد و در جواب اغلب پرسش‌هاي ما، با لحني کاملاً جدي که به مرور با صداي خنده‌اش همراه مي‌شد، مي‌گفت «من صبح‌ها که جلوي آينه مي‌روم تا ريشم را بتراشم، مي‌گويم مثل اينکه اين را يکجايي ديده‌ام!»

سر صحبت را با يک عذرخواهي و تعارف آغاز کرديم و گفتيم جسارت نباشد که از شما سئوال مي‌پرسيم و با همان لحن شوخي و جدي که انگار ميراث سال‌ها فعاليت خانوادگي در نشريه فکاهي «توفيق» است، جواب داد: «جوان که هيچ، اگر شيرخوار هم بوديد، مي‌توانستيد هر سئوالي که مي‌خواهيد بپرسيد.»

پيش از هر سئوالي درباره مهمترين ويژگي نشريه «توفيق»، يعني شوخي با سران سياسي کشور پرسيديم؛ اينکه اين استقلال نظر برگرفته از استقلال مالي بوده است يا به طور کلي فضاي باز رسانه‌اي آن دوره؟ پاسخ داد: «زمان‌ها و سال‌هاي مختلف در ايران شرايط مخصوص به خودش را داشته که از لحاظ آزادي‌هاي سياسي نيز اين شرايط در نوسان بوده است. ما به نسبت شرايط حداکثر بهره را مي‌برديم و با رجال و سياستمداران شوخي مي‌کرديم. به طور کلي فضاي بازي در اختيار رسانه‌ها نبود، ولي ما تا آنجا که مي‌توانستيم از شرايط موجود استفاده و تا اندازه‌اي که مي‌توانستيم شوخي مي‌کرديم، اما نشريات ديگر آنقدر که بايد از شرايط استفاده نمي‌کردند.»

انگار که با بيان اين جملات خاطرات ديگري در ذهنش جان گرفته باشد، به دردسرهايي که اين شوخي‌ها برايش داشته اشاره کرد و گفت: «زمان نخست‌وزيري اميرعباس هويدا "توفيق" را چهار بار توقيف غيرقانوني کردند و هر چهار بار جنگيدم تا روزنامه را از توقيف دربياورم. در يکي از اين موارد، هويدا به وسيله عطاا... خسرواني (سياستمدار) و سام (وزير اطلاعات) به من پيشنهاد کرد که اگر شرکت تشکيل بدهم، نشريه را 24 ساعته از توقيف خارج مي‌کند؛ منظورش اين بود که شرکت سهامي تشکيل شود و من 49 درصد و هويدا و اطرافيانش 51 درصد سهام داشته باشند. من هم گفتم فکر مي‌کنم و جواب مي‌دهم. نامه‌اي نوشتم و براي سام بردم. در اين نامه نوشتم پيشنهاد آقاي هويدا را مطالعه کردم، مورد موافقتم واقع شد و رفتم و شرکت با حضرت ابوالفضل(ع) تشکيل دادم. حالا اگر شما شراکت من با حضرت عباس(ع) را قبول داريد، طبق قولي که داديد، نشريه را رفع توقيف کنيد، اگر نه هم که هيچي! سام گفت اين حرف ها چه معني مي‌دهد؟ منظور ما اين بود که با آقاي هويدا شريک شوي که جواب دادم من با حضرت عباس(ع) شريک مي‌شوم، ولي با اميرعباس نه!»

توفيق که از بيان اين خاطره انگار بار ديگر بعد از سال‌ها به اين ايده‌اش افتخار کرده باشد، با غروري توأم با لبخند خاطره‌اي ديگر را روايت کرد؛ «هويدا در پنجاهمين سال انتشار "توفيق" بسيار تلاش مي‌کرد که "توفيق" را در مسير خودش بياورد و هر وقت من را مي‌ديد مي‌گفت بيا با ما باش و اگر با ما باشي از هر نظر همه چيز برايت فراهم خواهد بود، ولي هيچ وقت جواب قطعي آره يا نه به او نمي‌دادم، تا اينکه يک بار گفتم براي قبول اين پيشنهاد شما معذوريت دارم؛ من عضو حزب خران هستم و نمي‌توانم با شما همکاري داشته باشم.»

صحبت به حزب خران که رسيد، فرصت را غنيمت شمرديم، او را از دنياي خاطراتش بيرون آورديم و از فلسفه راه‌اندازي اين حزب و طعنه‌هاي سياسي که راه‌اندازي حزب خران به همراه داشته است، پرسيديم.

او ادامه داد: «آنقدر تقاضاي عضويت زياد بود که ما در روزنامه‌ نوشته بوديم اعضاي حزب خران بيش از اعضاي حزب مليون عضو دارد. يادم است يک روز در اتوبوس بودم و ديدم دو نفر جلو نشسته‌اند و در مورد درست يا غلطي حزب خران با هم صحبت مي‌کنند. وقتي خواستم پياده شوم، کارت عضويتم را نشانشان دادم و گفتم کار درستي است، حتماً عضو شويد. يادم است آن زمان مي‌گفتند در هر جمعي که وارد مي‌شوي از هر سه نفر، يک نفر عضو حزب خران است.»

از او درباره تيراژ نشريه «توفيق» پرسيديم و گفت: «تيراژ موضوعي کاملاً محرمانه است و هيچ‌گاه گفته نمي‌شود. آن زمان در روزنامه نوشته بوديم که تيراژ هر نشريه‌اي تعدادي که در چاپخانه چاپ مي‌شود، نيست. تيراژ تعداد خواننده‌هاي يک شماره نشريه است. طبق آماري که گرفته بوديم يک نفر که روزنامه "توفيق" را مي‌خريد، براي چند نفر ديگر هم مي‌برد و براي برخي ديگر هم حتي در خارج از کشور هم مي‌فرستاد. در آن مدتي که براي "توفيقِ" خارج از کشور در روزنامه‌هاي "اطلاعات" و "کيهان" تبليغ مي‌کرديم، متوجه شديم که تعداد کساني که خارج از کشور روزنامه‌ "توفيق" را مي‌خوانند بيشتر از کساني‌ است که روزنامه‌هاي "کيهان" و "اطلاعات" را خريداري مي‌کنند و در واقع ما بايد براي آنها تبليغ بکنيم.   

سئوال آخر درباره آخرين روز نشريه «توفيق» بود، اما حسن توفيق جواب آن را به حافظه ضعيفش ارجاع‌ داد و گفت: «من تاريخ تولدم را هم به ياد ندارم. يک روز پيشکار آقاي بجنوردي تماس گرفت و گفت 20 اسفند ماه به مناسبت تولدتان مي خواهيم دست جمعي به ديدنتان بياييم. من گفتم اولاً من نمي‌دانم تولدم کي است و اگر هم مي‌دانستم جشن که نمي‌گرفتم هيچ، روضه‌خواني را هم دعوت مي‌کردم که بخواند و من زار زار گريه کنم که چرا متولد شده‌ام.»

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار