پ
کد خبر: ۱۹۱۹۸۴
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۶

چگونه از سینما بنویسم؟ از سینما در سالی که خیلی چیزها از یک مفهوم عینی تبدیل به یک مفهوم انتزاعی شدند. روزهایی که سینما بسته بود و از آن یک «عنوان» باقی ماند و کلی حرف و حدیث! اما خب قرار نیست تسلیم ناامیدی شویم، هر چند برای امیدوار ماندن دلایل کمی داشته باشیم. اینجا و در این مطلب نگاهی کلی و فهرست‌وار به وضعیت «سینما» در سالی که گذشت خواهم داشت، طبعا جامع نیست و کمی هم سلیقه‌ای‌ست.

صندلی‌های خالی، تعطیلی و بیکاری

سینما در سالِ همه‌گیری جز در چند برهه‌ی کوتاه، باقی ایام سال، تعطیل بود. همین اواخر تعطیلی سینما «عصر جدید» کلی حسرت به دل علاقه‎ مندان سینما بر جای گذاشت، این بُعد خاطره‌بازی البته سویه‌ی سانتی ‌مانتال ماجراست، سویه‌ی واقعی و زُمُخت کار آن‌جاست که با هر تعطیلی موقتی و یا دائمی کلی نیروی کار از کار بیکار می‌شوند.

آمارها از تعدیل 40درصدیِ کارکنان سینماها خبر می‌دهد! تعدیل البته اسم مودبانه‌ی اخراج است، آمار وحشتناک است. اساسا سینماها در حالت عادی هم به واسطه فعالیت‌های جانبی به تراز می‌رسیدند و حالا حساب کنید در این سال تعطیلی اوضاع چگونه بوده، در واقع مالکان هم حق داشتند و دارند. اما بیکاران به «حق» کار ندارند، بیشتر درگیر «سفره» و «نان» هستند.

اکران آنلاین

پدیده غریب «اکران آنلاین» در وی‌او‌دی‌ها از آن داستان‌های تخیلی امسال بود، فیلم‌ها در کسری از ثانیه لو می‌رفت و خیلی از صاحبان فیلم‌ها مثل مورد «تومان» حاضر به «اکران آنلاین» نمی‌شدند و نشدند و آن‌ها هم که شدند به طرز عجیبی فیلم‌هایی فاقد کیفیت بودند. این بحث تامین سرمایه برای فیلمسازی و نهادهایی که بی‌حساب پول پای فیلم‌ها می‌ریزند، امسال بیشتر از هر سال به چشم آمد.

گو این که هر چه فیلم اکرانِ آنلاین شد، به غیر از دو سه مورد همه بی‌کیفیت بودند و تصور این که دیدن آن‌ها در سالن سینما چقدر زجرآور می‌شد هولناک است! اگر گمان کنیم که در میان عوامل این‌ها کسانی نبودند که به کیفیت نازل این آثار واقف باشند، محال است، می‌دانستند و پولی وسط بوده و اساسا پروژه قرار نبوده سودآور باشد و خب چه بهتر که وارد پروژه‌ای بشوی از ابتدا برنده‌ای! در این میان مخاطب البته بازنده است، چیزهایی می‌بیند که «چیز» هم نیست.

سینما علیه مردم

البته که سینما و اساسا هنر از مردم و از مخاطب نفس می‌گیرد اما وفور فیلم‌هایی علیه مردم از حیث مضمون، کمی نگران‌کننده شده. البته این بحث در جشنواره بیشتر داغ شد، به طور خاص درباره فیلم‌هایی نظیر :«ابلق»، «بی‌ همه‌ چیز»، «شیشلیک»، برخی منتقدین معتقد بودند که در این فیلم‌ها گناه روزگار نامراد، گردن مردم افتاده و مثلا در آَشفته بازار آن روستای فرضی در «بی‌ همه‌ چیز» نه مدیران، بلکه طبع منفعت‌طلبانه و ریاکارانه مردم مقصر است.

به نوعی انتقاد از مردم که هزینه ندارد و سرمایه هم که از جای دیگری می‌آید و پیرو پاراگراف قبلی اصلا سینما از مردم بی‌نیاز شده، پس چه بهتر که مردم را زد. در منطقه‌ی فرضی «شیشلیک» هم این مردم هستند که دون مایه و نازل رفتار می‌کنند و دشواری را پذیرفته‌اند و با آن سازگار شده‌اند، البته شخصا «ابلق» را ندیدم، اما با توجه جنس سینمای نرگس آبیار می‌شود حدس زد که به ماجرا چگونه پرداخته. آیا سینما علیه مردم شده؟ شاید آری، شاید نه.

برای که؟ برای چه؟

بازنمایی فرهنگ اوباش، حالا مضمون مورد علاقه‌ی سینمای ایران است، سینما فعلا «چرک» را دوست دارد، البته امسال در قیاس با سال قبل، نسبتا تنوع مضمونی بیشتر شده و اوضاع کمی بهتر است اما هنوز غلبه با «چرک» است، نکته‌ی عجیب اما سینمایی‌ست که در این سال‌های پرماجرا هیچ نسبتی با جامعه‌اش ندارد. از آبان 98 تا اسفند 99، خیلی بیشتر از یکی دوسال بوده، ترور، زلزله، همه‌گیری و.. هر چه که در یک تاریخ صدساله می‌تواند اتفاق بیفتد، در یکی دوسال اتفاق افتاد و سهم سینما از آن تقریبا صفر بوده.

مثلا واقعه‌ای چون هواپیمای اوکراینی خب ملاحظاتی دارد که می‌شود پیش‌بینی کرد که چرا فیلسمازان درباره آن منفعل هستند، اما این همه مرگ‌های ملودرام در همین سال کرونا، چگونه می‌شود همه‌ی این‌ها ر ا ندید؟ شاید این هم حجت دیگری‌ست بر انقطاع پیوند میان سینما و مردم. با ادامه این روند سال‌ها بعد از این سال‌ها و سینمایش چه خواهند گفت؟ اصلا این جنس از هنر را چقدر می‌شود واقعا «هنر» دانست؟ نه تنها پیشگو و جلوتر از زمانه‌اش نیست بلکه اساسا به زمانه‌اش بی‌اعتنا است.

وضعیت منتقد

اما جالب است که بدانید در همین زمانه عُسرت، برخی از منتقدان از برخی فیلم‌ها طوری می‌نویسند که انگار بیضایی و تقوایی دارند بهترین آثارشان را می‌سازند! محتوای یک توئیت یا یک پست اینستاگرامی آقا و خانم منتقد قیمت دارد و معامله هم رونق دارد، روابط عمومی و مفهوم آن خیلی پیچیده و متکثر شده. یک فیلم خیلی معمولی با چند نظر خیلی غیرمعمولی در چند ساعت چنان بالا می‌نشیند که...بله!

زمانه‌ای دگر است. «تشخیص» دشوار شده و حالا در همین زمانه هم «فیلم» قرار است طور دیگری بچرخد، اصلا کسی مگر مجله می‌خواند؟ فضا هیجانی و ملتهب و در عین حال چندلایه و پیچیده است، شبکه‌های اجتماعی هر کلاغی را می‌توانند جای قناری به شما هدیه بدهند! ذات شبکه‌های اجتماعی البته که مشکل ندارد، مشکل از ترومای جامعه‌ای است که در تعمیم و تسری ویرانی حالا تبحر دارد. شاید درباره فیلمِ خوب و بد فعلا سلیقه‌ای‌تر از همیشه عمل کرد.

نشانه‌های امید

ابتدای یادداشت از لزوم «امیدواری» نوشتم، اینجای متن شاید کمی شخصی‌تر باشد این‌ها برای من نشانه‌های امید است، «شنای پروانه» که فیلم منسجم و دقیقی بود، «تومان» که اگر اکران شود، احتمالا مورد استقبال واقع خواهد شد. «تی‌تی» که بهترین کارِ پناهنده است و یک کاراکتر ماندگار دارد. «بی همه چیز» که ورای بحث‌های مضمونی، کارگردانی دقیقی دارد و قصه‌گو است، «رضا» که در هنر و تجربه اکران شد و عجب فیلم دلنشینی بود و به عنوان یک اثر مستقل و شخصی، قابل ستایش است. البته «گیج‌گاه» که به نوستالژی جور دیگری نگاه کرده و آن را بازتولید کرده. البته فیلم مهجور و مظلومی بوده. این‌ها نشانه‌های امید است، وقتی که مهرجویی یک فیلم در حال انتظار دارد، وقتی که فرهادی در حال ساخت است، یعنی شاید به «مو» رسیده باشد، اما «بُریده» نشده. الهی که می‌مانیم و دورهم فیلم می‌بینیم./ ایمان عبدلی

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰