پزشکی هلندی به نام ژان باپتیست ون هلمونت در سال ۱۶۲۴ در کتاب "درمان‌های مغناطیسی" خود داستان عجیبی در مورد مردی از بروکسل که بینی خود را از دست داده بود نوشت: مردی که بینی خود را در جنگ از دست داده بود نزد یکی از مشهورترین پزشکان جراح در ایتالیا می‌رود و در خواست می‌کند که بینی وی را ترمیم کند.

این مرد به معروف‌ترین جراح ایتالیایی در آن زمان، گاسپاره تاگالیاکوزی مراجعه کرد، این جراح به او پیشنهاد داد که برای ترمیم از پوست دیگر نقاط بدنش استفاده شود، ولی مرد اصرار داشت که این پوست را از شخص دیگری بخرد و پوست لازم برای ترمیم بینی خود را از یکی از باربران محلی خرید.

این عمل با موفقیت انجام شد، اما پس از آن اتفاق وحشتناکی رخ داد: مدتی پس از جراحی پوست گرفته شده از مرد باربر که به بینی این شخص پیوند داده شده به یکباره سرد شد و بینی از بین رفت و بیمار همانطور که قبل از عمل بود، سوراخ خالی در محل بینی اش پدیدار گشت.

این پزشک هلندی اصرار داشت که داستانی که اتفاق افتاده ماورا طبیعی یا خرافی نیست و ارتباط قدرتمندی بین بخشی از بدن فرد و صاحب اصلی آن را اثبات می‌کند.