اصفهان »
دریا قدرتی پور:بيشتر از 15ميليون دانش آموز در سال تحصيلي جديد قرار است باز پشت نيمکت ها بنشينند و از اين تعداد نزديک دو ميليون نفر، اولين سرمشق هايشان را تجربه مي کنند. سرمشق هايي که در خانه دوم بچه ها کاربردي ندارد و جاي خالي مهارت ها در آن واضح و مشخص است.
ساليان سال بود که درس پرورشي و مهارت آموزي به صورت دست و پا شکسته و براي خالي نبودن عريضه تدريس مي شد. اگر تعارف را کنار بگذاريم وضع کنوني هم چندان با گذشته فرق نکرده است و هنوز مدارس آنطور که بايد و شايد مهارت آموزي ندارند.
حاصل اين وضعيت تعداد عظيمي دانش آموز است که به جامانده از اجراي ناقص سند تحول آموزش و پرورش بوده و تنها زير اهرم هاي مختلف فشار درس مي خوانند. مدارسي که اکنون شاهد افت تحصيلي بي سابقه دانش آموزانشان هستند و گويا روح پژوهشگري و مطالعه خيلي وقت است از آنها رخت بربسته است.
همين اخيراً معاون وزارت آموزش و پرورش خبرهاي خوشحال کننده اي درباره توسعه مهارتهاي فني و حرفهاي و کاردانش دانش آموزان متوسطه اول و دوم داد و آن را از اولويتهاي وزارت آموزش و پرورش دانست.
اما اين سخنان محمد مهدي کاظمي بيشتر جنبه شعار داشت تا شکل عملي به خود بگيرد چرا که تا زماني که محتواي کتب درسي چيزي جز حفظيات نيست نمي توانيم به اين رويکرد خوشبينانه دست پيدا کنيم و به مهارت هايي برسيم که مي توانند دانش آموزان ما را متخصص کند.
به گفته وزير اسبق آموزش و پرورش، اولين عاملي که باعث شکست طرحهاي آموزش مهارت شده اين است که تصميم گيرندگان آموزش و پرورش عادت کردهاند در دوره متوسطه، زمان آموزش 36 ساعت در هفته باشد و کمتر از آن را نميپذيرند و اين روند سالهاست در حال تکرار است: «نظام آموزشي، کتاب محور است و اگر کتاب درسي را از معلم بگيريم حرفي براي گفتن ندارد. با کاهش محتواي کتابهاي درسي بايد فعاليتهاي فوق برنامه طراحي شود اما چون نظام آموزشي کتاب محور است اگر بخشي از محتوا را حذف و موضوعي را جايگزين نکنند با مشکلاتي مواجه خواهند شد.»
فاني از ديگر نقاط ضعف رسيدن به مهارت در آموزش و پرورش را ضعف توانمندي معلمان و انگيزه دانسته و گفته:«فعاليت محور شدن آموزش و پرورش به نيروي خاص نياز دارد هم اکنون 50 درصد معلمان کشور دورههاي تربيت معلم را طي نکردهاند و اين موارد باعث ميشود از کم کردن محتوا و مهارت محوري فاصله بگيريم. ممکن است در ساير کشورها، دانشآموزان هفتهاي 20 ساعت درس بخوانند اما باقيمانده زمان را در مدرسه مشغول فعاليتهايي مانند مهارت آموزي هستند؛ در گذشته "طرح کاد" در کشور اجرا ميشد و دانشآموزان هفتهاي يک روز به جاي حضور در مدرسه با حضور در يک کارگاه، مهارت فرا ميگرفتند اما اين طرح بعد از سه سال اجرا حذف شد، چون جمعيت دانشآموزان دوره متوسطه بيشتر از مکانهايي بود که ميتوانستند براي آموزش مهارت مراجعه کنند يعني در يک شهرستان 500 محل کار وجود داشت اما 1500 دانشآموز داشتيم بنابراين دانشآموزان محلي براي کار نداشتند.»
به گفته بسياري از کارشناسان اگر در فرايند تعليم و تربيت پژوهش نباشد تعليم و تربيت ناقص است و اين در حالي است که اين فاکتور در اکثر مدارس ما يا وجود ندارد و يا اگر هم هست نمايي ناقص و ابتر از آن باقي مانده است .
جدي گرفته نشدن مهارت آموزي حالا نسلي را بار آورده که آسيب هاي زيادي را تجربه مي کنند. از افزايش نابهنجاري ها در زندگي زناشويي، افزايش طلاق و روابط خانوادگي تا نبود مهارت هاي شغلي، ته مانده چيزي است که به واسطه آموزش هاي بدون مهارت به خورد دانش آموزان ما داده شده است.
به اعتقاد تحليلگران، صرف بودنِ ميز و نيمکت و گچ و تختهسياه يا ماژيک و وايتبورد، يک اتاق را به کلاس تبديل نميکند و مدارس ما حالا تبديل شده اند به فضاهاي سختگيرانه آموزشي که حتي اگر در ظاهر بتوانند تعداد بسيار کمي را به مدارج بالا و نخبگي برسانند اما در باطن نتوانسته اند مسئوليت خود را آنطور که بايد و شايد به شکل درستي به سرانجام برسانند.
اگر دانش و مباحث تئوريک مي توانست مبناي توسعه باشد احتمالاً اکنون ما يکي از پيشرفته ترين کشورهاي جهان بوديم اما متأسفانه اين اتفاق نيفتاده و ما با خلأهاي آموزشي که داريم کليد واژه توسعه را هم گم کرده ايم.
ناتواني در پيوند دادن دانش با زندگي واقعي دانش آموزان به گفته بسياري از کارشناسان نيازمند تغييرات اساسي نظام آموزشي ابتدايي تا متوسطه است. اينکه ما طي دو دهه گذشته چند بار سيستم آموزش و پرورش را دستخوش تغيير کرده ايم ولي با اين تغييرات نيز نتوانسته ايم شاهد تحول اساسي در شرايط دانش آموزان باشيم نکته اي است که نبايد نسبت به آن به راحتي بگذريم. چرا که اگر راه، بي راه باشد، تنها و تنها سرمايه صرف مي کنيم و هزينه ها را هدر مي دهيم.
به نظر مي رسد که بايد کمي هم به کشورهاي توسعه يافته بنگريم، کشورهايي که در کنار مباحث تئوريک و پايه توانسته اند انگيزه يادگيري را در دانش آموزانشان ايجاد کنند. در اين کشورها معلم تنها متکلم وحده نيست و مطالب درسي هم بيشتر کارکرد عملي دارد تا تئوري هاي به درد نخور و تنها به صرف گرفتن مدرک.
در اين مسير طبعاً بايد با دقت حرکت کنيم تا دانش آموزي که از ابتدا با شوق وارد مدرسه مي شود بعد از مدتي دچار رکود و سرخوردگي نشود. کودکو نوجوان ما زمان زيادي را در مدرسه ميگذراند و بنابراين، بديهي است که محيط مدرسه ميتواند نقش مثبت و سازندهاي در رشد و پرورش جنبههاي مثبت و مفيد روان و شخصيت او داشته باشد يا برعکس با بياعتنايي به وظايف تربيتي و پرورشي خود به آسيبها و جراحات رواني و شخصيتي جوان فرداي جامعه دامن بزند و از اين رهگذر در شکلگيري جامعهاي پرآشوب و بحرانزده دخيل شود...
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰