گفتگوي اختصاصي «نصف جهان» با رئيس پليس مبارزه با مواد مخدر شهرستان اصفهان
کد خبر: ۲۴۸۷۲۲
تاریخ انتشار: ۰۲ تير ۱۴۰۱ - ۱۸:۰۳

دریا قدرتی پور:نه به برخورد با معتاد اعتقاد دارد، نه به انگ زدن به او؛ بلکه، جامعه استاندارد از نظر او جايي است که در آن با سيستم اعتياد مي جنگند و در کنارش از معتادان حمايت هاي اجتماعي مي کنند تا شايد چند نفري از آنها به زندگي پاک برگردند و بقيه شان براي مردم خطري توليد نکنند.سرهنگ مجيد طاهري زاده، رئيس پليس مبارزه با مواد مخدر شهرستان اصفهان، دو دهه از زندگي اش را صرف مبارزه با مواد مخدر کرده است. او اما مثل همه ما مي ترسد از اينکه يک روز در يک مکان عادي، جواني غريبه يا آشنا بخاطر اينکه دست دوستش را رد نکند و براي رد کردن امتحاناتش قرص مصرف کند يا در يک دورهمي ساده باشد و بدون اينکه مصرف کننده باشد تبديل شود به کسي که از مواد مخدر جديد خوشش آمده است. به نظر او دستمال باشد يا قارچ يا اسامي زيبا با تبليغات دهان پر کن و اغواکننده ديگر فرقي ندارد. ممکن است هزاران نوع اسم و نام و ماده مخدر جديد به کشور وارد شود اما آنچه مي تواند جوان و نوجوان ما را از اين حلقه بيرون نگه دارد حال خوبي است که اين جوانان بايد آن را از راه درست کسب کنند اما تصور مي کنند مي توانند آن را از چنين موادي بگيرند. سرهنگ طاهري زاده به فرهنگ و مهارتي معتقد است که مثل يک زره مي توانيم به تن اين جوانان بپوشانيم تا جلوي همه اين اسم ها ايمن شوند. رئيس پليس مبارزه با مواد مخدر شهرستان اصفهان پليس با اخلاقي است که بدون اينکه بخواهد بپيچاند پاسخگوي شفاف سئوالاتمان شد.

حدود چهار ماه از ابتداي سال گذشته است. با توجه به اينکه جغرافياي امنيتي مرزهاي شرق ايران به شدت متأثر از کشور همسايه «افغانستان» است و طالبان هم ممنوعيت کشت خشخاش را اعلام کرده، در اين بازه زماني بزرگ ترين چالشي که شما در اصفهان داشته ايد چه بوده است؟

اولين چالش ما متقاضيان مواد مخدر هستند. به اين علت که چرخه درمان و پيشگيري معيوب است، نه تنها تعداد معتادان کم نشده بلکه نسل جديدي از معتادان به چرخه اعتياد اضافه شده اند. تا زماني که اين چرخه تقاضا و عرضه وجود دارد نمي توانيم موفق عمل کنيم. چالش ديگر از نظر منِ پليس که 20 سال است در راستاي مبارزه با مواد مخدر خدمت مي کنم، مخدرهايي است که مصرف کننده، آنها را مخدر محسوب نمي کند. در حال حاضر اگر به يک فرد هروئيني يا ترياکي برخورد کنيد هنوز هم از اينکه مواد مصرف مي کند خجالت مي کشد و به همين خاطر منزوي مي شود و از رفتار خود شرم دارد؛ اما برعکس، جوانان هايي هستند که نه تنها از مصرف مواد صنعتي جديد خجالت نمي کشند؛ بلکه، نسبت به مصرف اين مواد، نگاه مثبتي داشته و حتي در لايوها و فضاي مجازي صراحتاً خود را مصرف کننده آن عنوان مي کنند. چالش بزرگ اين روزهاي ما اين است که يک رفتار زشت به شکلي زيبايي جلوه داده مي شود. اين مسئله، آمار و ارقام مصرف مواد مخدر و اعتياد را تکان مي دهد. ما در قبال مواد مخدري همچون ترياک و هرويين تکليفمان روشن است اما در زمينه مواد مخدر جديد، نگرش ها غلط است و تا بياييم تصميم بگيريم و به جوانانمان آگاهي بدهيم، بسياري از آنها از دست رفته اند. در يک کلام، پيشگيري، کاهش تقاضا و مقابله با توزيع عرضه، بازتواني، تعليم و درمان، از جمله چالش هاي ما و نقص اساسي در حوزه موادمخدر است.

نمود اين موضوع به خوبي مشخص است. منِ شهروند، افزايش مصرف مواد مخدر در جامعه را احساس مي کنم. براي من نوعي به خوبي مشخص است که مواد مخدر قبلاً تنها در دسترس افرادي خاص بود اما حالا در هر خانه اي يا يک فرد معتاد وجود دارد يا يک مصرف کننده تفريحي يا کسي که در معرض خطر قرار دارد. به نظر شما تعداد معتادان نسبت به قبل با وجود چالش هايي که از آنها صحبت کرديد بيشتر نشده است؟

اينکه به طور قطع بگوييم تعداد معتادان نسبت به گذشته به اين خاطر بيشتر يا کمتر شده است معيار درستي نيست. موضوع اين است که ما امروز با تغيير الگوي مصرف و گرايش جوانان به مواد مخدر جديد روبه رو شده ايم. اين نشان مي دهد که شيوع مواد مخدر در جامعه نمايان تر شده و جوانان نيز دسترسي آسان تري به مواد مخدر پيدا کرده اند.

به نظر مي رسد که گل در صدر مصرف بين نوجوانان و جوانان قرار دارد؛ درست است؟

 بله دقيقاً؛ اما با يک تفاوت. اينکه «گل» امروز با «گل» ديروز متفاوت است. اين گياه، امروز نسل جديدي از گياه
تراريخته اي است که اثراتش مانند «گل» اوليه اي که وارد کشور شد نيست؛ بلکه دستکاري شده و قدرت اعتياد آوري بالايي پيدا کرده است. بنابراين ما اکنون با افرادي روبرو هستيم که هنوز سيگار نمي کشند اما گل مصرف مي کنند. در واقع مواد جديد جوري طراحي شده که خيلي جدي و علمي روي آنها کار شده و اگر فرد يکبار آنها را مصرف کند خيلي بعيد است بتواند دوباره به حالت اول برگردد. سرعت اثرگذاري و نحوه عمل اين ماده روي مدارهاي مغز وابستگي زيادي ايجاد مي کند و فرد از لحاظ مغزي تمايل شديد به آن خواهد داشت. در اين بين هر چه مغز جوان تر باشد ابتلا و درصد بالاتري به تمايل به مصرف گل پيدا مي کند چون اين مواد براي سنين پايين طراحي شده است.

يعني سنين بالاتر کمتر اين ماده را مصرف مي کنند؟

دقيقاً همينطور است. در زمان قديم مصرف ترياک به ميانگين سن 40 سال مي رسيد و بعيد بود که يک نوجوان 17 ساله ترياک مصرف کند، چون نه نيازي داشت و نه بدنش مي طلبيد اما مواد جديد جوري طراحي شده که برعکس عمل مي کند و يک فرد 50 ساله، ميلي به مصرفش ندارد و اين نشان مي دهد که قاچاقچيان گل، نوجوانان و افرادي که در سنين پايين و در اوج وابستگي هستند را نشانه گرفته اند.

شما گفتيد گلي که در کشور ما مصرف مي شود، با گلي که در کشورهاي ديگر است تفاوت دارد. درباره اين موضوع توضيح بيشتري مي دهيد؟

 ببينيد! گلي که در کشورهاي ديگر مصرف مي شود تنها 4 درصد روانگردان دارد اما همان گل در کشور ما مثل يک بمب روانگردان است که علايم مصرف آن ظرف دو تا سه ماه کاملاً مشهود است. افرادي که آن را مصرف مي کنند رفتارهايشان کاريکاتوري مي شود. يعني غم ها و شادي هايشان طبيعي نيست، تصميمات غلط مي گيرند و تسلطي بر مغزشان ندارند. اين موضوع بسيار جدي است و فراتر از مشکلات معتاداني است که در خيابان مي بينيم.

آيا درست است که گل بيشترين ميزان مصرف در اصفهان را دارد؟

خير. ترياک و شيشه بالاترين ميزان مصرف را در اصفهان دارند.

واقعيت دارد که سن مصرف گل و به طور کلي سن اعتياد به 14 سال رسيده است؟ آمار غيررسمي نشان مي دهد که عمده معتادان کشور در رده سني 14 تا 16 سال هستند، اين آمار را قبول داريد؟

اين را قبول دارم که سن اعتياد پايين آمده و سن شروع اعتياد چهارده پانزده سال است اما اينکه بياييم و صد نوجوان را در نظر بگيريم و از روي آنها مشخص کنيم که سن اعتياد پايين آمده را قبول ندارم.

اين را هم قبول نداريد که آمارهاي رسمي تعداد معتادان نسبت به چيزي که کف جامعه به ما
مي گويد عدد کوچک تري است؟ آمارهاي رسمي مي گويند ميانگين سني اعتياد در ايران حدود 24سال است و تجربه اولين مصرف به دوره دبيرستان مربوط مي شود ولي کف جامعه مي گويد اين عدد هم بايد کمتر از اين باشد و نه فقط از دبيرستاني ها که بايد از بچه هاي 10و 12ساله حرف زد که ماهرانه نشئه مي شوند و زيرکانه در آمارها نمي گنجند. خلاصه ميان آمارهاي رسمي و آنچه جامعه، بي ريا به تماشاچيانش عرضه مي کند فاصله زيادي است و نمي شود به راحتي اين آمارها را ناديده گرفت تنها بخاطر اينکه رسميتي ندارد.

ببينيد! شکي در اينکه آمار مصرف مواد مخدر پايين آمده نيست اما ما معمولاً به آمارهاي رسمي تکيه مي کنيم. بخشي از معتادان به عنوان بيمار شمرده مي شوند و بخش ديگري مجرم هستند. بر اساس قوانين، معتادي که خودش را به مراکز ترک اعتياد معرفي کند ديگر مجرم نيست اما اگر کارهاي خلاف انجام دهد معتاد مجرم محسوب مي شود. گاهي ما با افراد مصرف اولي روبرو هستيم که وقتي روي کاغذ آن ها را نگاه مي کني نبايد معتاد مي شدند اما در واقعيت معتاداني هستند که براي اولين بار و به شکل تفريحي مصرف را شروع کرده اند. بنابراين نمي شود آمارها را به شکل درستي ارائه داد و با تأکيد روي يک عدد گفت که اين عدد آمار قطعي معتادان است. شايد در آمارهاي غير رسمي مسائل ديگري هم مدنظر باشد که در آمارهاي رسمي محلي از اعراب ندارد. اما به هر حال آمارهاي رسمي علمي تر هستند.

درباره سن شروع اعتياد، عددهاي مختلفي بيان مي شود. با اين حساب کدام يک از اين عددها واقعي اند؟ و بالاخره سن شروع اعتياد در کشورمان چند سال است؟

همانطور که گفتم برخي از معتادان اصلاً روي کاغذ نمي آيند. حالا چه فرقي مي کند که سن شروع اعتياد چقدر باشد؟ مهم اين است که ما به دنبال پيشگيري باشيم.

به نظر من فرق مي کند. بالاخره من به عنوان يک خبرنگار بايد آنچه در جامعه مي بينم باور کنم يا آمار دقيق رسمي را. فضاي سبزي را در شهر اصفهان مي شناسم که دقيقاً روبه روي يک مدرسه واقع شده و از صبح تا غروب شاهد نوجوانان غريبه 10 تا 12 ساله و حتي در سنين پايين تر در اين فضاي سبز هستيم که مشغول مصرف مواد مخدر  هستند؛ بنابراين، نيازي نيست يک سازمان رسمي به ما آمار بدهد، واقعيت جامعه با ديدن اين شواهد به خوبي لمس مي شود و مشخص مي کند که سن اعتياد در کشورمان پايين آمده است. مشت نمونه خروار است و نبايد از اين موضوع غفلت کرد.

آفرين. اين موضوع را قبول دارم که شما با دقت به اين موضوع نگاه مي کنيد. بله سن اعتياد پايين آمده و همانطور که گفتم راه حل ما در اين زمينه گام برداشتن در راستاي فعاليت هاي پيشگيرانه است، به اين خاطر که سرعت قاچاقچيان بيشتر از فعاليت هاي پيشگيرانه اي است که تاکنون انجام شده است و به نوعي ما عقبيم.

اينکه مي گوييد ما در حوزه پيشگيري از اعتياد عقبيم حرف درستي است. فعاليت هاي پيشگيرانه در کشور ما خلاصه شده است به چاپ چند بروشور، چند پيام رسانه اي و حداکثر چند تيزر که تأثيرگذار هم نيستند. پس عجيب نيست اگر تا به حال موفق به کاهش ميل به مصرف موادمخدر يا کنترل اعتياد نشده ايم و جوانان ما به هواي شادي يا تنوع به اين سمت مي روند . آيا براي پيشگيري دير نشده است؟

براي همين است که تأکيد مي کنم پيشگيري بايد در رأس امور قرار بگيرد اما ما در زمينه پيشگيري هم چندان موفق نبوده ايم. پيشگيري شامل عوامل بسيار است. وقتي يک فرد در سن 17 سالگي براي اولين بار مواد مصرف مي کند اگر اين موضوع فقط يک علت داشت آن را  حل مي کرديم اما عيبي که وجود دارد اين است که اعتياد چند بعدي است. فرد پولدار براي معتاد شدن يک بهانه دارد و فرد فقير يک بهانه ديگر ولي عمده مردم به دنبال اين هستند که با مصرف مواد مخدر حالشان بهتر شود و همه به دنبال حال خوب هستند. همان بهانه اي که قلياني ها هم براي خودشان مي تراشند و انگيزه کشيدن قليان را تفريح و حال خوب مي دانند.

يعني چون ما بلد نيستيم حالمان را خوب کنيم و مهارت اين موضوع را نداريم به دنبال مصرف اين مواد مي رويم.

بله دقيقاً. بلد نيستيم چطور حالمان را خوب کنيم؛ براي همين در اطرافمان مي گرديم تا حالمان را با يک عامل بيروني خوب کنيم و به جاده خاکي مي زنيم، مثل اعتياد به فضاي مجازي. به نظر من فرهنگسازي فقط سخنراني و شعار نيست. من نمي توانم فرزندم را با نصيحت از مواد مخدر دور کنم . فرزند من وقتي واکسينه مي شود که از نيازهاي عاطفي محروم نباشد. بچه هاي امروز فکر مي کنند به آنها ظلم شده و با خودشان لجبازي مي کنند. در کنار آن خرده فرهنگ هايي هستند که بچه ها را از ما مي گيرد و به دام مواد مخدر مي اندازد مثل وقت هايي که يک نفر از دوستان صميمي شان به آنها بگويد که اگر اين سيگار را بکشي يا اين قارچ را بخوري، حالت خوب مي شود.
خيلي ها به اين شکل معتاد مي شوند. جوامع عاقل در اين شرايط پيشگيري مي کنند. چند سال است که فرياد مي زنيم سلبريتي هايي که به راحتي کشيدن مواد مخدر را تبليغ مي کنند نبايد الگوي بچه هاي ما باشند اما به نتيجه نمي رسيم. در حالي که ما براي بچه هايمان الگوسازي درستي نکرده ايم آنها به سمت الگوهاي منحرف و در نتيجه مواد مخدر مي روند. جالب اينجاست که وقتي با معتادان صحبت مي کنيم، خيلي از آنها مي گويند به عشق فلان سلبريتي معتاد شده ايم. نوجوانان شديداً به دنبال مرجع مي گردند. حتي اگر
گلوگاه هاي کشور، به روي مواد مخدر بسته شود به علت تقاضايي که وجود دارد به هر صورت مواد مخدر به صورت قاچاق از راه هاي ديگر به کشور وارد مي شود و زماني که بچه هاي ما الگو نداشته باشند به دام آن مي افتند. حالا سئوال اينجاست که براي مقابله با اين موضوع آيا ما هم کاري کرده ايم؟ چند انيميشن خوب و درجه يک در حوزه پيشگيري از اعتياد توليد کرده‌ايم؟ چند فيلم سينمايي اثرگذار ساخته‌ايم؟ چه ميزان از تيزرها و تبليغات تلويزيوني و راديويي متعلق به پيشگيري است؟ چقدر مشاوره‌هاي رايگان طراحي کرده‌ايم؟ چند نفر از سلبريتي هاي موجه ما آمده اند و درباره مواد مخدر صحبت کرده اند؟

پس با وضع موجود، اعتياد در کشور ما نه تنها کنترل نمي شود بلکه  اين وضعيت روزبه روز بدتر هم مي شود.

سودآوري در اين حوزه بسيار زياد و قابل توجه است. سالانه سه ميليارد دلار سود خالص عايد قاچاقچيان ايراني مي شود و تا زماني که اين سود وجود دارد، هيچوقت نمي توانيم با جريمه هاي سنگين در مبارزه با مواد مخدر موفق باشيم. البته ناگفته نماند کشفيات ما بسيار زياد است و ستاد مبارزه با مواد مخدر در مبارزه با مواد مخدر بسيار خوب عمل کرده و ما پيشاني مقابله با مواد مخدر در دنيا هستيم، اما کشورهاي ديگر به بهانه هاي مختلف به ما کمک نمي کنند و ما در اين مسير تنهاييم.

حالا که شما از پيشگيري صحبت کرديد به اين هم اشاره کنيد که چقدر تا رسيدن به نقطه اي که موفق تر از اکنون باشيم فاصله داريم؟

به فاصله يک نسل. الان فاصله ما با پيشگيري يک نسل است و من آرزو داشتم نسلي ايجاد کنيم که ده سال با معتادان قبلي فاصله داشته باشد.

قبول داريد که کارهايي مانند چاپ بروشور، برنامه نيست و نمي تواند به عنوان فعاليت هاي پيشگيرانه تلقي شود؟

بله و تا وقتي پيشگيري به شکل درست نباشد، تلاش براي کاهش تقاضا چيزي جز هدررفت وقت، انرژي و سرمايه نيست.

چه کسي گام پيشگيري از مصرف مواد مخدر را درست برنداشته است و مقصر کيست؟ خانواده پليس و يا مراکز تربيتي و آموزشي مقصر هستند؟

موادمخدر در همه جاي کشور ما هست و در هر محلي قابل تهيه است. اين اتفاق در همه جا رخ مي دهد و اينجا و آنجا ندارد و به بچه هاي مدرسه اي هم رسيده. وقتي که بچه هاي دبيرستاني ما رياضي را نمي فهمند و دوست و همکلاسيش به او قرصي تعارف مي کند و مي گويد حالا مي تواني فرمول ها را قورت بدهي و او هم به راحتي بدون اينکه معتاد بوده باشد مصرف کننده مواد مخدر مي شود، همين هاست که کار ما را سخت تر مي کند. البته معني پيشگيري اين نيست که نصيحت کني و مشکل حل بشود. ما بايد با راهکارهاي درست مشاوره اي و به شکل تخصصي با اين مشکل روبرو شويم.

مگر قرار نبود برنامه هاي کاهش تقاضاي مواد مخدر افرادي که در اين سنين هستند را هدف بگيرد و مانع از روي آوردن آنها به مواد بشود، پس چرا هنوز بيشتر معتادان باز هم در اين رده سني هستند و همانطور که گفتيد بزرگ ترين چالش شما به شمار مي روند؟

ببينيد! موضوع مبارزه با مواد مخدر و کاهش تقاضاي مواد مخدر، يک ستيز دائمي است. اينکه بگوييم مي خواهيم مصرف را به صفر برسانيم، سطحي نگري است به اين خاطر که نه تنها کشور ما بلکه کشورهاي ديگر نيز با اين مسئله روبرو هستند و هنوز نتوانسته اند ميزان مصرف مواد مخدر را به صفر برسانند. البته اين را قبول دارم که با تدابير مناسب،مي شود مصرف مواد مخدر را در کشور کاهش داد و آن را کنترل کرد و همين حالا هم اقدامات ستاد مبارزه با مواد مخدر و دستگاه هاي عضو ستاد در امر کاهش شيوع اعتياد، ناموفق نبوده است، بلکه بايد به اين نکته توجه شود که عوارض اين حوزه اينقدر گسترده است که ستاد مبارزه با مواد مخدر نمي تواند به تنهايي در اين مورد عمل کند. در واقع نگاه ما بايد مثل همه دنيا باشد. چند سال پيش گزارشي در سطح بين الملل منتشر شد که اولين جمله آن اين بود: «جنگ با مواد شکست خورد». البته من نمي گويم اين جنگ در کشور ما شکست خورده است، اما نکته اين است که حساب جنگ با مواد مخدر از جنگ با معتاد جداست. ما اگر با معتاد بجنگيم او را بدتر به سمت قاچاقچي هُل مي دهيم و فروشنده هاي مواد هم به شدت از اين قضيه استقبال مي کنند. اما مواد مخدر، يک جرم سازمان يافته مرکب و دو سوي معادله است و با جرايم ديگر کاملاً متفاوت است. مثلاً وقتي از جرم سرقت حرف مي زنيم، يک طرف آن سارق است و طرف ديگرش مالباخته يا در مورد جرم قتل نيز يک سوي آن قاتل و در سوي ديگر معادله مقتول قرار دارد اما در بحث مواد مخدر، در يک سو با قاچاقچي مواجهيم و در سوي ديگر با فرد مصرف کننده مواد مخدر. در شرايط عمومي هيچ اختلافي در ماهيت رفتار افراد توزيع کننده و مصرف کننده مواد وجود ندارد. در واقع، نوع و سطح همکاري که اين دو گروه با هم دارند، کار مبارزه را خيلي سخت مي کند. در زمان بروز جرايمي چون سرقت و قتل، مالباختگان يا بستگان و اعضاي خانواده مقتول در جهت کشف جرم و شناسايي و دستگيري سارق و قاتل با پليس نهايت همکاري را دارند، اما در مواجهه با جرم اعتياد، ما از يک سو با چند صدهزار توزيع کننده مواد روبه رو هستيم و از سوي ديگر با هزاران مصرف کننده که ارتباط تنگاتنگي با عاملان چرخه قاچاق دارند و از قاچاقچيان کاملاًحمايت مي کنند. سيستم قاچاق، يک سيستم ديناميک و پوياست درحالي که تشکيلات مبارزه با موادمخدر درکشور ما سيستماتيک است. اعتياد و مواد مخدر، نه تنها خود فرد بلکه، جامعه و ابعاد ديگر زندگي او را نيز درگير مي کند و اگر روش هاي صحيح پيگيري انجام نشود به خصوص در مورد مواد جديد نمي توانيم موفق عمل کنيم.

وقتي علل گرايش جوان ها به مواد مخدر را بررسي مي کنيم، مشخص مي شود اولين علت کسب لذت است. کنجکاوي، تفريح و اختلالات روحي - رواني و مشکلات خانوادگي در رديف هاي ديگر قرار مي گيرد. آيا رفع همه اين مشکلات به دولت و ستاد برمي گردد؟ پس نقش ديگر دستگاه ها چه مي شود؟ 15 دستگاه در اين زمينه بايد همکاري داشته باشند اما اينطور که معلوم است يا به صورت جزيره اي عمل مي کنند يا کلاً وارد اين مقوله نمي شوند. پس اينکه در کشور گفته مي شود 15 دستگاه در حوزه اعتياد فعاليت مي کند بيش از آنکه مايه افتخار باشد باعث دست و پاگيري شده است. با توجه به اينکه طي يک دهه گذشته، تعداد اين مواد جديد زير 50نوع بود ولي امروز بيش از 500نوع مواد صنعتي جديد داريم که باعث اختلالات در عملکرد رواني، جسمي و مغزي فرد معتاد مي شود.

ما هم نمي گوييم ستاد مبارزه با مواد مخدر بايد مصرف مواد در کشور را ريشه کن کند. اعتياد به مواد مخدر به هر حال زمينه ساز بروز آسيب هاي زيادي است که همانطور که گفتم داراي يک بعد نيست بلکه ابعاد مختلف را دربرمي گيرد. از يک طرف کاهش سن اعتياد و از سوي ديگر عدم اعتياد به مواد مخدر به عنوان يکي از مسائل پيچيده اجتماعي در عصر حاضر، زمينه ساز بروز بسياري از آسيب‌ها و انحرافات اجتماعي ديگر است و بايد با افزايش دانش عمومي با آن مقابله کرد تا از تباهي افراد و به دنبال آن جامعه پيشگيري شود. آمارهاي غيررسمي هم که در خصوص شمار معتادان منتشر مي‌شود در جاي خود تأمل برانگيز است. بنابراين دستگاه ها بايد درحوزه درمان و ماندگاري در درمان گام بردارند.  ما نمي توانيم فردي که تحت پوشش خدمات درماني اعتياد است و تا ديروز چهارگرم هرويين مصرف مي کرد حالا مصرفش را در مدتي کوتاه به صفر برسانيم؛ بلکه اين ترک مواد بايد تدريجي اتفاق بيافتد. در واقع نيروهاي انتظامي و اطلاعاتي قبل از ورود مواد به کشور برنامه ريزي مي کنند و بعد از اينکه مواد وارد کشور مي شود، کار اصلي پليس مبارزه با قاچاقچي ها و کساني است که مواد را به شهرها مي رسانند. شبکه توزيع مواد مخدر زنده است به اين خاطر که متقاضي وجود دارد و افرادي هستند که مبلغي را هر چند کوچک به اين شبکه تزريق مي کنند و هميشه اين درخت آبياري و تنومند مي شود. اگر يک زماني متقاضي کاهش يابد مسلماً قاچاق کمتر خواهد شد. اگر اين اتفاق نيفتد مبارزه سخت تر خواهد شد و تعدادي به اسم مصرف کننده که بيماري مطالبه شديد دارند هميشه وجود خواهند داشت و متأسفانه اين چرخه قطع نمي شود. براي همين هر تعداد دستگاه هم که در اين عرصه وجود داشته باشد به شرط اينکه با هم هماهنگ کار کنند، مشکلي به وجود نمي آيد. در اين ميان اين سئوال هم بايد پرسيده شود که اين همه دستگاه تا به حال چه کاري انجام داده اند و اساساً ما از آنها چه توقعي داريم. بياييد بررسي کنيد در دو سال گذشته ما چقدر وقت و منابع صرف برخورد با معتادان متجاهر کرده ايم. شايد مردم فکر کنند اين معتادان مشکل اصلي هستند، اما من مي گويم نه، چون مشکل اصلي جامعه ما آن فردي است که در خانه شيشه مصرف مي کند و اعضاي خانواده اش را مي کشد و به کودک آزاري و همسرآزاري دست مي زند. به اعتقاد من کسي که زير پل يا گوشه اي از شهر در يک پاتوق مواد مصرف مي کند، ديگران مجبورش کرده اند به آنجا پناه ببرد، چون قبل از آن در گوشه اي دور از چشم براي خودش مي لوليده و وقتي اطرافيان به او هجوم آورده اند مصرف موادش را علني کرده است. اگر باز هم اين برخوردها ادامه پيدا کند معتادان به نقاط ديگري نقل مکان مي کنند. به شما اطمينان مي دهم راحت ترين کار دستگيري معتاداني است که نشئه يا خمار در گوشه اي افتاده اند.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار