حکایت پاسخ به یک سئوال در ایام نوجوانی
کد خبر: ۲۵۱۳۵
تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۲:۵۰

نصف جهان: این حکایت دوران نوجوانی ما و حس حال هواداری مان است. اتفاقی که شاید در شکل های مختلف برای شما هم رخ داده باشد. حکایت چرایی عشق به آبی و قرمز در شهری غیر از تهران و اینکه چگونه این عشق به سوی کمرنگی پیش رفت. البته در مورد آن می توانیم در شماره های آینده هم صحبت کنیم و بحث را ادامه دهیم، اما به بهانه دربی تهران که دیروز انجام شد خواندن این مطلب را از دست ندهید.

... در ایام نوجوانی که بنا به دلیل جا به جایی منزل،مجبور به تغییر مدرسه در مقطع اول راهنمایی شدم رخدادهای جالب توجهی برایم رقم خورد. فکر می کنم سال 76 یا 77 بود که این اتفاق رخ می داد. در مدرسه و کلاس جدید دقایقی پس از معرفی به همکلاسی ها و سلام و احوالپرسی با یک سئوال از جانب آنها مواجه شدم.

«استقلالی هستی یا پرسپولیسی؟!»

گفتم:« هیچکدام.» گفتند: «نمی شود. باید سریع یکی از تیم ها را بگویی تا می خواهیم آمار بگیریم که ببینیم امسال چند تا آبی و چند تا قرمز داریم.»

سریع بازیکنان آبی و قرمز را در ذهنم مرور کردم. تا حالا فکر نکرده بودم که طرفدار کدام تیم هستم. در خاطرم آمد که احمدرضا عابدزاده و کریم باقری که به آنها تا حدود زیادی علاقه داشتم بازیکنان پرسپولیس هستند. جواب دادم پرسپولیسی هستم ، آنها هم نام مرا در لیست قرمز های کلاس نوشتند و آن بحث به پایان رسید.

به خانه رفتم و ماجرا را در خانه تعریف کردم. مادر و یکی از برادران به من گفتند: «تو مگر عاشق ناصر حجازی نیستی؟ چرا گفتی پرسپولیسی هستم.»( من از خیلی سال های قبل از این اتفاق علاقه شدیدی به زنده یاد حجازی داشتم و چند پوستر از وی را در اتاقم نصب کرده بودم. هم بخاطر خوش تیپی ناصرخان و هم اینکه شنیده بودم وی یکی از گلرهای بزرگ آسیا در زمان خودش بوده است) گفتم خُب مگر چه اشکالی دارد؟

مادرم گفت: حجازی دروازه بان تیم تاج بوده و الان هم مدتی است که مربی استقلال شده است.

این را که شنیدم به یک باره اعصابم به هم ریخت. چرا آن موقع که جواب دادم به این موضوع فکر نکردم. اصلاً حواسم نبود. منتظر بودم هر چه سریع تر فردا شود و برای اصلاح اشتباهم اقدام کنم.

فردای مورد نظرم فرا رسید و خود را به کلاس رساندم. به بچه ها گفتم: «بچه ها من استقلالی هستم! دیروز حواسم نبود و اشتباه گفتم! اسم مرا از لیست پرسپولیسی ها خط بزنید!» حرف من آنها به ویژه رامین که مسئول تهیه لیست قرمز و آبی های کلاس بود را عصبانی کرد. رامین خودش هم به شدت پرسپولیسی بود! گفت: «داری مسخره می کنی؟ تو که دیروز گفتی قرمزی! امروز چی شد یک مرتبه آبی شدی؟! در عرض یک روز چه جوری نظرت عوض شد؟»عصبانی شدم و با صدای بلند گفتم: «ناصرخان حجازی استقلالی است و من هم طرفدار تیمی هستم که ناصر خان آنجا باشد. » جوابم با صدای بلند باعث شد که دیگر بحث ادامه پیدا نکند و اسمم از لیست سرخ به لیست آبی منتقل شود و به نوعی در عرض یک روز یاغی کلاس شوم!

یکی از بچه های درس خوان کلاس عضو هیچکدام از لیست ها نبود و به شوخی می گفت من طرفدار تیم کشاورزم!

از او پرسیدم: «کشاورز دیگر تیم کجاست؟» گفت: «یک تیم در تهران.» گفتم: «چرا حالا کشاورز؟ من تا حالا اسمش را نشنیدم.» گفت: «مگر غیر از استقلال و پرسپولیس اسم تیم دیگری هم شنیده می شود...»

...راست می گفت و حق هم داشت! روزنامه ها و هفته نامه های ورزشی آن زمان را که می خریدیم غیر از آبی و قرمز، رنگ دیگری را به ما معرفی نمی کردند! نمی دانستیم در شهر خودمان اصفهان چه خبر است! برنامه های تلویزیونی و رادیویی آن زمان هم همینطور، اصلاً قرار نبود که متوجه بشویم و بدانیم که در شهری که هستیم هم تیم هایی داریم که در جام آزادگان ( بالاترین سطح مسابقات در آن زمان) بازی می کنند.

مدتی گذشت! چند نفر از دوستان و آشنایان که به منزلمان آمده بودند، گفتند که پرسپولیس برای دیدار با سپاهان به اصفهان می آید. گفتم: «سپاهان؟!» گفتند: «بله سپاهان، پر طرفدارترین تیم اصفهان.»( اسم سپاهان را فقط وقتی قرار بود با استقلال یا پرسپولیس بازی کند شنیده و یا در روزنامه ها خوانده بودم و تا حدودی در خاطرم بود)، گفتم از پرسپولیس که اصلاً خوشم نمی آید. پس برویم ورزشگاه که سپاهان را تشویق کنیم تا پرسپولیس نتواند برنده شود! همه چی به خوبی هماهنگ شد و قرار شد که روز بازی به استادیوم 22 بهمن برویم.

حضور در ورزشگاه 22 بهمن که اگر اشتباه نکنم در سال 1387 بود آغازی بود بر درس هایی که برای حس و حال هواداری در فوتبال گرفتم...

وقتی وارد ورزشگاه شدیم به جایی رفتیم که سپاهانی ها نشسته بودند. ولی تعداد زیاد هواداران پرسپولیس بر روی سکوهای 22 بهمن خیلی روی اعصاب بود. به یکی از دوستان که به نوعی سرگروه جمع ما و البته سپاهانی بود گفتم: «چقدر زشته بازی در اصفهان است و این همه پرسپولیسی در ورزشگاه اصفهان هستند! حالا درسته پرسپولیس حتماً می بره! اما اگر از سپاهان حمایت شود شاید بتوانند مساوی بگیرند! بالاخره اینجا اصفهان است و باید یک فرقی با تهران و ورزشگاه آزادی داشته باشیم.»

به من جواب داد: « تو امروز به ورزشگاه 22 بهمن آمده ای چون از استقلال خوشت می آید و از پرسپولیس متنفری! اگر الان به جای پرسپولیس، استقلال مهمان سپاهان بود، تویی که متعلق به اصفهانی و می گویی حضور این همه پرسپولیسی در ورزشگاه اصفهان زشته! روی این سکو ننشسته بودی و در جایگاهی بودی که الان هواداران پرسپولیس نشسته اند! پس خیلی فرقی نمی کند! زشت آنجایی است که اصفهانی باشی و بی خیال تیم شهرت بشوی!»

این جمله را که شنیدم خیلی خجالت کشیدم. واقعاً حرف آن دوست سپاهانی مان کاملاً درست بود و جوابی نداشتم که به او بدهم. فقط می توانستم بگویم که من تا به حال فرصتی پیش نیامده بود که سپاهان را بشناسم و اصلاً بدانم چنین تیمی در شهرمان داریم. در طول بازی با تشویق های بلند سعی کردم که هم دلش را به دست بیاورم و هم اینکه هوای تیم شهرم را داشته باشم. در برخی صحنه ها نقش کاسه داغ تر از آش در وجودم خیلی خودش را نشان می داد! و بلندتر از سپاهانی های قدیمی و باسابقه ، سپاهان را تشویق می کردم.

بازی فوق العاده زیبا بود و در نهایت سپاهان یک بر صفر برنده آن دیدار شد. اصلاً باور نمی کردم که پرسپولیس با آن همه ستاره توسط یک تیمی غیر از استقلال، شکست بخورد.

خیلی خوشحال بودیم از دو جهت، یکی اینکه تیمی که متعلق به شهرمان است برنده شد و اصفهانی ها حسابی سرشان بالاست و دیگر اینکه پرسپولیس به عنوان رقیب سنتی استقلال ، حسابی رویش کم شد!

مدتی گذشت. ناصر حجازی از استقلال با همه آن اتفاقات مرموز و مشکوک اخراج شد و به دلیل علاقه زیادی که به این اسطوره فوتبال داشتم و دارم حسابی از استقلالی ها عصبانی شده بودم و دیگر کمتر نتایجشان را پیگیری کردم.

آن دیدار خاطره انگیز سپاهان- پرسپولیس مدت ها در ذهنم بود و به این فکر می کردم که اگر مدل حمایتی که از آبی و قرمز در تهران می شود در اصفهان نیز سپاهان از اینچنین حمایت ها و پشتیبانی هایی برخوردار شود، چه اتفاقات بزرگی برای این تیم می توانست در آینده رخ دهد...

دیروز دربی تهران بود و یادم آمد که روز و روزگاری من و خیلی از هم نسلی های من محکوم به پاسخ به سئوال در مورد عشقمان به آبی و قرمز بودیم. اما در این سال ها (منهای شرایط نامطلوب این ایام سپاهان و ذوب آهن) دو تیم قدرتمند در شهرمان داشته ایم که کمتر محتاج آن شده ایم که برای علاقه هواداری مان دست به سوی تیمی خارج از مرزهای استانمان دراز کنیم. وقتی در دیدار تیم های اصفهانی با سرخابی ها در ورزشگاه آزادی، انواع و اقسام توهین ها به شهر اصفهان ( و نه فقط به سپاهانی ها و ذوب آهنی ها) انجام می شود آیا برای یک اصفهانی جای توجیه دارد که حامی یک تیم تهرانی باشد؟ وقتی شهرمان دو غول فوتبال دارد که در 15 سال اخیر جام های سراسری زیادی را درو کرده اند، حمایت یک اصفهانی از دو تیم تهرانی که بیشترین شکست را در سال های اخیردر مقابل تیم های شهرمان تجربه کرده اند، مضحک به نظر نمی رسد؟

شیراز شهری بود که در هنگام داشتن دو تیم در لیگ برتر( فجر شهید سپاسی و برق شیراز) و به هنگام میزبانی از سرخابی ها، شاهد صحنه های عجیبی در ورزشگاه خود بود. بیش از 80 درصد ورزشگاه حامی رقیب تیم شهرشان بودند و تعدادی محدود هم طرفدار تیم شیرازی! حالا آنها آرزوهای فوتبالی خود را در لیگ های پایین تر جستجو می کنند. بی اینکه دیگر بتوانند هر سال از استقلال و پرسپولیس میزبانی کنند و این تیم ها به شهر آنها بیایند. شاید یک قرعه ای در جام حذفی اتفاق بیافتد که یکی از تیم هایشان میزبان استقلال و پرسپولیس باشد. آنها با دستان خود یکی از علت های پایان حیات تیم هایشان در لیگ برتر بودند. اما این معضل در اصفهان در جایی خوب و به موقع پایان یافت و حالا سرخابی ها در شهرمان در اقلیت کامل به سر می برند.

بازی چند هفته پیش سپاهان- استقلال در ورزشگاه نقش جهان که 40 هزار سپاهانی و 4 هزار استقلالی در ورزشگاه بودند این ادعا را بیش از پیش ثابت می کند.

در آینده بیشتر روی این موضوع سخن خواهیم گفت؛ در مورد اینکه آغاز قهرمانی های سپاهان و پس از آن ذوب آهن در دهه 80 باعث شد تا این تیم ها را با وجود بسیاری از نامهربانی های رسانه ای، بیشتر بشناسیم و حال و هوای حمایت از تیم شهرمان در وجودمان پررنگ شود، رامین دیگر بزرگ شده و حتماً فهمیده که دیگر نباید این سئوال ها را بپرسد و قطعاً پرسش هایش عوض شده است! دیگر رامین و رامین ها در مدارس ما مجبور به تهیه لیست آبی و قرمز های هر کلاس نیستند و آمار و سئوال هایشان اینگونه تغییر کرده است: «سپاهانی هستی یا ذوب آهنی؟»


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار