دستپخت خاور خانم چطور یک روستا را آباد کرد
کد خبر: ۳۶۸۰۱
تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۲

«خاورخانم» را شاید خیلی از شماها نشناسید؛ اما اگر برحسب اتفاق سری به روستای «سرولات» در استان گیلان بزنید می‌بینید که کوچک و بزرگ او را می‌شناسند. او یک زن 48 ساله روستایی است؛ زنی کارآفرین که با یک ایده ساده، یک روستا را آباد کرده و گردشگران زیادی را روانه محل زندگی اش کرده است؛ گردشگرانی از گوشه و کنار ایران و حتی کشورهای خارجی. افرادی که آوازه دستپخت مثالزدنی این زن را شنیده‌ و راهی روستای سرولات شده‌اند.

خاور خانم متولد چه سالی هستید؟

سال 1348 همینجا هم به دنیا آمدم در روستای سرولات.

چطور شد کارآفرین شدید؟

کارآفرین شدن من کاملاً یک اتفاق بود، من و همسرم «اکبر لطفی نژاد» سال 69 با هم ازدواج کردیم و از همان زمان برای کار به قزوین رفتیم. آنجا که بودیم من چون نمی‌توانستم بیکار بمانم در مطب یک دکتر، منشی شده‌بودم. همسرم هم بخاطر تخصصش در نیروگاه برق شهید رجایی کار می‌کرد، تا اینکه قرار شد منتقل شود به بندرعباس. وقتی این موضوع را با خانواده هایمان در میان گذاشتیم مخالفت کردند می‌گفتند شما بچه شمال هستید در گرمای جنوب حتماً اذیت می‌شوید...ما هم به ناچار کار را ول کردیم و برگشتیم به روستای خودمان در سرولات.

وقتی برگشتید سرولات باید همه چیز را از صفر شروع می‌کردید؟

بله همینطور بود. در روستای ما کار فقط و فقط کشاورزی بود. حالا یا مردم می‌رفتند در باغ چای کار می‌کردند یا باغ پرتقال، یا سبزی کاری و... شغل دیگری نداشتند. ما هم از وقتی برگشتیم اینجا به همین کار مشغول شدیم، آن موقع یک خانه 70 متری نیمه‌کاره داشتیم که تعمیر کردیم و در آن ساکن شدیم. البته شانسی که داشتیم این بود که خانه ما موقعیت خوبی داشت، یک طرفش رو به دریا بود و یک طرفش رو به کوه ونمای خیلی خوبی داشت. بخاطر همین موقع بازسازی یک بالکن 20متری رو به دریا زدیم که همه چیز هم از همین بالکن شروع شد.

بیشتر توضیح می‌دهید؟

سال 74 بود. یک روز من لب همین بالکن نشسته بودم که دیدم یک خانواده با ماشین‌شان از راه رسیدند. ساعت تقریباً یک ظهر بود. آنها پیاده شدند و تدارکات نهارشان را آماده کردند اما یک دفعه باران گرفت. خیلی آشفته شده بودند که یک دفعه چشمشان به من افتاد و گفتند خانم می‌شود ما بیایم خانه شما غذا بخوریم؟! من هم قبول کردم و آنها آمدند داخل همین بالکن نشستند، آتش درست کردم غذایشان را کباب کردند و تا وقتی که باران بند بیاید نشستند. اما آن موقع دیگر هوا تاریک شده‌بود. بخاطر همین گفتند می‌شود ما امشب خانه شما بمانیم؟ کرایه اش را هم می‌دهیم. آن موقع رسم نبود کسی دراین روستا خانه‌اش را به مسافرها اجاره بدهد. با این حال من قبول کردم. آنها ماندند و فردا با هم رفتیم بازار رامسر، ماهی خریدیم من خودم ماهی ها را پاک کردم، سرخ کردم، برنج پختم و اینطوری باهم دوست شدیم. موقع رفتن هم گفتند چقدرمی‌شود؟ من قیمت نداشتم. همینطوری گفتم هزارتومان. آنها اما 9 هزارتومان به من دادند و موقع رفتن گفتند ما خیلی از دستپخت شما خوشمان آمد، می‌شود دوباره پیش شما بیاییم. آن موقع خانه ماتلفن نداشت، من شماره خانه برادرم را دادم و بعد از آن دیگر این خانواده شدند مشتری دایمی من.

اهل کجا بودند؟

اهل اصفهان اما ساکن تهران... بعدها بقیه فامیل‌ها و آشناهایشان را هم آوردند اینجا. همگی از قبل زنگ می‌زدند سفارش باقلا قاتق، ترش تره، میرزاقاسمی و ماهی می‌دادند و بعد می‌آمدند. طوری شد که دیگر من و همسرم کار کشاورزی را رها کردیم. کم کم مشتری‌هایم زیادتر شد. مثلاً بعضی وقت‌ها مشتری می‌آمد بی خبر. می‌گفتم از کجا آدرس گرفتی؟ چرا زنگ نزدی؟ می‌گفت توی آرایشگاه بودم، یک نفرگفت رفتم سرولات خانه خاورخانم، چه غذای خوشمزه‌ای خوردیم. ما هم همینطوری آمدیم و شمارا پیدا کردیم. همه اینها باعث شد که کم کم فضا را بزرگ تر کنیم.

یعنی کارآفرینی شما از همین زمان شروع شد؟

بله اوایل خواهرزاده هایم با من کار می‌کردند بعد کم کم بقیه خانواده هم جمع شدند،ما هم فضای رستوران را بزرگ تر کردیم و از 70متر رسیدیم به 500 متر. الان بعد از این همه سال هنوز مشتری هایی دارم که می آیند می‌گویند خاورخانم ما توی خانه خودت می‌نشستیم غذا می‌خوردیم.

الان چند نفر با شما کار می‌کنند؟

40 نفر که همگی از اهالی همین روستا و روستاهای اطراف هستند اما روزهای خیلی شلوغ تعدادشان 60 نفر هم می‌شود.

خانم هستند یا آقا؟

من بیشتر با آشپزهای خانم کار‌می کنم، با آنها راحت‌ترم.

هنوز هم خودتان غذا می‌پزید؟

باورکنید تا همین یکسال پیش، حتی قابلمه ها را هم خودم جا‌به‌جا می کردم. الان هم با اینکه آشپز دارم اما همه مواد را خودم می‌خرم و تا از راه می‌رسم می‌روم سر قابلمه ها و مزه همه غذاها را می‌چشم. مثلاً می‌گویم حلیمه خانم نمک این باقلا قاتق کم است و...

الان چندتا مشتری را راه می‌اندازید؟

در روزهای خیلی شلوغ بیشتر از هزارنفر را هم غذا داده‌ایم اما روزهایی مثل امروز200نفر ناهار مهمان ماهستند.

مهمان خارجی هم دارید؟

خیلی زیاد. خیلی وقت‌ها شده از کشورهای دیگر توریست آمده سرولات، فقط برای اینکه اینجا غذا بخورد. بعد گفته که من تعریف غذای شما را از دوستانم شنیده بودم.

شما را که می‌بینند می‌شناسند؟

نه فقط خارجی ها، که خیلی از ایرانی‌ها هم باورشان نمی‌شود من همان خاورخانم باشم.خب در نظرخیلی ها یک صاحب رستوران که 20میلیارد تومان خرج رستورانش کرده، هیچوقت اینطوری مثل من ساده نمی‌گردد، بخاطر همین مدام می‌پرسند شما خود خاورخانم هستید؟من هم می‌گویم بله، خود خودش هستم.

گفتید مواد غذاها را خودتان تهیه می‌کنید؟

بله... هر روز صبح زود با همسرم می‌رویم بازار، مرغ وماهی روز می‌خریم. چون مرغ یک روز بماند بو می‌گیرد.

شده مشتری ناراضی هم داشته باشید؟

بله خب سلیقه‌ها متفاوت است.مثلاً یک روزهایی اینجا خیلی شلوغ است، هزارتا مشتری داریم ممکن است ته دیگ یکی خوب نگرفته باشد یا قطرش کم باشد اعتراض می‌کنند و من هم همیشه به آنها حق می‌دهم.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار