کد خبر: ۶۰۵۵۱
تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۹۶ - ۱۰:۵۴

نصف جهان: در سالگرد هزارباره تولد پاييز، هنوز هم نشستن پاي سالروز رويش بهاري يک روزنامه، لذتي دو چندان خلق مي کند. شکوفه هاي واژه که روي برگ کاغذ مي نشيند، چنان حال و هوايي مي آفريند که آدم، سوز پاييز را فراموش مي کند و ناخودآگاه تن به نسيم بهاري واژه ها و جمله ها مي دهد.

بهار، منادي تولد است و بشارت دهنده زندگي و همين هم رمز دگرگوني حال آدم است؛ چه وقتي بهار طبيعت را به نظاره مي نشيند و چه آن وقت که شاخسار واژه ها را مي تکاند و با عطر مست کننده هر کدامش، دمي از گرفتاري هاي دنياي اطراف که پر شده از موج و فرکانس و فضاهاي پر زرق و برق مجازي،جدا مي شود.

تصوير آشناي اين روزها در اتوبوس و تاکسي و مترو و مهماني و کف پياده رو، انعکاس يک چيز است؛ اينکه آدم هاي خسته اما عجول، در حالي که مثل مورچه هاي کارگر، اين طرف و آن طرف مي روند(بلکه مي دوند) همه شان يک موبايل لمسي دستشان گرفته اند و انگشت هايشان را روي صفحه پرنور آن جابه جا مي کنند تا از اين همه عجله و شلوغي کنده شوند و دمي از سکوت فضاي مجازي لذت ببرند. لابد مي گوييد در اين تصوير هر روزه که پيش چشم همه مان است، چه جايي براي لذت بردن از روزنامه و تولد و اين چيزها مي ماند؟ ديگر کسي هم مانده که موبايلش را ول کند و روزنامه را بچسبد؟

اما باور کنيد که در اين هنگامه ديجيتالي، هنوز روزنامه ها نفس مي کشند؛ شايد خيلي هاشان به حال احتضار افتاده باشند اما هنوز نفس مي کشند؛ شايد بعضي هاشان در عوالم مجازي حل شده باشند اما بقيه شان هنوز نفس مي کشند؛ نشان به آن نشان که وقتي به سالگرد تأسيس يک روزنامه يا مجله مي رسيم، دوباره عطر کاغذ و شميم واژه، تا مغز استخوان آدم رسوخ مي کند.

اصلاً تولد گرفتن براي کاغذ و واژه، يک حال ديگر دارد. تا حالا ديده ايد کسي براي فلان اپليکيشن تولد بگيرد؟! يا مثلاً اگر بگيرد، فکر مي کنيد مزه اين تولد، با مزه تولد گرفتن براي روزنامه يکي مي شود؟

اگر ساعت 6 بعد از ظهر پنج شنبه پيش، مسافر يکي از واگن هاي مترو تازه تأسيس و شيک اصفهان مي بوديد، مشاهده مي کرديد که قريب هفتاد هشتاد درصد صندلي هايش در اشغال مسافراني بود که بيشتر از نصفشان غرق در موبايل هايشان بودند و لابد، لابه لاي آن ها پسرکي بيست و دو سه ساله را هم مي ديديد که از همان اول خط که سوار شد تا آخر خط، چشم از روزنامه خواندن بر نمي داشت. مجسم کنيد مشاهده يک روزنامه به دست را در ميان انبوه اپليکيشن به دست هاي پير و جوان که چه تصويري مي آفريند آن هم ده ها متر زير زمين در تونل تنگ و تاريک زير خيابان چهارباغ! مي دانيد پيامش چيست؟ اينکه در روشنايي کور کننده گوشي هاي موبايل، در روزگاري که خيلي ها نورهاي مجازي صفر و يکي را به خواندن واژه هاي واقعي روي کاغذ ترجيح داده اند، در وانفساي بي حوصلگي و دل آشوبي و در اوج گرفتاري ها و مشکلات، روزنامه نگاري هنوز زنده است، روزنامه هم هنوز زنده است، واژه هاي جوهري هم هنوز زنده هستند و عطر خوش کاغذ هم هنوز مشتري دارد.

شما باشيد، اگر آن جوان متروسوار روزنامه به دست را مي ديديد، همين ها را براي خودتان مرور نمي کرديد؟


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار