پ
رويا ميرعلمي:
کد خبر: ۶۷۱۷۹
تاریخ انتشار: ۰۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۶

رويا ميرعلمي کارش را با بازي در تئاتر آغاز کرد و خيلي زود به يکي از حرفه اي هاي اين هنر تبديل شد و جوايز مهمي را از جشنواره هاي مهم تئاتري کسب کرد. ميرعلمي 10 سال پس از ورودش به تئاتر با بازي در سريال «حيراني» وارد دنياي تصوير شد اما بي شک بازي در سريال هاي کمدي «شمعدوني» و «ليسانسه ها» بود که ميرعلمي را به چهره اي آشنا در ميان مردم تبديل کرد.

به گزارش آریا، ميرعلمي که در «شمعدوني» نقش دختري شاد و شنگول را داشت، در «ليسانسه ها» با 180 درجه تغيير، باز هم در نقشي کمدي اما اين بار بسيار جدي و به اصطلاح اتو کشيده ظاهر شده و باز هم مي تواند به اندازه نقش پرتحرک و برون گرايش در شمعدوني براي مردم جذاب باشد و از آنها خنده بگيرد.

به بهانه پخش سري دوم «ليسانسه ها» سراغ اين بازيگر خوشرو و با محبت رفته و با او گپ و گفتي درباره ورودش به دنياي هنر، بازي در سريال «ليسانسه ها» و خانواده هنري اش داشته ايم که در ادامه مي خوانيد.

مي دانم پيش از ورود به دنياي بازيگري چندان به آن علاقه نداشته ايد و بيشتر راغب بوديد طراحي صحنه و لباس بخوانيد. چطور شد به سمت بازيگري گرايش پيدا کرديد؟

بله همين طور است. در واقع تصميم نداشتم بازيگر شوم و وقتي هم در رشته تئاتر وارد دانشگاه شدم باز هم تصميم داشتم طراحي صحنه و لباس بخوانم و در اين گرايش ادامه تحصيل دهم اما دست روزگار که مي گويند همين وقت ها خودش را نشان مي دهد و در نهايت به سمت بازيگري رفتم.

از اين که دست روزگار شما را به سمت بازيگري سوق داده رضايت داريد؟

بله خيلي زياد. به سرعت به اين رشته علاقه مند شدم و فهميدم به روحياتم بسيار نزديک است و تصميم گرفتم اين هنر را به صورت حرفه اي ادامه دهم و در کنار يادگيري دانش مرتبط با بازيگري، تمرين و تلاش هم داشته باشم.

و تا سال ها در تئاتر ماندگار شديد و خيلي دير به سمت دنياي تصوير رفتيد.

بله. سال 77 براي اولين بار روي صحنه تئاتر رفتم و اولين کار تلويزيوني ام سال 87 بود که در سريال «حيراني» به کارگرداني آقايان عليمحمدي و بنکدار بازي کردم. البته پيش از اين سريال در تله تئاتر هم بازي کرده بودم. بعد از «حيراني» در سريال «زمانه» به کارگرداني آقاي حسن فتحي و بعد از آن در «شمعدوني» و «ليسانسه ها» بازي کردم. در کل خيلي کم در کارهاي تلويزيوني بازي مي کنم و همچنان ترجيح مي دهم در تئاتر مشغول باشم.

چرا همچنان تئاتر اولويت اول تان است. به نظرتان چه تفاوت هايي بين اين دو مديوم وجود دارد؟

شايد به اين خاطر تئاتر را بيشتر دوست دارم که دستم در انتخاب نقش بازتر است. بازيگر شناخته شده اي در عرصه تئاتر هستم و خوشبختانه اغلب کارگردان هاي خوب تئاتر به من پيشنهاد بازي مي دهند. ضمن اين که فضاي تئاتر برايم دلنشين تر است و به خاطر اغناي روحي در تئاتر اتفاقات بهتري برايم رخ مي دهد. البته در تلويزيون هم سر سريال «شمعدوني» به اين نتيجه رسيدم در برخي کارهاي تلويزيوني هم مي توان به همان اندازه که در تئاتر بازي مي کنيم لذت ببريم. در اين کار به خاطر نقشيم و همکاري با سروش صحت اتفاقي مانند فضاي تئاتر رخ داد. فضاي کار مانند تئاترهاي کارگاهي بود و همان لحظه که متن به دست مان مي رسيد بايد آن را حفظ مي کرديم و با تعامل با کارگردان و نويسنده مي توانستيم پيشنهاد ارائه کنيم و در ارائه نقش دخيل و سهيم باشيم. همه اينها برايم بسيار جذاب بود و از تجربه همکاري با سروش صحت به اين نتيجه رسيدم که در نقش ها و کارهاي تلويزيوني هم مي توان منتظر اتفاقات خوب مانند فضاي تئاتر بود.

شما در سريال هاي متاخرتان نقش هاي کمدي داشتيد. هر دو مي دانيم کار کمدي براي خانم ها در تلويزيون با محدوديت هاي بسياري همراه است. اين محدوديت ها چقدر کار را براي تان چالش برانگيز و سخت مي کند؟

محدوديت ها خيلي زياد است و اين محدوديت ها براي بازيگر زن از بخش فيلمنامه آغاز مي شود چون نويسنده نمي تواند براي بازيگران زن نقش هاي کمدي و حتي غير کمدي را طوري بنويسد که خرق عادت شده يا کار جديدي ارائه دهد. يعني اين چرخه از همان ابتدا با محدوديت همراه است. دست نويسنده بسته است. بعد کارگردان بايد با محدوديت ها مواجه شود و سپس اين بازيگر است که بايد با وجود تمام اين محدوديت ها نقش را به بهترين شکلي که در توان دارا ارائه کند. مميزي ها در تلويزيون براي خانم ها بسيار بيشتر از بازيگران مرد است و اين موضوع بازي در نقش هاي کمدي را به يک چالش تمام عيار تبديل مي کند. ما بايد با وجود همه مميزي ها هم نقش را جذاب ايفا کنيم، هم باورپذير باشيم و هم بتوانيم مخاطب را بخندانيم که کاري بسيار سخت است.

ضمن اين که نقش تان در «ليسانسه ها» خيلي سخت است، در «شمعدوني» چون شخصيتي که بازي مي کرديد خيلي برونگرا و پر تحرک بود، دست تان هم براي در آوردن نقش بازتر بود اما خواهر آقاي پليس در ليسانسه ها، دختري جدي و موقر است که حتي لبخند هم نمي زند.

همين طور است. نقش ام در «شمعدوني» دختري بسيار ساده بود که کارهاي بلاهت آميزي مي کرد. اين دختر نمي دانست بايد چه کاري را کجا انجام دهد و چه حرفي را کجا عنوان کند و همين سادگي بيش از حد رفتارهايش را براي مخاطب با مزه مي کرد. به همين خاطر نقش ام در «شمعدوني» راحت تر و شايد بامزه تر بود اما در فصل دوم «ليسانسه ها» نقش خواهر آقاي پليس هم کمي از اين خشکي و جديت خارج مي شود و در ادامه اين موضوع را خواهيد ديد. من همه سعي ام را کردم که در فصل دوم اين نقش کمي با آنچه در فصل اول ديديم متفاوت باشد. البته اين نقش بنا به مقتضياتي که مد نظر نويسنده و کارگردان بود بايد خيلي جدي مي بود. اين دختر شخصيتي خشک و رسمي و جدي دارد و برادر و پدرش هر دو پليس بوده اند و در فضايي جدي بزرگ شده است. اين آدم هم از جنس برادرش است. دختري مقرراتي و مرتب و منظم. (مي خندد)


کشف اسم خواهر آقاي پليس!

بالاخره در فصل دوم خواهر آقاي پليس صاحب اسم مي شود؟

در نهايت صاحب نام مي شود (مي خندد). اتفاقي مي افتد که بالاخره اسم اين دختر را کشف مي کنيم. البته اين که اين شخصيت را به نام خواهر آقاي پليس بشناسيم هم قصد و نيتي در آن بود. تصميم سروش صحت اين بود که اين شخصيت اسم نداشته باشد و همه به او بگويند خواهر آقاي پليس. مثلا مانند پدر پسر شجاع (مي خندد). اين شخصيت در آن کارتون هيچ وقت اسمي نداشت و از شخصيتي ديگر نامش را وام گرفته بود اما خواهر آقاي پليس بالاخره طي اتفاقاتي که مخاطبان در آينده خواهند ديد داراي اسم مي شود.

در تيزرهاي سريال ديدم که خواهر آقاي پليس در خواب ترانه که از او سن اش را مي پرسد جواب مي دهد 18 ساله است. ظاهرا کل کل هاي اين دو خانم همچنان در سريال ادامه دارد.

بله ادامه دارد و اين جمله هم در يکي از همين کل کل ها عنوان مي شود. ماجراي عشق و عاشقي آقاي مهاجر ادامه پيدا مي کند و ترانه هم که دلش نمي خواهد اين اتفاق بيفتد و پدرش ازدواج کند مدام سعي دارد به اصطلاح چوب لاي چرخ اين ازدواج بگذارد ولي در ادامه اتفاقات بامزه اي مي افتد که بايد ببينيد.


ترفندهاي سروش صحت!

بازخوردها به سريال و نقش شما چطور است؟ مثلا مردم در کوچه و خيابان يا صفحه شخصي تان چه نظراتي عنوان مي کنند؟

واکنش ها به سريال واقعا خوب است. اغلب سريال را دوست دارند و اين مجموعه به دل مردم نشسته است چون مردم مي توانند ما به ازاي عيني خود را در اين سريال بخصوص در ميان سه شخصيت اصلي و جوان سريال ببينند. مشکلات اين پسرها همان مشکلاتي است که گريبانگير اغلب جوانان کشور است. دغدغه هاي اصلي جوانان کار، ازدواج، مهاجرت و ... است که اين سه نفر هم در سريال با چنين مشکلاتي روبرو هستند. وقتي اين مسائل با زبان کمدي و بامزه مطرح مي شود، طبعا براي مخاطب هم جالب مي شود. به همين خاطر هم تماشاگر سريال را دوست دارد چون حس مي کند خودش را در فضاهاي کمدي و فانتزي سريال مي بيند. بعضي موقعيت هاي سريال هم غير قابل پيش بيني و بامزه است که مخاطب را واقعا به خنده مي اندازد مثل همان ماجراي با کت و شلوار و کلاه و لباس وارد استخر شدن (مي خندد). ضمن اين که سريال فضاي انتقادي هم دارد و نيش و کنايه هايي به مسائل و مشکلات مي زند. به نظر من کمدي بايد در کنار فضاي مفرحي که دارد حتما نقد اجتماعي داشته و منتقد باشد. برنامه يا سريالي که فقط شما را بخنداند فرقي با هجو ندارد و مثل جوک است که در لحظه ممکن است شما را بخنداند اما تفکري پشت آن نيست. در سازوکار صداوسيما اين اتفاق به سختي ممکن است رخ دهد چون همه چيز به همه چيز بر مي خورد اما خوشبختانه سروش صحت با ترفندهايي اين کار را انجام مي دهد.


بالاي چاه فقط مي پرسيدند: «رويا پات که چيزي نشد؟!»

چقدر اهل تماشاي فيلم هستيد؟ آخرين فيلمي که روي پرده ديديد چه بود؟

معمولا همه فيلم هايي که اکران مي شوند را مي بينم. آخرين فيلمي که ديدم و دوست هم داشتم، فيلم «ايتاليا ايتاليا» بود. اين فيلم برداشتي از رمان «مترجم دردها» نوشته جومپا لاهيري بود و در برخي سکانس ها موفق به خلق لحظات جذابي شده بود.

در پايان اگر خاطره جالبي از سريال «ليسانسه ها» داريد براي مخاطبان ما بفرماييد.

در يکي از سکانس هاي سريال که خواهر آقاي پليس و ترانه مثل هميشه در حال کل کل هستند، سکانس پلاتي را بازي مي کرديم و بايد به دنبال هم به سرعت راه رفته و ديالوگ مي گفتيم. من پشت سر متين ستوده حرکت مي کردم و ديالوگ مي گفتم که يکدفعه ديدم متين غيب شد. خيلي تعجب کردم. ماشاءالله متين قد بلندي دارد و غيب شدنش برايم عجيب بود (مي خندد). هنوز در شوک غيب شدن متين بودم که خودم داخل يک چاله فرو رفتم. همه اينها در کسري از ثانيه اتفاق افتاد و همراه با متين داخل يک چاله افتاديم. جالب اين که متين موقع افتادن سروصدايي نکرده بود که صحنه کات بخورد چون پلان سکانس سختي بود. خلاصه اين که گروه کلي نگران شدند و يادم هست که چون سابقه شکستگي پا و بستري به خاطر آن را دارم همه از اين که پايم مجددا آسيب ببيند نگران بودند و بالاي چاه فقط مي پرسيدند «رويا پات که چيزي نشد؟» (مي خندد) خدا را شکر اين ماجرا به خير گذشت و براي من و متين اتفاقي نيفتاد.


شايد افسرده مي شدم

همسرتان آقاي کيايي کارگردان تئاتر هستند و تا جايي که مي دانم و در گفتگوهاي قبلي که داشتيم عنوان کرديم پسرتان کارن هم به هنر بي علاقه نيستند. زندگي در خانواده اي اهل هنر چه حال و هوايي دارد؟

خدا را شکر از حضور در چنين فضا و خانواده اي لذت مي برم چون بسيار به هنر علاقه دارم و اگر در خانواده اي غير هنري زندگي مي کردم شايد افسرده مي شدم.

کارن هم دوست دارد وارد دنياي هنر شود؟ يادم هست به موسيقي علاقه داشت.

هنوز هم بي علاقه نيست اما الان عشق اصلي اش فوتبال است. (مي خندد)

شما سال ها در عرصه تئاتر بازي داشتيد و تقريبا در همه کارهاي همسرتان نيز نقش آفريني کرده ايد. همکاري با همسرتان چقدر با همکاري با ساير کارگردان ها براي تان متفاوت است؟

از جهاتي همکاري با آقاي کيايي برايم راحت تر است و از جهاتي هم بالاخره بايد نگاه حرفه اي حفظ شود و فرقي با همکاري با ساير کارگردان ها ندارد. راحت تر است از اين جهت که وقتي ايشان متني را مي نويسد چون کاملا نسبت به بازي من شناخت دارند و توانايي و نقاط ضعف ام را مي شناسد، نقش ها را بر اساس اين شناخت مي نويسد که خب طبعا کار را براي من ساده تر مي کند. ضمن اين که خودم هم در جريان نوشتن متن ها هستم و مي توانم پيشنهاد داده و دخل و تصرفي در آن داشته باشم. البته اين نکته را هم اضافه کنم که در همکاري با ساير کارگردان ها هم هميشه پيشنهاد دهنده هستم و ديدگاه و ايده هاي خودم را ارائه کرده و در تعامل کامل با کارگردان ها هستم. چون من بازيگري نيستم که کاملا آنچه در متن وجود دارد کلمه به کلمه اجرا کنم و هيچ ايده اي نداشته باشم و اصلا هيچ بازيگر حرفه اي اين کار را نمي کند و حتما بايد نقش در تعامل بازيگر با کارگردان و نويسنده شکل بگيرد. ضمن اين که گروهي که ما در اين 18 سال همکاري داريم ديگر برايم مانند يک خانواده هستند و آنقدر يکديگر را مي شناسيم که به قول معروف اگر به هم بگوييم ف تا فرحزاد مي رويم (مي خندد). در حين بازي هم اگر اتفاقات عجيب و غريبي بيفتد با يک نگاه به هم مي فهمانيم که بايد چه کاري را انجام دهيم و نيازي به توضيح نداريم. يعني ديگر مثل يک تيم فوتبال شده ايم که پس از سال ها همکاري با يک نگاه به هم مي فهمانند که قرار است به چه کسي پاس بدهند. / الناز ديمان



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰