زندگي سبزي فروش معروف خيابان وحيد چگونه مي گذرد
کد خبر: ۱۰۱۳۰۵
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۷:۴۸

نصف جهان: «سياست شهرداري اصفهان حذف دستفروشان نيست، بلکه ساماندهي آنها در بازارچه هاي محلي مد نظر است.» مديرکل پيشگيري و رفع تخلفات شهري شهرداري اصفهان ارديبهشت ماه سال جاري خبر از برنامه بلندمدت شهرداري داد؛ اينکه قرار است با اجراي اين برنامه، محل فعاليت دستفروشاني که براي شهر مشکل آفرين نيستند را در بازارچه هاي محلي شهر قرار دهد تا ديگر معابر محل دستفروشي نباشد.

معضل دستفروشي به گفته مسئولان کلانشهرها سال هاست در حال ساماندهي است و چشم اميد دستفروشان به اين است که بالاخره سرنوشت کاريشان چه مي شود؟ آنها هر صبح تا شب اين نگراني را دارند که اقدامي از سوي سدمعبري هاي شهرداري صورت بگيرد و بساطشان را براي هميشه جمع کنند و همان اندک سرمايه شان را هم از دست بدهند.

اگر گذرتان به خيابان وحيد افتاده باشد حتماً سبزي فروشي که بساطش را کنار خيابان پهن مي کند ديده ايد. «محمد» با معلوليتي که از ناحيه پا دارد هر روز بساطش را از باغ ابريشم تا خيابان وحيد مي آورد تا بتواند چرخ زندگي اش را بچرخاند.

خريداران طلا که مسيرشان به فروشگاه هاي مجتمع بزرگ خيابان وحيد و طلافروشي هاي همين راسته مي خورد، حتماً مرد فلج دستفروشي را که سال هاست براي امرار معاش، بساطش را نبش کوچه چسبيده به يک تعميرگاه اتومبيل روي پارچه اي پهن مي کند ديده اند. مرد 40 ساله اي که از 28 سالگي قسمتي از پياده رو را به عنوان محل کارش انتخاب کرده و آنجا مشغول فروختن سبزي است و حالا بعد از گذر اين همه سال، مشتريان ثابت خودش را از اهالي همان محل دارد. محمد مي گويد: «مردم بسيار خوب و مهربانند. من متوجه مي شوم بخاطر شرايط من است که از من بيشتر خريد مي کنند.»

محمد12 سال است بساطش همينجاست. از آن زمان که ديگر توانايي کار کردن در حرفه جوشکاري و در و پنجره سازي را نداشت. قبل از هرچيزي از خودش مي گويد؛ اينکه مشکل پاهايش مادرزادي نيست و تزريق آمپول اشتباه در سن يکسالگي باعث فلج شدنش شده است. وقتي از همسرش مي گويد، لبانش خندان مي شود جوري که انگار کل صورتش مي خندد. هشت سال است ازدواج کرده و همسرش اهل نجف آباد است؛ مي گويد: «او مشکل ناشنوايي دارد ولي با اين حال تا پيش از بچه دار شدن خيلي به من کمک مي کرد و باهم مي رفتيم سرِ زمين و بار از کشاورز مي خريديم. مي آمد اينجا کمکم مي فروختيم (خنده). تفاهم زيادي داريم، به طور کامل همديگر را درک مي کنيم و بيشتر با لب خواني با هم ارتباط داريم، يک فرزند دختر هشت ماهه دارم که شکرخدا سالم است.»

کم کم سر درددلش باز مي شود؛ از بهزيستي مي گويد: «تنها کاري که براي ما انجام مي دهد پرداخت ماهيانه مبلغ ناچيزي (هر نفر 70 هزار تومان) است که اين مبلغ حتي پول نان هم نمي شود. به فرزندم اين حقوق تعلق نمي گيرد؛ گفتند چون فرزندم سالم است به او حقوقي نمي دهند.» نگاه هر دوي ما به پينه هاي دست هايش است؛ ادامه مي دهد: «براي يک وام خريد خانه از طريق بهزيستي اقدام کردم و بعد از دوندگي بسيار، آخرش وام را به من ندادند، خب اگر مي دادند من خانه ام را مي خريدم و مبلغي که قرار بود بهاي اجاره خانه بدهم مي دادم براي قسط وام. حداقل خيالم راحت بود سرپناهي دارم.»

محمد جعفري کيلومترها مسير را با موتورش از باغ ابريشم در سرما و گرما مي آيد تا لقمه نان حلالي به خانه ببرد. مي گويد خبر دادند قرار است شهرداري محلي را براي صنف او (دستفروشان) تعيين کند و براي همين فعلاً بساط نکنند و ادامه مي دهد: «ما هم شادمان منتظر مانديم اما ديديم خبري نشد. دوباره برگشتم جاي هميشگي ام و بساط کردم. زندگي خرج دارد. من و خانواده ام حداقل ماهانه يک ميليون تومان خرج زندگي داريم و فقط درآمدي داريم که زنده بمانيم نه بيشتر و در شرايط سختي به سر مي بريم.»

اين گوشه اي از زندگي يکي از دستفروشان شهرمان بود. هستند در اين حوالي کساني که چک بيمحل، بيکاري، ورشکستگي توليديها و کارخانهها، ناتواني جسمي، نبود کار و سرمايه باعث شده براي دستفروشي به خيابان بيايند. اما محمد و خيلي از دستفروشهاي ديگر که هر روز به تعدادشان اضافه ميشود ميخواهند در روزگاري که با آنها خوب تا نکرده، به هر قيمتي شريف بمانند حتي اگر با سيلي صورتشان را سرخ نگه مي دارند.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار