نصف جهان: همين اولش بگويم که دليل اين نوشته نتايج چند بازي اخيرمان نيست. دليلش وزن و اعتبار و نظمي است که حضورت روي نيمکت تيم ملي ايجاد کرده که ديگر مثل دوره پرفسور نه با پکيج 40هزار دلاري بازيکني به نيمکت راه پيدا مي‌کند، نه مثل لبنان2000 ارنج تيم را آن بازيکنان بيسواد با باند بازي و لابي‌هاي آنچناني مشخص کنند و هر دوره ديگري که مشخصاً بازيکناني مساوي از دو تيم اول پايتخت در فهرست نهايي تيم حضور داشتند و حاشيه ها به وقار تيم ملي ضربه مي زد.آقاي کارلوس کي روش، خيلي چيزها را در اين هشت سال ديده اي اما خيلي چيزها هم هست که هرگز نخواهي دانست، چراکه نه اهل خاورميانه اي و نه از چهره هاي واقعي پشت لبخندهاي آنچناني چيزي مي داني. تو به قول خواکين فونيکس در گلادياتور از کساني که مثل مار در گوشه هاي تاريک عليه تو نجوا مي‌کنند، چه مي داني؟ تو از دليل تغيير قلم هاي حرفه اي عليه خودت چه مي داني درحالي که همچنان نمايش حمايت مي‌دهند؟

تو براي بازکردن بغض هاي رنگي و چاپلوسي آن آقازاده و به نوايي رسيدن در اين روزگار هيچ نمي داني. تو از اتاق تخريب آنها از دندان هاي فشرده اي که با هر پيروزي تيمت بيش از پيش به هم فشرده مي شوند هيچ نمي داني. آن هم چه کساني. همان ها که نمي خواستند قرارداد بلندمدت با تو بسته شود. ما اما به اندازه سنمان از اينها ديده ايم و کشيده ايم. خدا پدر کساني که فضاي مجازي را اختراع کرده اند بيامرزد که ديگر نمي توانند هر چيزي را که دوست دارند در قالب واقعيت به خوردمان بدهند.

آقاي کي‌روش!

تا همينجا هم عالي بوده اما اگر قهرمان شدي، کساني را با دوربين ها و برق فلاش ها دور و برت خواهي ديد که احتمالاً براي فرار از فشار افکار عمومي ناچارند تمديد قرارداد را به تو پيشنهاد بدهند، اگر به آن روز رسيدي بدان در آستانه ورود به باتلاقي هستي که موفقيت هايت براي تو در اين کشور تدارک ديده. بيشتر نمي توانم بگويم. برو فقط برو تا جاي تو را همين کارشناس نماها بگيرند که سابقه اخلاقي و کارنامه حرفه اي شان حالمان را به هم مي زند.