واقعاً خطرزا بودن آلاينده ها در هواي شهر براي اصفهاني ها تعريف نشده است؟!
کد خبر: ۱۳۸۷۸۷
تاریخ انتشار: ۰۱ تير ۱۳۹۸ - ۱۷:۳۲

نصف جهان: «هواي اصفهان لا خاکس!»؛ اگر در اولين ساعات پنج شنبه هفته گذشته چرخي در کانال هاي اجتماعي مخصوص اصفهاني ها زده باشيد شايد اين جمله به ظاهر طنز و يا عباراتي مشابه آن نظرتان را به خود جلب کرده باشد. عباراتي که اکثر ما بدون جدي گرفتن هشداري که در بطن آن نهفته است به سادگي و با يک لبخند از کنارش گذشتيم و حتي در اوج آلودگي هوا به خيابان رفتيم تا اوقات خوشمان خوش تر شود! 

■■■

«?Hello. How are you»-

«!Hi sir»-

«.Hi! thanks»-

دو جوان سر زنده اصفهاني که بر روي صندلي هاي تعبيه شده در گوشه اي از چهارباغ نشسته اند پس از اينکه اينگونه با دو توريست همسن و سال خود خوش و بش مي کنند قهقهه اي سر مي دهند و مي گويند: «همين است تفاوت ملت ما با اين خارجي ها...»

خنده اين جوان ها و حرفشان توجه رهگذران را جلب مي کند. «فاطمه» يکي از اين عابران است که پس از اينکه به ماجرا پي مي برد، مي گويد: «ببين آنها چطور با دستمال هاي ضخيم و چهارلايه جلوي دهان و بيني شان را بسته اند.» اين زن جوان پَرِ روسري سياهش را از جلوي دهانش کنار مي زند و ادامه مي دهد: «اگر مجبور نبودم هرگز امروز پايم را از خانه بيرون نمي گذاشتم، نمي شود نفس کشيد. دختر کوچکم بهانه مي گرفت همراهم بيايد اما ترجيح دادم اشک هايش را تحمل کنم مبادا در اين هواي آلوده مريض شود و در آينده مجبور شوم از اين بيمارستان به آن بيمارستان پي درمانش باشم.»

برخلاف اين زن 36 ساله، در آخرين پنج شنبه بهاري امسال، بسياري از مادران را مي ديديد که از همان نخستين ساعات روز دست فرزندان خردسال خود را گرفته و براي گردش از خانه بيرون آمده اند. آن هم بدون هيچ هراسي از آلاينده ها. گوشه گوشه پارک ها و فضاهاي سبز اين شهر در اين روز آخر هفته، خانواده اي اتراق کرده است. در جمع اکثر قريب به اتفاق آنها هم جاي پدر خانواده خالي است که مي توان حدس زد علت غيبت مردها اين است که آنها براي تهيه يک لقمه نان سر کار رفته اند.

«ما از چند روز پيش برنامه ريزي کرده بوديم، غافلگير شديم، خرجي بود که شده و ديگر نمي شد برنامه مان را کنسل کنيم.» خانم «صادقي» که به همراه دو خواهر و دوستانش و بچه هايشان در قسمتي از فضاي سبز محوطه پل مارنان دور هم نشسته اند و در ظاهر بسيار شاد به نظر مي رسند اين را مي گويد و خانم «حسيني» دوست خوش خنده اش در ادامه حرف هاي او مي گويد: «ما دل هايمان گنديده است، روزهايي که هوا خوب است چپيده ايم داخل خانه و امروز هم شوهرانمان با هزار ترفند رضايت دادند بياييم پيک نيک. نمي توانستيم اين فرصت را از دست بدهيم.»

خواهر کوچک تر خانم صادقي در حالي که به قلياني که چاق کرده پکي مي زند و دود آن را با مهارت خاصي بيرون مي دهد، مي گويد: «ما خودمان آلوده ايم»! خانم صادقي که گويا همسرش پزشک است رو به خواهر کوچکش مي گويد: «چقدر بگويم قليان نکش خوب نيست» و در جواب مي شنود: «آبجي! اگر قليان نکشم، بايد از روزگار بکشم...»!

اما اظهارات خانم «شفيع زاده»، رفيق ديگر اين جمع از همه جالب تر است: «همسرم مي گفت اين آلودگي خطر ندارد و مربوط به سيمان سپاهان است، انگار يک چيزي در اين کارخانه ترکيده و در هوا پخش شده است!» اين زن جوان حتي معتقد بود که خارج شدن از خانه و داخل منزل ماندن هيچ تأثيري در ميزان آلودگي که استنشاق مي کنند ندارد!

«نسرين» که با فرزندانش به پارک شهيد رجايي آمده بود هم آلودگي هوا برايش چندان مهم نبود. او حتي مي گفت اصلاً متوجه وجود ذرات خاک در هوا نشده است. اين زن جوان در حالي که به پسرانش که کمي آنطرف تر در حال بدمينتون بازي بودند اشاره مي کرد، گفت: «راستش زماني که مدرسه ها باز بود پيگير وضعيت هوا بوديم اما الان نه.» و دختر نوجوان او در ادامه حرف هاي مادر افزود: «اينقدر درد و گرفتاري داريم که آلودگي هوا برايمان اهميت ندارد، اين هم روي بقيه، دل خوش سيري چند...» دخترک وقتي اين را مي گفت غم عجيبي در صدايش نهفته بود، او حتي حاضر نشد لحظه اي رويش را برگرداند. انگار هيچ چيز در اين دنيا براي او مهم نبود.

چند قدم که از اين خانواده کم جمعيت دور مي شدي، درست مقابل آنها پيرزني را مي ديدي که روي يکي از صندلي هاي پارک کز کرده. او که مي گويد فاميلش «گلستاني» است بي شباهت به گل آفتابگرداني که پي آفتاب از خانه بيرون زده باشد نيست: «همين که از خانه آمدم بيرون متوجه شدم هوا چقدر آلوده است اما چه کنم که ديگر نمي توانستم خودم را در چهار ديواري محبوس کنم.» پيرزن در حالي که به سختي نفس مي کشيد، گفت: «بايد تنها باشي و مدام چشم به در بدوزي به اميد آنکه کسي بيايد تا بفهمي چه مي گويم.»

■■■

حال و روز اصفهانِ روز پنج شنبه بي شباهت به جنوب و شمال کشور نيست؛ آسمان غبارآلود و هواي دم کرده و شرجي. وقتي از روي پل فلزي به دور و اطراف نگاه مي کني مي بيني که زمين چطور با تک تک ذرات وجودش آسمان شهر را در آغوش گرفته، طوري که در بعضي از نقاط اصلاً نمي تواني آنها را از هم تفکيک کني. عقربه هاي ساعت مدام از پي هم مي دوند و هوا رو به تاريکي مي رود. کم کم از آدم هايي که در گوشه گوشه شهر در حال خنديدن و ورزش کردن و تفريح با خانواده هستند فاصله مي گيرم در حالي که لحظه اي فکر بي خيالي آنها نسبت به خطرات اين حجم از آلاينده ها که شهر را در برگرفته رهايم نمي کند؛ راستي که اگر اصفهان را آب ببرد برخي از مردمش را خواب مي برد... صداي موبايلم رشته افکارم را پاره مي کند. گوشي را از جيبم در مي آورم، صفحه آن با خاک يکي شده است. اين هم از اثرات «لا خاک» بودن هواي اصفهان!

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار