کد خبر: ۲۰۶۲۵۲
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۵:۵۳

نصف جهان: شک نکنيد ما به «مديريت مصرف آب» باور نداريم.

در سياهه ذهن ايراني ها از يک قرن پيش تا امروز، به هر چيزي فکر شده و به هر کدام جامه عمل پوشانده شده باشد، بعيد است جايي براي «مديريت مصرف آب» خالي کرده باشند. البته کارشناسانِ هميشه فعال ما تا دلتان بخواهد فرمول و طرح روي کاغذ در نظر گرفته اند اما پاي «عمل» که وسط بيايد، آن وقت بايد ذره بين برداريد و پي آن بگرديد.

فقط کافي است مطبوعات دهه هاي ابتدايي تا اواسط اين قرن را ورق بزنيد تا دستتان بيايد داريم از چه چيزي حرف مي زنيم. آن زمان هم مثل حالا، حرف از اهميت داشتن آب در سرزمين خشک ايران بود و اينکه بايد طرحي و برنامه اي بريزيم تا آب را درست مصرف کنيم. صحبت از دعوت مردم به صرفه جويي بود و خوشحال شدن هاي کودکانه از بارش باران در پاييز و زمستان و بهار. حرف از اين بوده که منابع آب تجديدپذير نيست و روزي به انتها مي رسد و بايد از قطره قطره اش مراقبت کرد. خلاصه که اگر تاريخ را از بالاي صفحه اين مطبوعات حذف کنيد و تاريخ امروز را جاي آن بگذاريد، آن خبرها و گزارش ها اصلاً کهنه به نظر نمي رسند و انگار همين ديروز از زبان مسئولي بر صفحه روزنامه اي جاري شده است.

اين شماي کلي شيوه مديريت ماست در بحث مصرف آب؛ مديريتي که حرف و نظر و تئوري، ستون هاي تشکيل دهنده آن در همه اعصار بوده است، اما اينکه آيا کسي هم پيدا مي شود (يا شده) تا سقفي از «عمل» بر سر اين ستون ها بگستراند بحث ديگري است.

 

 مشت هايي نمونه خروار

دهه هاست مي گويند شکل مصرف آب در حوزه کشاورزي ايران چيزي در حد فاجعه است و بايد اصلاح شود اما هنوز که هنوز است آمارهاي رسمي و غير رسمي نشان دهنده هدررفت فراوان آب در اين بخش است. دهه هاست کارشناسان حوزه آبي فرياد مي زنند که توسعه صنايع آب بر در استان خشکي مانند اصفهان کار درستي نيست اما گوش شنوايي براي عمل به اين توصيه ها پيدا نمي شود، سهل است، افتخار هم مي کنند که هر جا نام «اصفهان» کاربردي پيدا کرده، صفت «صنعتي» به آن قابل الصاق شده است!

سال هاست لزوم کاشت گونه هاي مقاوم به کم آبي در فضاي سبز شهري يادآوري مي شود اما زهي خيال باطل که يکي از شهرداران شهرهاي بزرگ ما از هر جناح و دسته و گروهي، در عمل به اين توصيه ها توجهي کرده باشد. در اين باره کافي است فقط به اصفهان خودمان نگاه کنيد.

چه در مديريت شهري فعلي، چه در مديريت هاي شهري سابق و اسبق، بارها و بارها از زبان مسئولان اداره شهر شنيده ايد که بايد از گونه هاي گياهي مقاوم براي فضاي سبز شهري استفاده کنيم چون آب به ميزان کافي نداريم ونبايد همين تتمه را هم خرج گياهان هميشه تشنه کرد اما در عمل، چند گياه مقاوم به آب در خيابان ها ديده ايد؟ البته که براي پر کردن ليست عملکردها، چند اصله از اينها در گوشه و کنار کاشته شده اما آيا مسئوليت شناسي در اين حد، کمکي به مديريت مصرف آب کرده است؟ پاسخ از زبان يک کودک دبستاني هم قابل پيش بيني است.

در قرن بيست و يکم و در حالي که همه (مؤکداً مي گوييم همه) از بحران آب و وضع وخيم اين مايه حيات حرف مي زنند، هنوز که هنوز است آبياري درختان سطح شهر به همان شيوه قرون قبل انجام مي شود. يعني بعد از حفر چاه (که روز به روز بايد عميق تر شود) هر چند روز يکبار، آب را از اعماق زمين بيرون مي کشند و با تمام قدرت در جوي هاي سطح شهر يا پارک ها و فضاهاي سبز جريان مي دهند. چند بار برايتان اتفاق افتاده وقتي از پياده رويي رد مي شويد ناچار شده باشيد براي آنکه از روي درياي آب عبور نکنيد، به آن سوي خيابان برويد؟ چند بار برايتان اتفاق افتاده از فرط هدر رفت آب روي چمن پارک ها نتوانسته ايد در آنجا قدم بزنيد؟ مديريت مصرف آب براي ما واقعاً چيزي در حد شوخي شده است.

 

 توسعه، آنگونه که ما باور داريم

اين تصور که توسعه فقط با ميزان رشد اقتصادي قابل جمع است، تصور صحيحي نيست. درواقع توسعه جرياني چند بُعدي است که حاصل تحولات بنياني در امور مختلف و از جمله در امر شهروندي است.

وقتي سخن از توسعه و جوامع توسعه يافته به ميان مي آيد، نبايد فقط به رشد اقتصادي و توزيع ثروت و درآمد ملي و پارامترهايي از اين قبيل در آن جوامع انديشيد بلکه اين توسعه يافتگي را بايد در ذره ذره سلول هاي جامعه جستجو کرد.

در يکي از مقاله هاي پر بازديدي که طي چند سال اخير در داخل کشور منتشر شده، به چيزي به نام «کوتاه مدت بودن جامعه ايران» در مباحث مرتبط با توسعه پرداخته شده است. نويسنده مقاله بر اين باور است که «جامعه ايران، جامعه اي کوتاه مدت مي باشد و از اين رو امکان توسعه را ندارد.» او مي نويسد: «در اين‌ جامعه‌ تغييرات‌ ــ حتي‌ تغييرات‌ مهم‌ و بنيادين‌ ــ اغلب‌ عمري‌ کوتاه‌ داشته‌ است‌... در اين‌ جامعه‌ تغييرات‌ انباشتي‌ دراز مدت‌، از جمله‌ انباشت‌ دراز مدت‌ مالکيت‌، ثروت‌، سرمايه‌ و نهادهاي‌ اجتماعي‌ و خصوصي‌، حتي‌ نهادهاي‌ آموزشي‌، بسيار دشوار بوده‌ است‌. بديهي‌ است‌ که‌ اين‌ نهادها در هر دوره‌ کوتاه‌ مدت‌ وجود داشته‌ يا به‌ وجود آمده‌ است‌، اما در دوره‌هاي‌ کوتاه‌ مدت‌ بعد يا بازسازي‌ شده‌ و يا دستخوش‌ تغييراتي‌ اساسي‌ شده‌ است‌.»

اينکه توسعه نيافتگي ما حاصل نگرش مقطعي به امور مهم و زير بنايي است، تئوري مهمي است. نمود خارجي اين نظريه در مباحث مرتبط با مديريت آب به خوبي قابل مشاهده است. ما به مديريت مصرف آب اهميت نمي دهيم چون ياد نگرفته ايم اهميت بدهيم. چون «نهادهاي آموزشي» که مي بايست در اين زمينه با درايت عمل مي کردند از ايفاي وظيفه بلندمدت خود سرباز زده اند.

مديريت مصرف آب براي ما شوخي شده است چون خشت اول توسعه در اين کشور کج بنيان گذاشته شده و ديوار توسعه تا ثريا کج بالا رفته است. توسه پايدار براي ما همانقدر بي معني است که توسعه ناپايدار براي جوامع پيشرفته. هنوز يادمان نرفته چند سال پيش يکي از مقام هاي ارشد کشور از لزوم صنعتي شدن حتي به قيمت نابود شدن محيط زيست سخن گفت. آيا به نظر شما با اين ديدگاه مي توان به توسعه پايدار و تبديل يک «جامعه کوتاه مدت» به «جامعه بلند مدت» دست پيدا کرد؟

 

 روش هاي اصلاحي ايجابي يا سلبي؟!

تا اينجا چه گفته ايم؟ اول: هميشه گفته شده چون ايران کشور خشکي است و ميزان بارندگي در اين کشور اندک است، پس بايد مراقب منابع آبمان باشيم. دوم: ما مراقب هر چه هستيم، مراقب منابع آبي مان نيستيم! سوم: دليل اين بي توجهي به مديريت مصرف آب بر مي گردد به توسعه نيافتگي.

هر سال به فصل گرماکه مي رسيم، هشدارها وانذارها درباره تبعات کمبود آب اوج مي گيرد. حق هم دارند آنها که هشدار مي دهند وضعيت ذخاير آبي وخيم است و بايد مراقب همين قدري که هست باشيم چون وضعيت همانقدر که آنها مي گويند قرمز است.

هشداردهنده ها از انواع روش هاي ايجابي استفاده مي کنند تا به آحاد جامعه بفهمانند که مصرف آب در بخش صنعت، در بخش کشاورزي، در بخش خانگي و در هر بخش ديگري نياز به مديريت جدي دارد. آنها بارها و بارها بر اين نکته تأکيد کرده اند اما انگار قرار نيست اين «جامعه کوتاه مدت» در اين باره کار جدي صورت دهد. پس شايد بد نباشد اگر دست از روش هاي ايجابي شسته و به بعضي کارهاي سلبي (در ابعاد کلان) روي آوريم.

پر واضح است که در شرايط نامناسب فعلي، مديريت مصرف آب بايد از مرحله حرف به مرحله عمل برسد. اين کار هم بايد توسط نهادهاي بالادستي اجرايي شود. تجربه کشورهايي که مانند ما روي مدار کم آبي قرار دارند و در اين باره کارهايي انجام داده اند مي تواند نمونه خوبي براي انجام چنين کارهاي سلبي اي باشد. اين کاري است که در بعضي از همين کشورها تجربه شده و در کشور ما هم مي تواند در راستاي نظم بخشيدن به مصرف آب به خصوص در بخش هاي غير خانگي اجرايي شود.

بايد فارغ از بده بستان هاي رايج بين دستگاه ها، هر کجا نشانه اي از هدر رفت آب مشاهده شد اقدام شود. اگر در شيوه آبياري شهرداري يا ميزان مصرف آب در فلان اداره يا در استخرها و يا هر جاي ديگري که در مقابل ديد جامعه قرار دارد به عملکرد نادرستي برخورد شود بايد قاطعانه وارد عمل شد و جلوي بد مصرف کردن آب را گرفت. در اين صورت کاربري هاي خانگي هم مي آموزند که بايد در مصرف آب به شکل کنترل شده تري عمل کنند.

اين به هيچ عنوان ترويج جبر و زور نيست آنچنانکه امروز کسي کار پليس راهنمايي و رانندگي را بر پايه اجبار و زورمندي تفسير نمي کند. جامعه وقتي گام در راه توسعه پايدار خواهد گذاشت که با قانونمداري از نظم و انضباط تبعيت کند؛ خواه اعمال نظم در سر چهارراه ها و توسط پليس راهنمايي و رانندگي باشد، خواه در پارک ها و ادارت توسط پليس آب. تنها در اين صورت است که مي توان اميدوار بود گام اول در راه مديريت مصرف آب بالاخره به شکل عملي برداشته خواهد شد. گام هاي بعدي در حوزه هاي ديگر مي تواند بعد از آن برداشته شود.

 

 وظيفه دو طرفه

براي آنکه از «کوتاه مدت بودن جامعه» عبور کرده و توسعه پايدار را تجربه کنيم بايد بياموزيم که «آموختن» سنگ زيربناي چنين توسعه اي است. براي درک اهميت اين موضوع، يک نمونه از نتايج «نياموختن» را که پيش چشممان است اما از آن عبرت نمي گيريم بازخواني مي کنيم.

چنانکه پيش تر گفته شد ، سال هاست کشاورزي در ايران به عقب مانده ترين شکل ممکن از شيوه هاي آبياري استفاده مي کند و امروز بيشترين ميزان هدر رفت آب در کشور ما در بخش کشاورزي اتفاق مي افتد. از طرفي بيشترين مهندسان کشاورزي و آبياري هم از دانشگاه هاي کشور فارغ التحصيل مي شوند؛ يعني کساني که علي القاعده بايد با به روزترين شيوه هاي آبياري براي توليد محصول آشنا باشند. اما پس چرا از پتانسيل اين کارشناسان براي اصلاح شيوه هاي آبياري در بخش کشاورزي استفاده نمي شود؟ پاسخ روشن است؛ نه کشاورزي سنتي ما ظرفيت پذيرش اين شيوه هاي به روز را در خود مي بيند و نه فارغ التحصيلان دانشگاه ها براي خودشان در اين زمينه آينده اي متصورند. نتيجه آنکه هر دو طرف کار خودشان را مي کنند؛ کشاورز همچنان به بدترين شيوه از آب استفاه مي کند و دانشگاهي هاي فارغ شده از کتاب و کاغذ هم عموماً بي کارند!

کشاورز حاضر نيست بياموزد چون از نظر ذهني نمي تواند مشتي جوان تازه به دوران رسيده از دانشگاه در آمده را به عنوان رهبر فکري خود بپذيرد و اگر هم چنين کند حاضر نيست به شيوه هاي اصلاحي آنها عمل نمايد چون پشت پا زدن به ميراث پدرانشان را حتي اگر نادرست باشد نمي پذيرد. فارغ التحصيلان هم اراده اي براي اصلاح امر ندارند.

اين مشخصه جامعه کوتاه مدت در جغرافيايي محدود از آن جامعه (اينجا در مبحث آبياري در بخش کشاورزي) است. نمونه اي آشکار از توسعه نيافتگي.

پس در اينجا اگر روش هاي ايجابي جواب نداد  بايد درک مفهوم آموزش را ازکانال هاي سلبي دنبال کرد. يعني بايد به کشاورز فهماند که ناچار است از متخصصان دانشگاهي براي بهبود کارش استفاده کند و به آن متخصصان هم بايد آموخت که تحصيلشان در مقاطع عالي صرفاً در راستاي تحصيل مدرک نيست بلکه بايد چنان بياموزند که آموزه هايشان به عين برسد نه آنکه فقط در مقطع دانشگاه باقي بماند. اين يعني اِعمال اصلاحات گام به گام در راستاي عميق کردن توسعه اجتماعي که نه فقط در حوزه کشاورزي که در همه جا جواب خواهد داد.

 

 جامعه کوتاه مدت نيازمند توسعه است

بي ترديد توسعه اجتماعي کليد گذر از بحران کم آبي (بخوانيد بي آبي) است. جامعه کوتاه مدت تنها با گذر از جاده توسعه پايدار است که به رستگاري مي رسد و براي اين کار هم پذيرش اصلاحات گريزناپذير است.

مديريت مصرف آب در بخش هاي خانگي و غير خانگي زماني کارآمد خواهد شد که بر جامعه ما رنگ توسعه پاشيده شود. توسعه هم نه لزوماً به معناي آشنا شدن با تکنولوژي هاي وارداتي بلکه به معاني عام آن به خصوص در حوزه هاي اجتماعي است.

از ابتداي قرن جاري (و بلکه پيش تر) ايراني ها به تدريج با فناوري هاي روز جهان آشنا شدند اما به همان نسبت نتوانستند توسعه اجتماعي را هم باورپذير کرده و در خود هضم کنند. بنابراين چيزي که امروز باقي مانده، رويه اي جذاب از ارمغان تمدن جديد اما با هسته اي قديمي و ناکارآمد است. در واقع آنچه امروزِ ماست، حاصل روش ها و عملکردهاي ديروز است و آنچه قرار است فردا را بسازد، در گرو عبور از امروز است.

 

 خطر را باور کنيم

به طور خلاصه: مديريت مصرف آب براي ما شوخي است چون باور نکرده ايم که منابع تجديد ناپذير، واقعاً تجديدناپذيرند. باور نکرده ايم، چون در بستري توسعه نيافته از نظر اجتماعي زندگي کرده ايم، چون کوتاه مدتيم، چون با بلندمدت زيستن بيگانه ايم، چون شهره ايم به اينکه آينده برايمان بي معنا باشد و آنچه مهم است فقط حال باشد و حال. فقط دم را غنيمت مي شمريم و غافليم از اينکه فرزندانمان ممکن است دچار چه خسران ها که از اين نگرش ما نشوند.

مديريت مصرف آب زماني براي ما صورت جدي به خودش مي گيرد که بياموزيم آينده هولناکي در انتظارمان است و توسعه پايدار از نان شب برايمان واجب تر است. در اين مسير، شد از روش هاي اصلاحي براي جا انداختن مفهوم توسعه پايدار استفاده شود که چه بهتر؛ نشد بايد به موازات اجراي آن حدود، روش هاي سلبي را نيز هر چند به شکل محدود و در ابعادي مشخص به کار گرفت. 

به روند شوخي پنداشتن مديريت مصرف آب بايد هر چه سريع تر پايان داد؛ به هر راه ممکن.

 

برچسب ها: مدیریت مصرف آب ، آب ، کم آبی ،
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار