قتل دختران توسط پدران نه تنها خانواده بلکه اجتماع را دچار التهاب میکند و مسئولیتی نیز بر عهده جامعه می گذارد.
پدر و پسر، دختر خانواده را کشته بودند و جسدش را در باغچه خانه دفن کرده بودند تا اینکه دامادخانواده راز را فاش کرد.
پدر وقتی در دادگاه کیفری استان در جایگاه دفاع قرار گرفت حرفهایی زد که نوشتن را برایمان دشوار کرد: «آقای قاضی من یک کارمند آبرومند مخابرات بودم، زندگیمان آرام بود تا دختر از خونه فراری شد، هر دفعه به بدبختی پیدایش میکردیم، یا باردار بود یا بدنش از شدت کتک کبود؛ میآوردیمش خانه، چند روز بود بعد دوباره فرار میکرد؛ دخترم بود دوستش داشتم، اما امان از این همسایه و آشنا، زخم زبان میزدند آقای قاضی! باهاش حرف میزدم، قول میداد خوب بشه،، اما بعد یکهو یک نفر زخم زبان میزد، داغون میشد و میرفت، ما خانواده اش بودیم بخشیده بودیمش، اما مردم نمیبخشیدند و ولش نمیکردند، به خدا کشتمش تا دهن مردم بسته بشه، شما بودید چکار میکردید؟»
و ما خبرنگارها آن روز مانده بودیم چه بنویسیم؟ قاتل که بود؟ آن پدر یا ما مردم دهن دریده؟
قاضی خوشنام دادگاه اطفال بود، هفده هجده سال قبل پروندهای داشت مربوط به یک دختر فراری از یک خانواده ثروتمند و معتبر، دختر در چرخه فرار و دستگیری افتاده بود، ۱۳یا ۱۴ پرونده فرار و دستگیری. آقای قاضی، پرونده آخرین دستگیری دخترک را خواند، میتوانست مثل تمام قضات قبلی، خیلی راحت بفرستدش کانون اصلاح و تربیت، این بار، اما آقای قاضی به جای حکم حبس، دستور انجام تست روانشناسی داد، روشی که شاید در آن سالها عجیب به نظر میرسید، نتیجه، اما عجیبتر بود، دختر به یک بیماری روانی مبتلا بود، آنوقت دختر مجبور بود دایم فرار کند.
مدتی بعد وقتی با آقای قاضی مصاحبه میگرفتم، با خوشحالی میگفت که دختر حالا تحت نظر روانشناس است و خدا را شکر هنوز که از خانه فرار نکرده است؛ و من همیشه فکر میکنم که چه تعداد از این دختران فراری با انجام همین یک تست ساده یا بررسیهای دیگر میتوانستند به جای کشته شدن و... در کنار خانواده اشان باشند. باور کنید میشد رومینا، شیما و دهها دخترک دیگر هم بعد از فرار زنده بمانند اگر مشکل اصلی آنها شناخته میشد.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰