این داستان کسی است که عمرش به دنیاست. داستان یک زن که در لحظه آوار شدن متروپل باید در آن ساختمان می بود اما نبود. «مامان عباس» حالا هر روز از روستای سنگور به خیابان امیری آبادان میآید تا زنبیل پر از خرما و نان تازه ای که خودش پخته را بین امدادگران و تیمهای آواربرداری تقسیم کند به شکرانه آنکه هنوز زنده است. مامان عباس همان لحظه ای که متروپل فرو ریخت در همین ساختمان نوبت ویزیت دکتر داشت. در مسیر هم بود که برود مطب اما آدرس را به راننده تاکسی اشتباه گفت و دو خیابان آن طرفتر سرگردان پیدا کردن آدرس شد که متروپل فروریخت.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰