فرزند آیت ا... از بعضی ناگفته های زندگی رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت پرده بر می دارد
کد خبر: ۲۶۶۵۵
تاریخ انتشار: ۰۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۲۲:۴۶

فرزند آیت ا... از بعضی ناگفته های زندگی رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت پرده بر می دارد 3 پرده از زندگی هاشمی رفسنجانی «فاطمه» فرزند آیت ا... هاشمی رفسنجانی گفتگوی مفصلی با خبرگزاری ایسنا داشته که بخش هایی از آن، که به چگونگی ورود آیت ا... به انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و همچنین وضعیت سلامتی او و زندگی روزمره اش می پردازد از نظرتان می گذرد.

خاطرم هست که برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ محسن حدود سه ساعت در حیاط منزل با پدر صحبت کرد و ایشان در پایان صحبت‌های خود گفتند که بنا ندارند در انتخابات شرکت کنند اما از ساعت ۷ شب قبل از پایان مهلت ثبت نام، درخواست‌های زیادی برای کاندیداتوری ایشان از ناحیه افراد مختلف، شخصیت‌های مذهبی و علما و خانواده‌های شهدا به صورت تلفنی مطرح می‌شد. همان شب من از پدر پرسیدم که بالاخره ثبت نام می‌کنید یا نه؟ که ایشان پاسخ دادند «تا به حال نمی‌خواستم ثبت نام کنم ولی با حرف‌هایی که زده شد، در من تردیدی ایجاد شده است»؛ من از ایشان خواهش کردم که از ثبت نام منصرف شوند اما ایشان گفتند «بالاخره من باید کاری را بکنم که به نفع کشور است؛ این خودخواهی است که بگویم امروز که کار سخت است، نمی‌خواهم بیایم؛ نمی‌دانم توان لازم را دارم یا نه اما نمی‌توانم که بخاطر خودخواهی خودم نیایم، باید مردم را در نظر بگیرم ولی چون به آقای خامنه‌ای گفته بودم که در انتخابات شرکت نمی‌کنم، فردا باید با ایشان صحبت کنم و نظر ایشان را جویا شوم، تا با ایشان صحبت نکنم و به ایشان خبر ندهم نمی‌دانم تصمیم چه خواهد بود»

فردای آن روز من از ساعت ۱۰ صبح به مجمع رفتم؛ در آن روز شاهد بودم که هر چه به ساعات پایانی ثبت نام نزدیک می‌شدیم، شدت تماس‌های درخواست از پدر برای کاندیداتوری زیادتر می‌شد. پدر هر چه تلاش کردند نتوانستند با آیت ا... خامنه‌ای صحبت کنند. در نهایت پدرم آقای حجازی(از اعضای دفتر مقام معظم رهبری) را پیدا کردند؛ پدر به آقای حجازی گفت که پیغام من را برسانید و بگویید «به دو دلیل می‌خواهم ثبت نام کنم؛ یکی اینکه به دنبال خلق حماسه سیاسی که ایشان مطرح کرده‌اند، هستم؛ دیگری اینکه تماس‌های بسیاری برای درخواست از من شده است»... در نهایت ساعت ۵ و 30دقیقه آقای حجازی تماس گرفتند و گفتند «من پیغام شما را رساندم ولی این صحبت‌ها را نمی‌شود پای تلفن مطرح کرد». در آن زمان من در مجمع کنار پدر نشسته بودم، بعد از پایان تلفن، ‌با توجه به اینکه فرصت مذاکره حضوری عملاً وجود نداشت،‌ من از ایشان پرسیدم که حالا چه کار می‌کنید؟ گفتند «می‌رویم»، سپس بلند شدند و «بسم ا... الرحمن الرحیم» گفتند و در آخرین لحظه به سمت وزارت کشور رفتیم.

ظهر فردای پس از ثبت نام، من به مجمع نزد پدرم رفتم و متوجه شدم که ایشان نگران هستند، علت را جویا شدم. ایشان گفتند که کار بزرگی است؛ نمی‌دانم که با مشکلاتی که در کشور است و مخالفت‌های موجود، آیا از توان این کار بر می‌آیم یا نه. ایشان گفتند «من هیچ وقت در طول زندگی قرص خواب نخورده بودم ولی دیشب، از بس که این بار روی دوش من سنگینی می‌کند، با قرص خواب به خواب رفتم»

پدرم از شنیدن خبر رد صلاحیت خود خیلی خوشحال شد. برایش پیغام آورده بودند و می‌دانستند که در شورای نگهبان چه می‌گذرد؛ پیغام آورده بودند که ابتدا صلاحیتشان تأیید شده و پس از آن حضور برخی افراد از نهادهای اجرایی دیگر در جلسه شورای نگهبان افزایش یافت. در نهایت آقای روحانی و آقای علی لاریجانی یکی شب و دیگری صبح برای بابا پیغام آوردند که گفته‌اند شما انصراف بدهید؛ اگر نه، رد صلاحیت می‌شوید. که ایشان در پاسخ گفتند «من انصراف نمی‌دهم؛ چرا که به مردم قول داده‌ام و نمی‌توانم به آنها دروغ بگویم؛ من بر نظر خود باقی می‌مانم، من را رد صلاحیت کنند.» شبی که ایشان رد صلاحیت شد، گفتند «که یک بار بزرگی از دوشم برداشته شده است؛ من تعهدم به نظام انقلاب اسلامی و مردم انجام را دادم اما دیگر خواست بر این بود که من در صحنه نباشم». ایشان همان زمان هم به طرفداران خود اعلام کردند که از آقای روحانی حمایت کنند.

ایشان هیچ مشکلی از نظر سلامت نداشتند. پنج شنبه هفته قبل از فوت، پزشکی ایرانی که مقیم آمریکا هستند با یک دستگاه سونوگرافی مجهز و با اصرار من ایشان را معاینه کردند و به من گفتند پدر شما به قدری سالم است که به راحتی تا ده سال بدون هیچ مشکلی می‌توانند زندگی کنند؛ تمام بدن ایشان را بررسی کردند، حتی آزمایش دادند که جواب آنها بعد از فوت ایشان آماده شد و همه چیز طبیعی بود؛ ایشان هیچ مشکلی نداشتند. قند ایشان کنترل شده بود و میزان آن روی 85 الی 100 بود و هیچ مشکل و ناراحتی قلبی در پدرم وجود نداشت. درباره اینکه برخی می‌گویند عمل آنژیو روی پدرم انجام شده است باید بگویم حقیقیت آن است که این کار به اجبار پزشک ها و من انجام شد. جواب آنژیو نیز حاکی از این بود که هیچ گونه مشکلی در قلب ایشان وجود ندارد؛ چرا که آیت ا... هاشمی کوهنوردی می‌کردند و پله‌های مجمع را با دو طی می‌کردند و هر روز دور حیاط خانه نیز می‌دویدند، ایشان از نظر جسمی خیلی از فرزندانشان قوی‌تر بودند، با اینکه در خانه ایشان آسانسور وجود دارد اما ایشان به هیچ وجه از آن استفاده نمی‌کرد و از پله بالا و پایین می‌رفتند. برخی اظهار نظرهای پزشکان و حتی نزدیکان ما دقیق و منطبق با برخی واقعیات نیست. هیچکس نمی داند که علت فوت «آیت ا...» چه بود.

آیت ا... هاشمی از صبح که بیدار می‌شدند بعد از نماز و دعا، پای کامپیوتر می‌نشستند و اخبار را مرور می‌کردند. ایشان اگر قرار بود در جایی سخنرانی کند، همیشه مطالعه جدید داشتند و هیچگاه به مطالعات قبلی خود اکتفا نمی‌کردند. ایشان معمولاً صبح‌ها میز صبحانه را آماده و سماور را روشن می کردند و مادرم را صدا می‌زدند تا صبحانه بخوریم. به دلیل اینکه مادرم عمل کمر انجام داده بودند، هیچگاه مادرم را تنها نمی‌گذاشتند و خانمی همواره در کنار مادرم حضور داشت. به همین دلیل پدرم عصر به منزل می‌آمد تا آن خانم به زندگی خود برسد. اگر هم شب قرار بود دیر به منزل بیایند از یکی از فرزندان درخواست می‌کرد تا نزد مادرم برویم و ایشان را تنها نگذاریم. پدرم وقتی به خانه باز می‌گشت، روز خود را برای مادرم توصیف می کرد، سپس اخبار BBC و صدای آمریکا و یورو نیوز را دنبال می‌کرد و بعد به مطالعه می پرداخت و ساعت ۹ شام می خورد و ساعت ۱۱ نیز به خواب می رفت.




ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار