گفتگوي نصف جهان با سيد مهدي رحمتي
کد خبر: ۴۷۵۱۲
تاریخ انتشار: ۰۹ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۷:۲۹

نصف جهان: سابقه چند سال حضور در فوتبال اصفهان و سپاهان مي توانست بهانه اي براي گفتگوي ما باشد. گلري که در دوره دوم حضورش در جمع زردپوشان بسيار در اصفهان محبوب بود و البته با حضورش در استقلال همه عشق به او تبديل به تنفر شد، به گونه اي که هر بار براي ديدار با سپاهان به اصفهان مي آمد حاشيه هاي فراواني به وجود مي آمد و تماشاگران حاضر در ورزشگاه با اسکناس از او استقبال مي کردند!

سخن از سيد مهدي رحمتي است. يکي از بهترين دروازه بانان تاريخ فوتبال ايران که اين بار سوژه يک گفتگوي اختصاصي با گروه ورزشي نصف جهان شد. قبل از انجام اين گفتگو بهتر است تا حدودي بيوگرافي او را با هم مرور کنيم، البته بخشي از اين مطالب فراتر از بيوگرافي است و ما آن را از دل گفتگو با او بيرون آورديم.

* متولد 14 بهمن سال 1361 است. در يک خانواده چهار نفره بزرگ شده، اما حدود سيزده چهارده سال پيش بود که خواهرش را بر اثر سانحه تصادف از دست داد تا تنها فرزند خانواده رحمتي شود. هجرت تلخي که تا چند سال سيدمهدي را سوزاند تا با خاطرات خواهر زندگي کند. او در يک خانواده مذهبي بزرگ شده است. خانوادهاي که هميشه از مهدي خواستند تا به اعتقادات مذهبياش پايبند باشد. رحمتي از بچگي درسخوان بوده است آنقدر که از بچههاي زرنگ کلاس باشد و جزو شاگرد اولها. تجديد نياورد و نمرههاي بالا را در کارنامهاش ثبت کند. با اين حال او ديپلم خود را که گرفت به دليل علاقهمندي به فوتبال ترجيح داد تحصيلاتش را ادامه ندهد و فوتبال را به صورت همان حرفهاي دنبال کند.

* فوتبالش را از پايههاي پاس آغاز کرد. سال 74 بود که به عضويت تيم نوجوانان پاس در آمد و تا سال 76 در تمام ردههاي سني پاس بازي کرد. بعد به تيم دخانيات رفت و سپس به عضويت تيم فجرسپاسي شيراز در آمد. فجر نقطه آغاز درخشش سيد بود تا با آمادگي خود در بازيهاي اين تيم شيرازي نظر سپاهان اصفهان و سپس باشگاه استقلال را به سوي خود جلب کند. رحمتي از فجر به سپاهان و سپس به استقلال رفت و بعد از اينکه نتوانست در استقلال به جايگاه ثابتي دست پيدا کند راهي مس شد. درخشش او در مس باعث شد تا استقلاليها حسرت از دست دادن او را بخورند. او سپس براي بار دوم به تيم سپاهان رفت و آنجا هم درخشش خوبي داشت و توانست با اين تيم دوبار پياپي قهرمان ليگ برتر ايران شود و با لقب عقاب آسيا از سوي اصفهاني ها تشويق شود.

* سيدمهدي چهار سال بيشتر سن نداشت که براي تماشاي دربي همراه پدرش به استاديوم رفته بود. اگر چه آن زمان سن کمي داشت، هنوز هم آن روز را به ياد دارد. مخصوصاً اينکه به يک باره جمعيت صد هزار نفري را در ورزشگاه ميديده است. او از همانجا تصميم ميگيرد به صورت حرفهاي فوتبال را دنبال کند. مخصوصاً اينکه سيدجواد، پدرش او را تشويق به اين ميکند که فوتبال را به صورت حرفهاي دنبال کند و فوتباليست بزرگي شود.

* از همان بچگي علاقه زيادي به ناصرخان حجازي داشته است. حجازي الگوي رحمتي در دروازهباني ميشود. فيلم بازيهاي او را ميبيند و سعي ميکند يکي مثل ناصرخان بزرگ شود. جدا از حجازي، حميد بابازاده و احمدرضا عابدزاده از ديگر دروازهبانهاي دوست داشتني رحمتي بودند.

* سيدمهدي رحمتي هر هفته به مشهد ميرود. هفتهاي نبوده که رحمتي راهي مشهد نشود. او از خادمين حرم امام هشتم(ع) است و زماني که در مشهد خادمي ميکند سعي ميکند با چهرهاي متفاوت باشد تا مردم کمتر او را بشناسند.

* سال 1381 بود که براي اولين و آخرين بار خواستگاري رفت. آن زمان دروازهبان فجرسپاسي بود و دقيقاً روز بعد از بازي که با پرسپوليس داشتند چاي را از سيني عروس خانم برداشت. خانواده عروس هم وقتي ديدند سيدمهدي بچه با شخصيت و با ادبي است با ازدواج او با دخترشان موافقت کردند تا ماحصل اين ازدواج دو پسر به نامهاي علي و عطا باشد.

* علاقه زيادي به جمع کردن فيلم بازيهايش دارد. از زمان حضورش در استقلال همه فيلم بازيهايش را جمعآوري کرده است و بعد از هر بازي هم فيلم بازياش را تماشا ميکند. خودش ميگويد که دوست دارد بعد از فوتبالش با تماشاي فيلم اين بازيها خاطراتش را زنده کند.

* عادت ندارد پيراهنهايش را بعد از هر بازي نگه دارد و اصولاً آنها را به اطرافيانش ميدهد. با اين حال تنها پيراهني که از بازيهايش نگه داشته مربوط به همان پيراهن ناصرخان حجازي ميشود که در بازي فينال جامحذفي برابر شاهين بوشهر بر تن کرد و منجر به قهرماني استقلال شد.

* اعتقاد دارد علي پسرش مو نميزند با بچگي خودش. چه از لحاظ چهره و چه از لحاظ شخصيتي. بر عکس علي که ساکتتر است، عطا پسر دومش خيلي شيطون و بازيگوش است تا جايي که بابا مهدي خسته از تمرين و بازي هميشه مجبور باشد پا به پاي او بازي کند.

* سيدمهدي رحمتي يک دستبند دارد که هميشه به دستش ميبندد. روي اين دستبند نام دو پسر او علي و عطا حک شده تا نشان از علاقه ويژه پدر به دو پسر خود باشد.

* بيشتر فوتباليستها يا دوست ندارند پسرانشان فوتباليست شوند و يا اينکه دوست ندارند دختر به فوتباليست بدهند. عقيده سيدمهدي هم همين است. او اصلاً دوست ندارد علي و عطا فوتباليست شوند چون اعتقاد دارد خودش در دنياي فوتبال است و ميبيند که آنجا چه خبر است. رحمتي بيشتر تأکيد دارد بچههايش ادامه تحصيل دهند.

* اوايل که فوتبال بازي ميکرده مهاجم بوده است اما از جايي که زياد جنب و جوش نداشته و به قول خودش تنبل هم بوده ترجيح ميدهد دروازهبان شود تا کمتر بدود.

* رحمتي علاقه زيادي هم به بارسا دارد. البته يوونتوس هم يکي ديگر از تيمهاي محبوب او است. سيد استقلال از بين دروازهبانهاي مطرح دنيا علاقه زيادي به بوفون دارد و سعي ميکند از او الگوبرداري کند.

* يک مدت مسافرکشي ميکرد تا کمک خرج پدر شود. او حتي زماني که فوتبال بازي ميکرد هم در مقطعي در آژانس کار ميکرده است تا اينگونه از پس مخارج خود بر بيايد. به همين دليل بعضي از مواقع با آژانس و تاکسي سر تمرين ميرود تا يادي از آن روزها کرده باشد و هم پاي درددل رانندههاي تاکسي بنشيند. رحمتي هيچوقت گذشته خود را از ياد نبرده است.

* خيلي زود تصميم گرفت. تصميمي که باعث شد تا او هم به اشتباه خودش پي ببرد. با اين حال سيدمهدي بيشتر از تصميم عجولانهاي که در مورد تيمملي گرفت تاوان سنگيني را پس داد تا اينکه سرسختي کيروش باعث شود تا او جامجهاني که يکي از بزرگترين آرزوهايش بود را از دست بدهد.

* علاقه زيادي به خريد زمين و مسکن دارد. اگر از رحمتي بپرسيد شغل دومش چيست ميگويد ندارم اما ما کاشف به عمل آورديم که او بيشتر در کار خريد و فروش زمين است.

* علاقه زيادي به داشتن شمارههاي رند دارد. الان دو خط 912 0 دارد که هر دو هم شمارههاي رند دارد. يک عدد در آنها چهار پنج بار تکرار شده که البته سيدمهدي هم خطهايش را خيلي گران خريده است. با اين حال خيلي کم که نه، اصلاً تلفنش را جواب نميدهد و ترجيح ميدهد خيلي کم از تلفن همراهش استفاده کند چون حداقل در روز سيصد چهارصد بار زنگ خور دارد.

*به نظم و انضباط خيلي اهميت ميدهد و به همين دليل هميشه سعي ميکند مرتب باشد. خوشتيپ هم است و اصولاً از برندهاي معروف دنيا در خريد لباسهايش استفاده ميکند. او هميشه شيک اما سنگين تيپ ميزند.

وقتي يک رسانه اصفهاني به سراغ سيد مهدي مي آيد به نظرت اولين سئوال چه بايد باشد؟

نمي دانم. اصفهان اينقدر موضوعات خوب و جذاب دارد که مي توان از آنها صحبت کرد. از فوتبالش، از سپاهان که خاطرات خوبي را در آنجا دارم. از ذوب آهن، از هنرش، از غذاهاي خوب و خوشمزه اصفهاني،از زاينده رودي که آب آن مرتباً باز و بسته مي شود و خيلي چيزهاي ديگر!

سيد! چرا از سپاهان رفتي؟

جواب اين سئوال را بارها داده ام. آن زمان شرايطي پيش آمد که مجبور بودم از اصفهان به تهران بروم و با وجود اينکه در سپاهان هم قهرمان شده بوديم ولي به هر حال براي بعضي از هواداران اين تيم سوء تفاهم پيش آمد و در ادامه هم واکنش هاي جالبي را از خود نشان ندادند.

خوب هواداران سپاهان خيلي توي ذوقشان خورد که تو پس از قهرماني رفتي! در سپاهان شرايط خوبي بود، قهرمان شده بوديد و به يک چهارم نهايي ليگ قهرمانان آسيا هم راه پيدا کرده بوديد. طبيعي ترين خواسته از تو اين بود که در اين تيم بماني و کمک کني. ولي رفتي...

ببنيند آن سال ستاره هاي زيادي از تيم رفتند و خيلي شرايط خوبي هم بر تيم حاکم نبود. من مشکلاتي داشتم که بايد به تهران مي رفتم ولي خيلي کمتر از ساير بازيکناني که اين تيم را در آن مقطع تنها گذاشتند صحبت مي شود. برخي از مسئولان وقت هيئت مديره سپاهان مصاحبه هايي انجام داده بود که بازيکنان را مکدر کرد و جو تيم به هم ريخته بود. اي کاش هواداران سپاهان که از رفتن من ناراحت بودند نگاه مي کردند در آن سال برخي بازيکنان ديگري هم که ادعاي تعصب داشتند از اين تيم رفتند، ولي من سيبل شدم و در سال هايي که به اصفهان مي آمدم توسط برخي هواداران توهين هاي بدي به من انجام شد. من مردم اصفهان و هواداران سپاهان را دوست دارم و هميشه براي آنها احترام قائلم. خاطرات خوبي را هم که در اين شهر داشته ام هيچگاه فراموش نخواهم کرد اما آن عده از هواداراني که به هر شکلي توهين مي کردند بايد قدرشناس باشند و فراموش نکنند که من هم در دو قهرماني متوالي تيمشان در ليگ برتر سهم داشتم و براي اعتلاي نام سپاهان و اصفهان مبارزه کردم.

آن سال سپاهان نا اميدانه بسته شد و استقلال هم تو و خيلي از ستاره هاي ديگر را به خدمت گرفت و همه تيم شما قهرمان آن فصل مي دانستند. اما سپاهان با کرانچار دست به يک کار بزرگ زد و با همه مصائبي که در آن فصل داشت قهرمان شد و جام گرفت. جامي که براي اين تيم پيام آور هت تريک قهرماني بود.

بله در آن سال ما واقعاً بد آورديم و سپاهان هم با آقاي کرانچار امتيازات خوبي را جمع کرد و با وجود اينکه فاصله زيادي با هم داشتيم توانست که اين فاصله را جبران کند. هفته هاي پاياني آن فصل رقابت ما و سپاهان به اوج خود رسيده بود و در نهايت اين سپاهان بود که توانست قهرمان شود. به نظر من در ابتداي آن فصل هر چند سپاهان بازيکنان زيادي را از دست داد ولي در نهايت تيم خوبي را بست و حضور آقاي کرانچار هم کمک زيادي کرد تا اين تيم بتواند يک روند خوب داشته باشد. بعضي خريدهاي اين تيم مثل برونو سزار بازيکن برزيلي که سپاهان در آن فصل به خدمت گرفت هم باعث شد تا اين بازيکن يک تنه امتيازات زيادي را براي سپاهان به ارمغان بياورد.

آن سال شما با استقلال قهرمان جام حذفي شديد و سپاهان هم قهرمان ليگ برتر، سوپر کاپ در آن سال ها برگزار نمي شد و ديدار سپاهان- استقلال در مرحله حذفي آسيا که در اصفهان برگزار شد به سوپر جام ايران موسوم شده بود. از آن ديدار برايمان بگو.

خب واقعاً به نظر من سپاهان و استقلال در آن مقطع دو تيم فوق العاده خوب داشتند و خيلي حيف بود که دو تيم ايراني در آن مرحله آسيايي با هم برخورد داشته باشند. اما متأسفانه اين اتفاق افتاد. به نظرم استقلال و سپاهان اگر در آن مرحله با هم ديدار نمي کردند و با همان تيم پيش مي رفتند هر دو تيم اين پتانسيل را داشتند که تا نيمه نهايي ليگ قهرمانان و حتي فينال هم پيش بروند. اما متأسفانه شرايط براي تيم هاي غرب آسيا اينگونه است که در حال انجام مسابقات آسيايي فصل ليگي مثل ايران و ساير تيم هاي غرب اين قاره به پايان مي رسد و با انجام نقل و انتقالات تيم هاي اين منطقه با سيمايي جديد بايد رقابت هاي خود درآسيا را پيگيري کنند. بگذريم. آن ديدار ما با سپاهان واقعاً حساس بود و هر دو تيم انگيزه هاي بالايي داشتند که قدرت خود را به رخ يکديگر بکشند. ما قهرمان جام حذفي شده بوديم و مي خواستيم نشان دهيم که در ليگ برتر هم لياقت قهرماني داشتيم و سپاهان هم مي خواست نشان دهد که با بخت و اقبال قهرمان ليگ برتر نشده و شايستگي اين عنوان را داشته است. آن ديدار يک دربي تمام عيار ايراني و همانطور که شما گفتيد مثل يک سوپر کاپ بود. به ويژه اينکه در چارچوب ليگ قهرمانان آسيا برگزار مي شد و همه نگاه هاي ايران وآسيا به آن مسابقه بود. در آن ديدار دو تيم موقعيت هاي خوبي داشتند اما سپاهان خيلي بهتر از موقعيت هايش و شرايط ميزباني خود استفاده کرد. البته در آن ديدار هم من از برخي از تماشاگران حاضر در استاديوم فولادشهر دلخور بودم و برخي شعارها و رفتارهاي آنان باعث شد تا روز خوبي را پشت سر نگذرانم. ولي به هر حال گذشت و فوتبال ايران و آسيا در آن روز شاهد يک ديدار فوق العاده جذاب بود.

بله! واقعاً بازي مهيجي بود. البته بگذريم که بعداً بلاهاي زيادي در فصل نقل و انتقالات بر سر سپاهان آمد و اين تيم نتوانست از آن فرصت صعود به خوبي براي قهرماني آسيا استفاده کند. سيد! بهترين خاطراتت در اصفهان کدام بود؟

2 قهرماني با سپاهان که سراسر اصفهان غرق در جشن و شادي بود و يا صعودمان به مرحله يک چهارم نهايي ليگ قهرمانان آسيا که با عبور از تيم هاي قدرتمندي مثل الهلال،بنيادکار و الجريزه به دست آمد. کلاً سال هاي حضورم در شهرتان مالامال از خاطرات خوب بود و از مردم اصفهان به دليل اينکه همه کمک کردند تا دو سال رؤيايي در کنار هم باشيم سپاسگزارم.

سيد!لهجه اصفهاني را به خاطر داري که چند جمله را با لهجه برايمان بگويي؟

لهجه اصفهاني که فوق العاده است. مخصوصاً تلفظ برخي کلمات مثل خوبه که خوبس تلفظ مي شود. اصفهان خيلي خيلي خوبس( اين جمله با لهجه اصفهاني توسط سيد مهدي گفته شد)

سيدچند خط موبايل داري؟

بعضي روزها که مي خواهم در تنهايي خودم باشم، گوشي ام را خاموش مي کنم و اگر از منزل خارج شوم، يک شماره به خصوص را بر مي دارم تا اگر از منزل کاري داشتند، بتوانند پيدام کنند. يک روزهايي هم دو تا موبايل دستم است تا صحبت کنم.

حالا چرا دوتا؟

وقتي يک نفر از دوستانم دارد با من صحبت مي کند، نمي توانم به او بگويم قطع کن چون بايد الان زنگ بزنم و به عنوان مثال آدرس بگيرم. از خط ديگر به عنوان يار کمکي (خنده) بهره مي برم.

شماره هايت هم که به شدت رند است! سيد!اهل ماشين بازي هستي؟ در اصفهان که زياد اهل ماشين بازي نبودي و خيلي وقت ها هم با پژو 206 تردد مي کردي!

ماشين را دوست دارم اما اهل اينکه مدام اتومبيل عوض کنم، نيستم. در اصفهان هم که بودم شاهد بوديد که اهل ماشين عوض کردن نبودم.

تصادف بد داشته اي؟

نه ولي تصادف بد ديده ام.سالي که سپاهان بودم يک بار تو جاده قم- اصفهان يک پرايد جلويم چپ کرد و چند تا معلق زد. سريع پياده شدم و دويدم سمت پرايد، در عقب را به هر زوري بود باز کردم و داشتم بغل دستي راننده را خارج مي کردم که چشمم خورد به راننده و يک ميله که وسط جمجمه اش را سوراخ کرده بود و خون مي پاشيد. سه نفر زنده ماندند اما مجروح شدند تا امداد رسيد و به خودم آمدم، ديدم تمام لباسم قرمز است. صحنه وحشتناک و خيلي ناراحت کننده اي بود.

قبلاً در خاطراتت گفته بودي در 16 سالگي مسافرکشي مي کردي؟

آره يادش به خير، خط انقلاب- خاني آباد، ياغچي آباد، دربست هم نبود آن سال ها چون کسي براي رفتن به جنوب شهر دربست نمي گرفت (خنده). من اتومبيل پيکان پدرم را بر مي داشتم تا خرجي خودم را دربياورم. دوست داشتم استقلال مالي داشته باشم. دست و بال پدر خيلي باز نبود و بايد کمکش مي کردم.

سيد! تو از بازيکناني بودي که در روز فوت منصور پورحيدري خيلي گريه کردي. از منصورخان براي مان بگو.

چقدر خوب است تا وقتي اين عزيزان هستند قدرشان را بدانيم نه اينکه با بي مهري هاي زياد کاري کنيم که از بودنشان لذت نبرند و با دل شکسته از کنارمان بروند. منصور پورحيدري واقعاً و در معناي واقعي پدر استقلال بود و با رفتنش باشگاه ما يتيم شد. در روز فوتش نمي توانستم جلوي خودم را بگيرم و مدام ياد مهرباني ها و بزرگواري هايش مي افتادم. روحش شاد باشد. 

در يک گفتگويي عنوان کرده بودي که مي خواهي با ساير بازيکنان تيم هاي استقلال و پرسپوليس راهکاري براي مقابله با فحاشي و توهين پيدا کني. در اين باره برايمان توضيح بده.

بله. من در چند مصاحبه اين درخواست را داشته ام و حالا هم و از طريق همين گفتگو از طرفداران استقلال و پرسپوليس يک خواهش هم دارم آن هم اين است که بياييد کمپيني راه بياندازيم در خصوص احترام گذاشتن به تيم رقيب جاي بي احترامي. سال گذشته با سيدجلال حسيني کاپيتان پرسپوليس تلفني صحبت مي کرديم راجع به اينکه راهکاري پيدا کنيم تا جلوي بي احترامي طرفداران در ورزشگاه ها را بگيريم و کاري کنيم که طرفداران هر تيمي فقط به فکر تشويق و حمايت از تيم خود باشند.شايد تصميم بگيريم اگر لحظه اي بي احترامي صورت گرفت ديگر بازي نکنيم و بازي را قطع کنيم. البته اين پيشنهاد است و هنوز تصميمي گرفته نشده اما اي کاش به جاي بي احترامي کاري کنيم که از فضاي مهرباني و شادي ورزش و فوتبال نهايت بهره برده شود.

يک جايي هم گفته بودي بزرگ ترين نقطه ضعفت زود عصباني شدن است.

بله همينطور است. من خيلي زود عصباني مي شوم و همه تلاشم را هم مي کنم که به اين نقطه ضعفم فائق آيم.

مي داني که يکي از بزرگاني که وقتي هنوز در اوج نبودي خيلي به رسانه اي شدن تو کمک کرد ناصر حجازي بود. يادم مي آيد زماني که در فجر سپاسي بودي، ناصر خان مدام در برنامه هاي تلويزيوني مي گفت که اين پسر بهترين گلر ايران و آسيا مي شود. خاطرت هست؟

بله. مگر مي شود فراموش کنم. ناصر خان آن روزها که من واقعاً دلگرمي مي خواستم مانند يک کوه پشتم بود و خيلي وقت ها که ايشان را مي ديدم از ايشان راهنمايي مي گرفتم. به قول شما در آن سال هايي که خيلي ها سيد مهدي رحمتي را نمي شناختند اين ناصر خان بود که مدام از من تعريف و تمجيد مي کرد تا همه کساني که صداي حجازي را مي شنيدند برايشان اين سئوال پيش بيايد که رحمتي کيست و قطعاً چه چيز بهتر از اينکه يکي از بهترين گلرهاي قرن آسيا اينگونه پشتيبان تو باشد. فوت ناصر خان يکي از بدترين خاطرات زندگيم بود و اميدوارم روح ايشان شاد باشد.

ذوب آهن با قلعه نويي را چگونه مي بيني؟

ذوب آهن به دليل ساختار خوبي که دارد با هر مربي يک تيم با شخصيت و منسجم است و هر سال جزو مدعيان قهرماني قلمداد مي شود. اين تيم در سال هاي اخير نشان داده که بسيار قدرتمند است و به همراه سپاهان باعث شده تا فوتبال اصفهان تبديل به نامي پر آوازه شود.

و نظرت راجع به سپاهان در ليگ امسال؟

سپاهان هم مانند ما شرايط خيلي خوبي ندارد. ولي اين تيم نيازمند زمان است و با مربي خوبي که دارد مي تواند جبران مافات کند. تعطيلات ليگ براي تيم هايي مانند استقلال و سپاهان اين خوبي را دارد که بتوانند با توجه به تغييرات زيادي که داشته اند هماهنگ تر شوند و نقاط ضعف خود را ترميم کنند. سپاهان از اواسط فصل پيش ورزشگاه نقش جهان را هم در اختيار گرفت و اين موضوع باعث شد تا هواداران بيشتري براي تماشاي ديدارهاي اين تيم بيايند و اين تيم بتواند خيلي بيشتر از ميزباني هايش در فولادشهر از حمايت هواداران و شرايط ميزباني بهره مند شود و بايد از اين فرصت استفاده کند.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو