جام نيوز: پسران تحصيل کرده يک مرد ثروتمند به اتهام ضرب و شتم پدرشان به دادسرا فراخوانده شدند. اين در حالي است که آنها ادعاکرده‌اند پدرشان بيماري رواني دارد و حرف هايش بي‌پايه واساس است.

چندي قبل، مرد 75 ساله‌اي به کلانتري 101 تجريش رفت و از پسرانش شکايت کرد. مرد موسپيد با دستان لرزان و صدايي که ترس در آن موج مي‌زد هنگام طرح شکايت به مأموران گفت: پسرانش او را کتک زده و از خانه خودش بيرونش کرده‌اند.

اين مرد در اظهاراتش بيان کرد: «خانه‌اي درمحله فرمانيه دارم که در حال بازسازي‌اش هستم.اما مدتي است پسرانم با من درگير شده‌اند و مي‌گويند حق زندگي در آنجا را ندارم و بايد خانه را به آنها بدهم. اين در حالي است که سال ها قبل وقتي دو پسرم کوچک بودند و همسرم ما را رها کرد و رفت، تنها دارايي‌ام را به نام پسرانم زدم تا در آينده سرپناهي داشته باشند ولي حالا آنها اينطورقدرشناسي مي‌کنند.»

مرد پريشان احوال ادامه داد: «من و پسر کوچکم قرار بود خانه را بازسازي کنيم و مصالح زيادي هم خريده بودم. اما يک روز و درجريان بازسازي خانه، وقتي براي سر زدن به کارگران به خانه آمدم ديدم پسرم قفل‌ها و حفاظ‌ها را شکسته و همه مصالح را خرد کرده است. وقتي علت را از او پرسيدم، با من درگير شد و او نه تنها به من توهين کرد بلکه مرا کتک هم زد.»

به دنبال اظهارات مرد سالخورده پرونده‌اي در دادسراي الهيه تشکيل و تحقيقات دراين باره آغاز شد. بررسي‌هاي مقدماتي نشان مي‌داد اين مرد حدود 20 سال پيش وقتي همسرش خانه را ترک کرده سند خانه ويلايي‌اش را در محله فرمانيه - شمال تهران - با شرط اقامت مادام العمر در خانه به نام دو پسرش زده است.

با به دست آمدن اين اطلاعات، قاضي پرونده فرزندان پيرمرد را به دادسراي الهيه احضار کرد تا پرده از زواياي پنهان اين پرونده برداشته شود.

پسران جوان وقتي روبه‌روي قاضي ايستادند در دفاع از خود منکر اظهارات پدرشان شدند.

«فرهاد» پسر کوچک تر اين مرد که خود را کارمند ارشد يک شرکت معرفي کرد گفت: «من به اموال و دارايي پدرم نظري ندارم. حتي نفقه مادرم را من پرداخت مي کنم و هرگزهم پدرم را کتک نزده‌ام. تمام اظهارات وي کذب محض است و هيچکدام از حرف‌هايش واقعيت ندارد.»

«فرامرز» پسر بزرگ خانواده نيز که درشهر ديگري دور از تهران زندگي مي‌کند گفت: «پدرم بارها دچار اين توهمات شده و با ديگران درگيري پيدا کرده است. ما نقشي در اين ماجرا نداريم و خودش وسايل داخل خانه را شکسته و به خودش هم آسيب رسانده است.»

مرد موسپيد که با شنيدن اظهارات فرزندانش شوکه شده بود گفت: «آقاي قاضي همه حرف هايشان دروغ است. آنها يکبار وقتي نبودم به خانه حمله کردند و حفاظ‌ها را شکستند. روز ديگري وقتي تنها بودم پسر کوچکم وارد خانه شد و تا حد مرگ مرا با ميله‌اي آهني کتک زد و بعد ميله را زير گلويم گذاشت که هنوز اثر جراحتش زير گلويم وجود دارد.مگر من پيرمرد چقدر توان دارم که بخواهم اين کار را انجام دهم و به خودم آسيب برسانم.» وي سپس با نگاهي سراسرخشم به فرزندانش ادامه داد: «آن روز فرهاد با مشت به سينه‌ام مي‌کوبيد و زماني که مقاومت و اعتراض کردم، ميله آهني را روي دنده‌ها و کمرم مي‌زد. بعد از اين درگيري، وقتي من بي‌حال روي زمين افتادم با برادر بزرگش تماس گرفت و گفت کار را تمام کردم. پس از قطع کردن تلفن، تمام وسايل خانه و اشياي قيمتي را شکست و من را روي زمين پرت کرد. حتي نامه پزشکي قانوني و بيمارستاني که در آن بستري شدم را دارم و مي‌توانم به عنوان مدرک به دادگاه ارائه کنم.»

وي ادامه داد: «پسرانم بخاطر به دست آوردن پول و ثروتم مي‌خواهند من را به قتل برسانند. من ساده لوح براي بازسازي خانه به پسرم گفتم وام 15 ميليون توماني بگيرد و خودم ضامنش شوم. قرارمان اين بود که پس از چهار ماه از بانک، معادل همان پول را بگيريم و براي بازسازي خانه استفاده کنيم. من مي‌خواستم پسرانم خانه شيک ومرتبي داشته باشند. ولي افسوس پسر کوچکم به محض واريز شدن پول به حسابش تمام آن را برداشت و من ماندم و قسط‌هاي پرداخت نشده و خانه نيمه کاره! من يک چک تضميني 20 ميليون توماني و برگه کسر از حقوق براي دريافت وام ارائه داده بودم. وقتي فهميدم پسرم پول را برداشته از او خواستم اين پول را برگرداند ولي او هربار به جاي اينکه پول را بدهد مرا مي‌زند و تهديدم مي‌کند. يک بار نيز تعدادي از مردم کوچه و خيابان با شنيدن صداي فريادهاي من براي کمک آمدند اما پسرم براي اينکه کسي بويي ازماجرا نبرد خيلي زود محل را ترک کرد. به همين خاطر حالا من مدرکي براي تأييد حرف هايم ندارم و مجبورم سکوت کنم تا به شکايتم رسيدگي شود.»

درحال حاضرنيز رسيدگي به اين پرونده تا افشاي حقيقت ادامه دارد.