تراکتور اين جزيره هميشه بي ثبات
نصف جهان: تراکتور که نيم فصل اول نتايج سينوسي و پر افت و خيزي را با الهامي و دنيزلي تجربه کرده بود نيم فصل دوم را هم با شکست آغاز کرد که در اينجا برخي از دلايل اين ناکامي را مي خوانيد.
يک؛ تراکتورسازي فوتبالي پرنقص و فاقد برنامه ريزي دقيق و از پيش طراحيشده را در يکي از مهمترين نبردهاي خود به اجرا گذاشت وگرنه با اين حجم از بازيکنان نامي که هرکدامشان به اندازه نيمي از بودجه برخي تيمهاي ليگ برتري خرج روي دست زنوزي گذاشتهاند حتي ميتوانست پيروز ميدان بازي پرسپوليس هم باشد.
تراکتورسازي درست از نقطهاي آسيب ديد که نتوانست برنامهاي قابل اجرا و از پيش فکرشده را در ميدان رقابت با پرسپوليس پيدا کند. صرف گفتن اين جمله که ساکت الهامي مربي جوان و پرتلاشي است (نکتهاي که بارها از زبان ميثاقي مجري برنامه «فوتبال برتر» بيرون آمد) هرگز نميتوانست گوياي واقعيتهاي پنهان فردي باشد که برحسب اتفاق به گزينه مربيگري تيمي بدل شده که نام بازيکنانش را بهاصطلاح يک تريلي هم نميکشد.
گرچه تراکتورسازي از بيثباتيهاي منزجرکننده سالهاي اخير بيشترين آسيب را ديده و نقش مديران و تصميمگيران پنهان سياستهاي روزمره در بهوجود آمدن اين وضعيت هرگز قابل انکار نيست که تغييرات پيدرپي در کادر فني اين تيم محصول همين اشتباهات سيستماتيک است، اما بهواقع ساکت الهامي مردي نبود که بتواند از پس اين بازي برآيد و همانطور که ديديم مانند سنوات گذشته با پرخاشگري و تندخوييهاي خود -مانند رفتاري که در صبا و روزهاي دستياري مرفاوي هم تکرار کرده بود- زمينهساز برچيدن آمال و آرزوهاي تيم خود هم شد. اشتباه را آنهايي مرتکب شدند که خواستند از ساکت الهامي مربي بسازند. آيا تراکتورسازي جاي آزمون و خطاست؟ آيا بعد از گذشت نزديک به يک دهه از حضور قرمزهاي جذاب تبريز اين تيم بايد همچنان محل تاختوتاز بيتجربهها باشد و با تصميمهاي آني بزرگ ترين آسيبها را ببيند؟ ايضاً اين ايده فقط به دايره انتخاب مربيان تراکتورسازي ختم نميشود. در بخش جذب بازيکن نيز شلختگي و بدسليقگي در سالهاي اخير همواره در نوع تصميمگيريها موج زده است. دو؛ تراکتور بعد از بردهاي پيدرپي يکي از استراتژيکترين بازيهايش را باخت تا تصميمگيرانش متوجه شوند چه خطاهاي گستردهاي را عليه تيم خود مرتکب شدهاند. البته نبايد فراموش کنيم مشکل فقط ساکت الهامي نبود که با ظرفيتهاي اندک مربيگري خود بار ديگر اخلاق را هم به ضرر تراکتور باخت. تراکتورسازي بهواقع با اين مديران در بيراهه خود غرق شده و انگار بعد از سالها حيات در سطح اول فوتبال ايران هنوز نميداند چطور بازيکن انتخاب کند، چقدر دستمزد تعيين کند، سراغ چه مربياني برود و مهمتر از همه تيم را چگونه آماده و مهياي موفقيت کند. باشگاه تراکتورسازي در فرهنگسازي و هدايت تماشاگران خود نيز همواره راه را بهغلط پيموده و اين ادعايي نيست که بتوان آن را نادرست دانست.
مديران تراکتور در همه اين سالها همواره از تماشاگران خود نردباني براي هياهو ساختهاند اما هيچ مديري نبوده که فرهنگ واکنش بعد از باخت و پيروزي را به هوادارانش بياموزد و تا اين حد احساسزدگي در فضاي تراکتورسازي حاکم نشود. در همه سالهايي که از عمر تراکتورسازي در ليگ برتر گذشته بهواقع اين تيم هيچ حرکت رو به جلويي نداشته است؛ چه در ديدار با پرسپوليس که تراکتورسازي با ساکت الهامي در ورزشگاه آزادي باخت و چه آن زمان که با فراز کمالوند يقه بزرگان را در ورزشگاه آزادي ميگرفت. در تراکتورسازي چيزهايي کم است که نه مربيان اين باشگاه و نه مديرانش نتوانستهاند آن حلقه مفقوده را بيابند و از اين مجموعه -رأس تا ذيل- تيمي حرفهاي پديد آورند بهگونهاي که نه از بردها مغرور و سرمست شوند و نه از باختها مأيوس و دلزده.
سه؛ براي ساختن تراکتورسازي نيازي به فرمولهاي سخت و پيچيده نبود. تراکتور ميتوانست اکنون با ويتريني از افتخارات پيدرپي در فوتبال ايران طي طريق کند نه اينکه همچنان بازنده بازيهاي بزرگ باشد و در بزنگاهها شکستهايي را تجربه کند که تمام آمال و آرزوهاي اين تيم را بر باد دهد.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰