نصف جهان: يک رخداد تکان دهنده! سن شروع اعتياد در ايران به هشت سال رسيده است. اين خبري است که چندي قبل يک کارشناس آسيبهاي اجتماعي آن را منتشر کرد. افتادن آتش به جان کودکان هشت ساله به شدت نگران کننده است و بهتر است راحت از کنار آن عبور نکنيم. درست است که خبر به شدت تکان دهنده و فجيع است اما عمق فاجعه به همينجا ختم نمي شود. خبر بدتر اينکه اگر به طور دقيق به همه جوانب اين موضوع نپردازيم و راه حل کارآمدي براي برون رفت از اين بحران پيدا نکنيم مشکلات حادتري در انتظار جامعه مان است. لابد آسيب شناسان و جامعه شناسان به اين موضوع دقت کرده يا مي کنند؛ اما مسلم است که دولت بايد راهي براي برون رفت از اين بحران پيدا کند چه اگر چنين نکند؛ بحرانهاي عميقتر و شديدتري کمين کرده است و به زودي حمله ميکند جوري که شايد هيچکس ديگر نتواند فکري به حال کودکان و نوجوانان بکند. نه فقط کودکان و نوجوانان که همه اقشار و همه افراد و سنها را تهديد ميکند. شوکه آور است تصور پيشرفت اين وضعيت.
اصلاً خود اصطلاح «اعتياد کودکان» به اندازه کافي تکان دهنده است؛ اما اينکه بدانيم اين اعتياد، شکاف بين نسلها و خانوادهها را بيشتر ميکند يا تبرش به طور مستقيم بنيان خانواده را نشانه ميگيرد، زلزلهاي ديگر است. به طور حتم کودک معتاد يا نوجواني که از هشت سالگي انواع مواد مخدر را تجربه کرده است، رفتارهاي هنجار شکنانه زيادي از خودش نشان ميدهد. اصلاً اعتياد در هر سني که باشد، روابط عاطفي را سست ميکند و مشکلات اجتماعي و اقتصادي زيادي به وجود ميآورد و معلوم است اگر اين رفتارها از همان کودکي شروع شود چه اثرات و پيامدهاي مخربي براي شخص و جامعه در پي خواهد داشت.
کمي برگرديم عقبتر! چه شد که به اينجا رسيدهايم؟ علت اين روابط سست بين افراد خانواده، اين همه تنش ميان نسلها، اينکه پدر و مادرها و کودکان و نوجوانان اينقدر از هم دور شده اند و اينقدر از درک کردن همديگر غافل شده اند چيست؟ آيا بالا رفتن سن ازدواج و در سن بالا پدر و مادر شدن، يکي از دلايل اين موضوع نيست؟ اگر بخواهيم ريشه يابي کنيم؛ بايد عين يک چرخ برگرديم عقب و ريشه هايش را يکي يکي کشف کنيم که از حوصله اين يادداشت خارج است. در حال حاضر مهم اين است که ذهنمان را معطوف کنيم به خبر رسيدن سن مصرف مواد مخدر به هشت سال آن هم در حالي که اين عدد در دنيا 15 سال است؛ و بدتر اينکه پيش بيني کنيم با وجود اين همه مشکلات اجتماعي و فرهنگي که محصول شرايط اقتصادي است و زيادتر شدن اين مشکلات، قرار است چقدر اين بحران را شديدتر و عميق تر کند. اگر پا را فراتر بگذاريم و پيش بيني کنيم که شدت گرفتن اين بحران قرار نيست چندان طول بکشد و همين نزديکي هاست و به همين زودي ها اتفاق مي افتد؛ بيشتر شوکه ميشويم.
بايد کاري کرد، اول اينکه بفهميم چه کارهايي در اين زمينه انجام شده. يک مسئله، قطعي و حتمي است و آن اينکه براي رهايي از اين بحران به يک عزم ملي نياز داريم. نياز داريم که دولت با همه ارکان براي حل اين معضل اقدام کند. اطلاع رساني و فرهنگسازي رسانهاي هم ميتواند به طور چشمگيري بر حل اين بحران اثر داشته باشد. رسانهها با برنامه ريزي هاي حساب شده کوتاه مدت و بلند مدت براي آشنايي خانواده ها با رفتارهاي پر خطر کودکان و نوجوانان نقش مهمي ايفا ميکنند به شرطي که براي اين کار از کارشناسان واقعي و دلسوز کمک بگيرند و انتظار نداشته باشند يک برنامه کوتاه مدت بتواند معجزه اي صورت بدهد. وقتي ميگوييم عزم ملي، يعني اينکه همه دست به دست هم بدهند تا بهترين راهکارها ارائه و اجرا شود. يعني اينکه جامعه شناسان، روانشناسان، متوليان مذهبي، آموزش و پرورش و... دستشان را بگذارند در دست هم تا اين آتش از جان هشت ساله هاي ما دور شود. هشت ساله هاي امروز، نوجوانان و جوانان و ميانسالان فردا هستند که آتش را با خودشان مي کشانند تا نسل هاي بعد. يادمان نرود که اين آتش هر چه پيش تر مي رود سوزان تر و شعله ورتر مي شود.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰