پ
نصفجهان به سال پانزدهم رسید
کد خبر: ۱۸۱۵۳۲

ایرج ناظمی: هر روز که چشم باز می کنیم، با انبوه اخبار اندوه باری مواجهیم که گویی پایانی ندارند. فوت یک هنرمند، یک ورزشکار، یک عالم و یا سیاستمدار چنان روز وشب ما را در بر گرفته که همواره با موجی از یاس و ناراحتی دست و پنجه نرم می کنیم.

ای کاش در کنار این همه افسردگی روزافزون، یک روز هم به ما می گفتند که یک دانشمند، یک استاد دانشگاه، یک مبتکر یا مخترع پر آوازه به دنیا آمده است و باید برای این تولد خجسته شادمانی کرد. ولی افسوس... حالا دیگر اگر کسی بخواهد جشن تولد و عقد و عروسی هم بگیرد، دیگر از گل و شیرینی خبری نیست. همه بسته اند تا مبادا بمیرند.

سوگ عزا هم دو چندان شده است. بخشی به خاطر فوت یک عزیز راحل و مازاد آن هم برای آن که نمی توان برای او مراسم ترحیم گرفت تا به بازماندگانش تسلیتی مختصر گفت.

تحریم و گرانی های روزافزون، استرس جنگ و بلای سیل و ترور را هم که در نظر بگیریم، دیگر هیچ دلخوشی کوچکی باقی نمی ماند. حالا دیگر نمی توان برای شب یلدا و یک دورهمی ساده خودمانی هم برنامه ریزی کرد؛ برای یک مشت تخمه و کاسه ای پر از انار و ساعتی که به زمستان می رسد.

چقدر دلتنگ دیداریم... یک دیده بوسی آبدار و یک دست دادن گرم و طولانی و عطسه های بلندی که خنده می آورد.

حال در این وانفسای روزگار، باید پانزدهمین سال انتشار روزنامه مان را آغاز کنیم. با دفتری که خالی است و همکارانی که هر یک به کنجی خزیده اند. شاید در انواع برنامه های مناسبتی، این هم یک شیوه باشد!

مثل هر سال، شاید قاعده این بود که دلنوشته سالیانه با غُر زدن همراه شود. از گرانی چاپ و کاغذ بنالیم و از استاندار و شهردار و وزارت ارشاد گلایه کنیم. ولی در چنین روز و حالی، مگر مشکلات انتشار چند صفحه کاغذی، محلی از اِعراب دارد؟ همین قدر که مطبوعات هم جزء مشاغل ضروری ردیف اول قرار گرفته اند و مثل آب و برق و نان شب برای مردم ضروری شناخته شده اند، کافی است تا به کاری که می کنیم، ببالیم و افتخار کنیم. افتخار کنیم که در رشته و شغلی قرار گرفته ایم که در تنگ ترین شرایط حیات انسانها، باید جریان داشته باشد. حالا دیگر همه می دانند که مطبوعات مهم تر از بسیاری از وزارتخانه ها و ادارات و مراکزی هستند که تعطیل شدن شان چندان مهم نیست!

شاید به همین خاطر است که در ماتم ایام غم بار، باید جسارت کرده و سالگرد تولد «نصف جهان» را غنیمت شمرده و در خلوت خودمانی خود، چهره را با لبخندی بر لب آذین بسته و به آنان که همچنان هستند و مانده اند و می مانند تبریک گفته و دستمریزاد بگوییم؛ آنان که از صبح تا شب، نَفس در نقاب ماسک های سه لایه فرو برده اند و غرق در ژل و الکل، پا به رکاب تداوم حیات مطبوعات بسته اند.

امسال از گل و شیرینی خبری نیست؛ از پیام های تبریک کاغذی و مجازی، از تبریک گفتن های دوستانه به همدیگر، از عکس دسته جمعی و هدیه و بادکنک و برف شادی. ولی همین که یک دنیا همت و غیرت وجود دارد تا چراغ خانه یک نشریه، یک روزنامه، یک جمع با صفا و جوان و صمیمی همچنان پر نور و پر فروغ بماند، مایه خوشحالی است. دلیل شادمانی است و نوید به آینده ای است که به زودی فرا می رسد و در آن، دلخوشی های کوچکی مثل سالگرد انتشار یک روزنامه، شادی جاودانه ای خواهد داشت، ان شاءا... .

 

در انتظار آینده ای پر از دلخوشی های کوچک

 

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار