گفتگو با برادر ناتني حميد صفت:
کد خبر: ۴۹۲۸۸
تاریخ انتشار: ۲۳ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۶:۱۶

نزديک يک هفته بعد از اعلام نظريه پزشکي قانوني درخصوص علت مرگ ناپدري «حميد صفت»، خواننده مشهور، يکي از پسران مقتول به دادسراي جنايي تهران رفت و براي متهم درخواست قصاص کرد.

صبح روز چهارشنبه هفته گذشته خواننده مشهور که متهم به قتل عمد پدرخواندهاش است، از زندان رجايي شهر به شعبه سوم دادسراي جنايي تهران منتقل شد تا شاهد شکايت يکي از اعضاي خانواده مقتول باشد. او اينبار لباس زندان به تن داشت و علاوه بر او «سهيل» يکي از پسرهاي مقتول هم دردادسرا حضور يافت. با دستور قاضي سيدسجاد منافي آذر، فرزند مقتول درخواست خود را درخصوص اين پرونده اعلام کرد. او که سهيل نام دارد در جلسه قبلي گفته بود پس از اعلام نظريه پزشکي قانوني درخصوص مرگ پدرش، درخواست خود را بازگو ميکند.

پسر جوان چهارشنبه به قاضي جنايي گفت: «من درخواست قصاص حميد را دارم و علاوه بر اين از مادر حميد هم به علت همکاري در جرم شکايت دارم.» او ادامه داد: «روز حادثه مادر حميد، پدر مرا نگه داشته و پسرش او را کتک زده است و او هم مقصر است.»

پس از اظهارات سهيل، حميد در دفاع از خودش گفت: «نظريه پزشکي قانوني مرا شوکه کرد. اعلام شده که پدرخواندهام با ضربه جسم سخت به سرش به قتل رسيده اما من ضربهاي به سر او نزدم. من دو ضربه به او زدم آن هم با کف دستم نه مشت. يکي بالاي ابرويش زدم و ديگري بهگونهاش. او يک ساعت بعد از درگيري حالش خوب بود. حتي از همسايهها شنيديم که براي خواندن نماز از جايش بلند شده و وضو گرفته است. شايد در آن زمان سرش به جايي خورده باشد. من او را مانند پدر دوست داشتم و بيشتر دوستانم اصلاً نميدانستند که او ناپدريام است. رابطه من و حاج آقا خيلي خوب و صميمي بود و حتي چند روز قبل از حادثه، من برايش جشن تولد گرفته بودم و اين يعني من با او هيچ مشکلي نداشتم. روز حادثه و پس از درگيري ما، اورژانس آمد که گفتند حال او خوب است اما به اصرار ديگران به بيمارستان و پس از آن به کما رفت.»

وي گفت: «پدرخواندهام آن روز با يکي از دوستانش تنها بوده و ممکن است سرش به جايي خورده باشد و اين احتمال وجود دارد که دوستش به او پيشنهاد داده که به دروغ بگويد حميد او را زده است چون دوست او رابطه خوبي با من نداشت. دوست او به ناپدريام بدهکار بود و همه جا گفته که ضربههايي که من زدهام باعث آسيب به فک و دهان ناپدريام شده است.» حميد ادامه داد: «آن روز من عصبانيتم را روي وسايل خانه خالي کردم اما با چيزي به سر او ضربه نزدم. در آن لحظه مادرم بين ما واسطه شده و فاصله من و ناپدريام طوري بود که نميشد ضربهاي محکم به او زد. حتي ناپدريام وقتي به بيمارستان رفته به مأمورکلانتري گفته که من با دست به او زدم نه با مشت يا جسم سخت. من بهنظريه پزشکي قانوني اعتراض دارم.»

در ادامه جلسه مادر حميد نيز گفت: «من بهعنوان شاهد ماجرا ميگويم که پسرم هيچ ضربهاي با جسم سخت به شوهرم نزد. قد من بلند است و تقريباً هم قد پسرم هستم و طوري جلوي شوهرم ايستاده بودم که مانع دعواي آنها باشم و اصلاً به ياد ندارم که چيزي به شوهرم خورده باشد.»

پس از پايان جلسه، بازپرس جنايي دستور انتقال حميد از زندان به اداره آگاهي را داد تا صحنه حادثه را بازسازي کند.

***

سهيل، پسر کوچک مقتول، سالهاست که در فنلاند زندگي ميکند. او پس از اين حادثه به ايران آمده و نخستين فرد از خانواده مقتول است که شکايت خود را در اين پرونده مطرح کرده و خواستار قصاص قاتل پدرش شده است.

کي از حادثه باخبر شدي؟

همان روز درگيري. دوست پدرم به من زنگ زد و ماجرا را برايم توضيح داد. از همان لحظه دلم به آشوب افتاد شبانه بليت تهيه کردم و به ايران آمدم. وقتي رسيدم پدرم در اتاق عمل بود. وقتي هم بيرون آمد به کما رفته بود و من موفق نشدم با او صحبت کنم. سه چهار روز بعد هم گفتند جان باخته است.

نظر خواهر و برادرت هم قصاص است؟

من نظر آنها را نميدانم. خواهرم بهشدت به پدرم وابسته بود و از وقتي از فنلاند به ايران آمده حال مساعدي ندارد. حتي نتوانست در جلسه تحقيق حاضر شود و نظرش را اعلام کند. اما نظر شخصي خودم هماکنون قصاص است چرا که معتقدم حميد حقايق را نميگويد. هرچند ميدانم بهزودي همه‌‌چيز مشخص ميشود اما درخواستم از حميد و مادرش اين است که واقعيت را بگويند.

به نظرت آنها دروغ ميگويند؟

من فقط ميخواهم واقعيت را بگويند و ميدانم که حقايق بهزودي آشکار ميشود. همانطور که نظريه پزشکي قانوني تا حدودي حقايق را مشخص کرد. حميد حتي عنوان کرده که احتمالاً يکي از دوستان پدرم به دليل بدهي پدرم را کشته است اما اين موضوع حقيقت ندارد. دوست پدرم خيلي رابطه خوبي با پدرم و ما دارد و اين حرفها دروغ است.

قبلاً حميد را ديده بودي؟

بله. من هر دو سال يکبار به ايران ميآمدم و او را ميديدم. حميد و خواهرش در خانه پدرم زندگي ميکردند و هرکدام براي خودشان اتاق داشتند. پدرم خيلي هواي آنها را داشت و رابطه بدي با هم نداشتيم.

از شهرتش خبر داشتي؟

بله. ميدانستم خوانندگي ميکند و آهنگهايش را هم گوش کرده بودم.

پس، از واکنشها در فضاي مجازي هم خبر داري؟

بله. راستش وقتي با اين واکنشها روبهرو شدم خيلي ناراحت شدم. اگرچه ميدانم که حميد خواننده مشهوري بوده و قطعاً هواداران زيادي دارد اما درست نيست که هوادارانش براي حمايت از او چنين موجي عليه پدرم(مقتول) در اينستاگرام و تلگرام راه بياندازند. اي کاش وقتي اين تصاوير و مطالب را منتشر ميکنند يک لحظه خودشان را جاي خانواده مقتول بگذارند. درست است که طرفدار حميد هستند اما از ماجرا و زندگي خصوصي او خبري ندارند و با اين حال بهراحتي قضاوت ميکنند. چند روز پيش عکس زني با سر و صورتي کبود در اينستاگرام ديدم که ميگفتند مادر حميد است و پدر من با کمربند کتکش زده و با چاقو مجروحش کرده و حميد حق داشته که پدرم را بکشد و يا پدرم حقش مرگ بوده است. درصورتيکه اصلاً آن عکس مادر حميد نبود و پدرم چنين شخصيتي نداشت که بخواهد همسرش را کتک بزند. حالا ممکن است گاهي اختلاف پيش بيايد اما اين اختلافها در زندگي هر فردي هست و اي کاش مردم کمتر به اين ماجرا دامن بزنند و قضاوت بيجا نکنند و همه‌‌چيز را به قانون واگذار کنند.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار