روایت آیت ا... موسوی خویینیها از تسخیر سفارت آمریکا؛
آیت ا... سید محمد موسوی خویینیها که در جریان تسخیر سفارت آمریکا نقش رهبر معنوی دانشجویان خط امامی را ایفا میکرد، روایتش از ماجرای اشغال را در کانال تلگرامیاش منتشر کرد. آیت ا... خویینیها که بخش مهمی از این روایت را در سال 1389 در دیدار با دانشجویان مطرح کرده بود، با واکاوی ریشههای تاریخی خصومت آمریکا با مردم ایران، این واقعه را در روایتی توصیفی و تحلیلی شرح داده است. در ادامه بخشهایی از روایت آیت ا... موسوی خویینیها را از 13 آبان و تسخیر سفارت آمریکا را به نقل از انتخاب میخوانید:
■ تقریباً ساعت 10 صبح، دانشجویان وارد سفارت شدند. قراری که من با دانشجویان داشتم این بود که وقتی وارد سفارت شدند و دیدند مشکل خاصی نیست به من اطلاع بدهند که من هم به آنجا بروم. اطلاع دادند و من حرکت کردم. از ساختمان صداوسیما که دفتر کارم آنجا بود (در آن زمان بنده نماینده حضرت امام(ره) در سازمان صدا و سیما بودم) تا وقتی برسم به محل سفارت حدود ساعت 12 شد. یعنی شاید دو ساعت من در خیابان ها بودم. جمعیت از فاصله خیلی دور، راه نمیداد که من بروم به سمت سفارت. یعنی بلافاصله و برقآسا چنان این واقعه در شهر تهران پیچیده بود که گویی هرکه شنیده بود، به سوی سفارت راه افتاده بود.
■ وقتی وارد سفارت شدم، اولین کاری که کردم تلفن زدم به دفتر امام(ره) در قم؛ خواهش کردم که احمد آقا گوشی را بگیرند. پس از آنکه ارتباط برقرار شد، گفتم من الآن داخل سفارت آمریکا هستم، همراه دانشجویانی هستم که وارد اینجا شدهاند (و هدف دانشجویان را هم توضیح دادم)، شما به اطلاع امام(ره) برسانید؛ اگر این کار را نادرست می دانند، همین حالا جواب دهند و اینها میروند بیرون. ولی اگر با اصل کار مخالف نیستند، منتها نمی دانند این دانشجویان چه کسانی هستند، خدمتشان از قول من بگویید که من اینها را میشناسم و تأییدشان میکنم. اینها همه، هم مطیع شما و هم مقلد شما هستند و هرچه شما بفرمایید، انجام میدهند و از طرف من به امام(ره)، نسبت به دانشجویان اطمینان بدهید. مرحوم حاج احمد آقا گفتند: «گوشی را نگه دار تا من بروم و برگردم.» من هم گوشی را نگه داشتم، ایشان رفت و (نمی دانم دو، سه یا پنج دقیقه طول کشید) برگشت. در این چند دقیقه که مرحوم حاج احمد آقا رفتند، تا برگشتند اگر بگویم که تمام نفس ها در سینههای دانشجویانی که اطراف من بودند حبس شده بود و همه میخکوب شده بودند مبالغه نیست. حاج احمد آقا وقتی برگشت، فقط این جمله را گفت: امام(ره) فرمودند «بگویید خوب جایی را گرفتید؛ محکم نگه دارید!» دانشجویان با شنیدن این جمله، آنچنان شادی و شور و شوق و هیجان از خود نشان دادند که توصیف آن برای من بسیار دشوار است. چون از نظر خودشان کاری کرده بودند کارستان و حالا امام(ره) هم آن را تأیید میکرد.
■ حاج احمد آقا میگفت من بعداً فکر کردم که چطور امام (ره) بلافاصله این تصمیم را گرفت و مثلاً به من نگفت به آقای موسوی بگویید کمی صبر کند و من هم نمازم را بخوانم و شما هم در این فاصله با شورای انقلاب تماس بگیر، یا مثلاً با دولت تماس بگیر، یا با چند نفر از شخصیتهای درجه اول سیاسی کشور تماس بگیر و از آنها بپرس تا من هم نماز دومم را بخوانم و فکر کنم و بعداً جواب دهم. ایشان میگفت که من تعجب کردم که امام(ره)، هیچیک از این دستورها را نداد و تأمل نکرد. حتی نگفت که احمد! صبر کن تعقیبات نمازم را بخوانم، نماز عصر را بخوانم و بعداً جواب بدهم. خودت هم در این فاصله فکر کن و...
■ من رهبر دانشجویان نبودم، همراه و مشاور آنان بودم. این اقدام، تصمیم خودشان بود. آمدند و از من خواستند و گفتند شما بروید با امام (ره) در میان بگذارید؛ اصل کار به نظرم پسندیده و جالب آمد و با آنان همراهی کردم. ولی غربی ها برای مقاصد خود که به آن اشاره کردم نوشتند که این اقدام ضدآمریکایی، کار کمونیست هاست و رهبر آنان هم یک روحانی کمونیست است.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰