دختر گفت: «من هم وقتی بزرگ شدم می‌خوام فوتبالیست بشم.» مادر دخترش را در بغل کشید و گفت: «عزیز دلم هر کاری می‌خوای بکن، فقط زنده باش!»

 سروش صحت در یادداشت کوتاهی در روزنامه اعتماد نوشت: «امروز سه‌شنبه چهاردهم بهمن هزار و سیصد و نود و نه است که این یادداشت را می‌نویسم و قرار است روز پنجشنبه منتشر شود. امروز همه نگران علی انصاریان هستیم و نمی‌دانم پنجشنبه که این یادداشت چاپ می‌شود، نگرانی‌مان کمتر شده است یا ... .

مردیکه جلوی تاکسی نشسته بود آخرین اخبار مربوط به وضعیت علی انصاریان را از روی صفحه‌هایی که توی موبایلش باز کرده بود می‌خواند و راننده و زنی که با دختر چهار - پنج ساله‌اش عقب تاکسی نشسته بودند، گوش می‌کردند. دختربچه از مادرش پرسید «مامان، علی انصاریان کیه؟» زن گفت: «فوتبالیسته مامان جان. از اون فوتبالیست‌ها که همه دوستش دارن.» دختر گفت: «من هم وقتی بزرگ شدم می‌خوام فوتبالیست بشم.»

مادر دخترش را در بغل کشید و گفت: «عزیز دلم هر کاری می‌خوای بکن، فقط زنده باش!» راننده یکدفعه ایستاد، سرش را روی فرمان گذاشت و مثل ابر بهار گریه کرد. هیچ‌کدام از ماشین‌های پشت سرمان بوق نزدند.»