عطش تصویرسازی در آتش حادثه
کد خبر: ۲۳۰۰۱
تاریخ انتشار: ۰۴ بهمن ۱۳۹۵ - ۲۱:۴۵

فارس: چند سال است در حوادثی که در نقاط مختلف کشور رخ می‌دهد، مسئله خاصی، توجه انسان را به سوی خود جلب می‌کند، و آن، تمایل شدید و فراوان مردم به ضبط و ثبت تصاویر حوادث و انتقال و نشر آنهاست. اولین نمونه چشمگیر این اتفاق در مراسم تشییع یک خواننده جوان بود.

علاقه به تصویربرداری و اشتراک گذاردن آن در شبکه های اجتماعی فی نفسه امری مذموم نیست اما گاهی اوقات یک اتفاق معمولی اجتماعی برخی اوقات به دلیل نمایان شدن در بعضی شرایط قطعاً به عنوان یک آسیب اجتماعی مطرح می شود.

هریک از شبکه های اجتماعی، فرهنگ خاص خود را دارند و این فرهنگ را در میان کاربران خود ترویج می کنند؛ خطر کاهش همبستگی اجتماعی و فردی شدن زندگی و افزایش سرخوردگی را برای پناهندگان این شبکه‌ها به وجود می آورند.

علاقه به اشتراک گذاری برترین ها و سبقت‌جویی در افزایش لایک و دنبال کننده در کنار گسترش تلفن های همراه هوشمند موجب به وجود آمدن هنجار خاصی شده است که در یک کلام می توان گفت سلامت روان جامعه را تهدید می کند و نمونه آن در حادثه دلخراش آتش سوزی و فروریختن مرکز خرید پلاسکو به خوبی مشهود بود و تصاویر متعددی از مزاحمتِ جمعیتِ متراکم جستجوگر عکس و خبر برای امداد منتشر شد. ریشه این آسیب اجتماعی را در چند مسئله می‌توان جستجو کرد.

علاوه بر شهوت دیده شدن و خاص بودن در شبکه های اجتماعی، برخی به غلط تصور می‌کنند که اقدام به تصویربرداری و تهیه خبر در این مواقع نوعی وظیفه شهروندی است و آنها باید مستقل از رسانه‌های رسمی و بزرگ، این کار را انجام دهند. ترویج گزاره شهروند خبرنگار توسط برخی شبکه های فارسی زبان خارج از کشور مدتی است به این مسئله دامن زده و برخی از افراد آن را وظیفه خود در مواردی از این قبیل می دانند.

اگرچه کالاهای رسانه‌ای در تمام ساحات و عرصه‌های زندگی ما نفوذ کرده‌اند و زندگی ما را به شدت رسانه‌ای کرده‌اند اما فرهنگ استفاده از رسانه و وسایل ارتباطی، طراحی نشده و ما فرا نگرفته‌ایم که مواجهه منطقی با رسانه، چگونه است.

یکی از مصادیق این نقص فرهنگی، جایگزین کردن همه چیز با رسانه است؛ به طوری که به جای کمک به دیگران، میل داریم که از درد و رنج و مصیبت آنها، تصویربرداری کنیم. در اینجا، رسانه، مزاحم و مخل است و ما را از انجام وظایف انسانی و دینی‌مان بازمی‌دارد.

شاید راهکار کاستن میزان خسارت معنوی در برخی موارد برخورد سلبی و وضع قوانین بازدارنده باشد، حضور مزاحمت‌آمیز در صحنه حادثه به قصد تصویربرداری، باید منع قانونی داشته باشد و جرم تلقی شود و در برخی موارد دیگر نیز، باید با انتشار تصاویری که به جامعه، تنش روانی وارد می‌کند و امنیت آن را مختل می‌نماید، برخورد قانونی شود. اما فرهنگسازی بنیانی گامی مهمتر است که ریشه آن در نظام آموزشی است. کتاب سواد رسانه ای هرچند دیر اما امسال وارد پایه دهم متوسطه دوم شد و کتاب تفکر و سبک زندگی مدتی است در پایه هشتم تدریس می شود و این اتفاق بسیار مفید و مؤثر و کارگشاست اما ضعف آموزش و کهنگی سیستم و آموزش ندیدن معلمان برای تدریس از معضلات پیش روی تدریس این درس مهم است.

مشکل کنونی ما، نوعی مشکل مهارتی و شناختی است، و این قبیل مشکلات هم با آموزش و آگاهی‌بخشی و معرفت‌افزایی برطرف می‌شود. پس باید در بخشی از نظام آموزشی، چه در قالب متون درسی و چه در قالب کارگاه‌های آموزشی، جایی برای ارتقای شناخت‌ها و مهارت‌هایی اینچنینی در نظر گرفته شود.

نسل ما نتوانسته داستان ریزعلی خواجوی را درونی‌سازی کند وگرنه در صحنه‌های تلخی از این دست، همچون او عمل می‌کرد و به دل حادثه می‌رفت و از شکل‌گیری فاجعه، جلوگیری می‌نمود. او اگرچه از حماسه‌اش هیچ تصویری ثبت نکرد ولی حماسه‌اش در همه ذهن‌ها ثبت شده و فراموش نمی‌شود.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار