اندر احوالات ما و پرتغالی ها و چیزی به نام دیپلماسی ورزش
کد خبر: ۲۵۳۵۵۱
تاریخ انتشار: ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۹:۰۰

مهران موسوی خوانساری: پرتغالی ها دریانوردان خوبی هستند. در عصری که اروپایی ها شرق و غرب جهان را به استثمار خود در می آوردند، پرتغالی ها از نام آورترین استعمارگران دریانورد محسوب می شدند. آنها 115 سال جزیره هرمز ما را اشغال و آن را مانند خانه خود فرض کردند. اگر شاه عباس به تخت سلطنت نمی نشست و اگر انگلیسی ها از اقدام او برای بیرون کردن رقیب از خلیج فارس حمایت نمی کردند، چه بسا حالا سرمربیان سپاهان و استقلال هر وقت لازم می دیدند، برای تمدد اعصاب سری به خانه دومشان یعنی جزیره هرمز می زدند!

در اردیبهشت سال ۱۰۰۱ شمسی، ایرانی‌ها سربازان امپراتوری پرتغال را از خلیج فارس بیرون راندند. 400 سال بعد، در مرداد 1401  شمسی، همان ایرانی ها برای پرتغالی ها دست می زنند و هورا می کشند!

می شد حدس زد اگر جمعه هفته اول لیگ گوش تا گوش «آزادی» طرفداران زرد و آبی نشسته بودند، بیشترین تشویق نثار همین مهمانان سابقاً میزبان(!) می شد.

نسل ها عوض شده و شرایط تغییر کرده است. ارتباط بین کشورها از قالب «مستعمره – استعمارگر» پیرو قاعده «تعامل در روابط بین الملل» عمل می کند. امروز راه ایران- پرتغال چنان هموار شده که سفارت ایران در لیسبون می گوید در بُعد همکاری های بین المللی مراودات و رایزنی های قابل توجهی بین دو کشور جریان دارد. مهدی طارمی در وزارت خارجه پرتغال طرفدار دارد و مربیان پرتغالی با مساعدت وزارت خارجه ایران سر از رأس باشگاه های قدرتمند کشور در می آورند. دیپلماسی ورزش، تاریخ روابط کشورها را از نو نوشته است.

آن توپ ها کجا و این توپ ها کجا!

523 سال قبل «فرنانوگومش»، سفیر پرتغال به حضور شاه اسماعیل صفوی رسید و دو توپ جنگی به شاه هدیه داد. بزرگان عصر صفوی کلاً به سلاح های جدید زمانه خودشان علاقه داشتند و به توپ، بیشتر از همه. آن روز هم که سپاهیان شاه صفوی در معیت امام قلی‌خان، جزیره هرمز را از چنگ پرتغالی‌ها آزاد کردند، اولین کارشان غنیمت گرفتن توپ های جنگی دشمن بود. بعداً هم تعدادی از همین توپ ها را در میدان نقش جهان اصفهان به نمایش گذاشتند تا عبرتی شود برای دیگران.

عاقبت کار پرتغالی ها در ایران از صدقه سری امام قلی‌خان و یارانش در همان عهد و روزگار به سرآمد و پرچم آنها در خاک ایران به زیر کشیده شد اما حالا داستان ما و پرتغال دوباره باز تولید شده؛ گیرم در زمینی دیگر و با توپی دیگر.

اگر523 سال پیش به امام قلی‌خان می گفتی که 523 سال دیگر یک توپچی پرتغالی در «نقش جهان» کار با توپ را به اصفهانی ها آموزش می دهد و همتایش در قریه تهران همین وظیفه را در قبال ساکنان خوش لهجه آنجا بر عهده دارد، احتمالاً دهانش از شگفتی باز می ماند که یعنی ما و سربازانمان دو ماه و اندی هر چه در توان داشتیم رو کردیم تا توپ های پرتغالی را از خاک ایران دور کنیم؛ حالا شما می روید از همان سرزمین برای نوادگان ما آدم توپچی می آورید که ایرانی جماعت کار با توپ را از پرتغالی جماعت بیاموزد؟ آن هم در نقش جهان؟

و حالا شما باید با قسم و آیه سند بیاورید که این توپ و این توپچی و این نقش جهان، هیچ کاری با آن توپ و آن توپچی و آن نقش جهان ندارد. آن توپ، جنگی بود، این توپ، ورزشی. آن توپچی، افسر آفتاب سوخته هنگ بود، این توپچی، کراواتی و خوشتیپ (هرچند همانطور آفتاب سوخته مانند!). آن نقش جهان هم میدان بود، این نقش جهان، ورزشگاه. اصلاً این یک چیز است و آن یک چیز دیگر؛ بی ارتباط با هم. داستان هم داستان تعامل است نه جنگ؛ روایت استعمارگری از نوع قدیمی اش تمام شده و دیپلماسی به عرصه ورزش ورود کرده. اینها هم دیپلمات های ورزشی هستند که برای تحکیم روابط دو ملت از کاشانه شان در غرب دور زده اند و به سرزمین ما آمده اند. قرار هم نیست ما مثل 523 سال قبل پوست پرتغالی ها را بکنیم و الخ.

معجزه یک دیپلماسی

دیپلماسی در ورزش تا حالا کم کار نکرده.یک روز همین چین و آمریکا که می بینید هر روز برای هم شاخ و شانه می کشند و آماده اند تا بمب ها و موشک هایشان را بر سر هم آوار کنند، با هم رابطه سیاسی نداشتند. اما «دیپلماسی پینگ پنگ» کاری کرد که حضور تیم تنیس روی میز آمریکا در چین، فضای پرتنش میان آن دو کشور را از این رو به آن رو کند. بازی خود ما با آمریکا در جام جهانی را هم که یادتان هست. یا بازی ایران و عراق بعد از پذیرش قطعنامه 598 توسط ما به میزبانی کویت را که در سایه همین دیپلماسی ورزش می خواست روابط ایران و عراق را تحت سایه بازی های «صلح و دوستی» دوباره برقرار کند؛ آنهم در حالی که جنگ 8 ساله تازه تمام شده بود و دو کشور عملاً با هم قهر بودند. چندین بار کشتی گرفتن ایرانی ها و آمریکایی ها وسط تشک هم هکذا. اینها همه نتیجه دیپلماسی ورزش است. کشورهایی که رابطه شان در حالت عادی تیره و تار است، در عالم ورزش انگار که هیچ مشکلی با هم ندارند.

یک جور دیگرش هم همان که گفتیم. استعمارگران سابق حالا در مستعمره سابقشان مهمان های محبوبی شده اند و نمایندگان ما هم در کشور آنها مهمان های محبوبی اند. انگار هم نه انگار چند قرن پیش سایه یکدیگر را با تیر می زدیم.     

باور کنید دیپلماسی ورزش معجزه می کند. همین چند روز پیش مورایس در یک گفتگوی تلویزیونی وقتی در برابر این سئوال شوخی گونه قرار گرفت که آیا پیشنهادی برای کریستیانو رونالدوی ناراضی از انگلیسی ها

 دارد، پاسخی داد که مو را به تن ایرانی جماعت سیخ می کند: «من فکر می‌کنم اصلاً نمی‌توانیم رؤیای داشتنش را هم داشته باشیم ولی می‌تواند بیاید و تفاوت‌هایی ایجاد کند.»

می تواند بیاید و تفاوت ایجاد کند؟ چه کسی؟ رونالدو؟ یعنی این فوق ستاره تاریخ ورزش بیاید ایران و تفاوت ایجاد کند؟ مگر شدنی است؟ از منظر دیپلماسی ورزش، بله شدنی است. عجیب تر از این هم بود و شد.

اصلاً خیالتان را راحت کنیم. حالا که از دست عمانی ها و روس ها و قطری ها و ترک ها و چینی ها و جوزف بورل و بقیه کاری برنیامد تا این «برجام» را به سرانجام برسانند، خدا را چه دیده اید؛ شاید قرار است گره به دست مهدی طارمی باز شود و او از دوستانش در وزارت خارجه پرتغال بخواهد تا آنها پا پیش بگذارند و واسطه خیر شوند بلکه گره از کار این کلاف سردرگم باز شود. به هر حال اروپایی زبان، اروپایی و آمریکایی را بهتر می فهمد و حالا هم که روابط ما و پرتغال در اعلی درجه خودش است،  اگر یک ایرانی این را از یک پرتغالی بخواهد که دیگر نور علی نور است.

یعنی ممکن است ما به یمن دیپلماسی ورزش و تلاش های شبانه روزی مهدی طارمی(!)، حال خوش زندگی در دوران «پسا برجام» را هم تجربه کنیم؟! پاسخ دیپلماسی ورزش به این پرسش، یک کلمه است: بله.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو