دریا قدرتی پور: آوازه مدرک به دست های بیکار به شکلی در همه جا پیچیده که آنهایی هم که قصد رفتن به دانشگاه دارند به فلسفه درس خواندن و مدرک گرفتن شک کرده اند. نظام آموزشی ما خیلی وقت است که با مشکل فارغ التحصیلان بیکار دست و پنجه نرم می کند و سالانه هزاران فارغ التحصیل در بن بست بیکاری اسیر می شوند.
اکثر این فارغ التحصیلان که آمارشان هر روز بالاتر می رود نه مهارت دارند و نه از دانش کافی عَملی برخوردارند، آنها تئوری را خوب یاد گرفته اند اما زمانی که پای عمل پیش می آید درمانده می شوند و مجبورند به جرگه بیکاران بپیوندند.
بررسی آمار مربوط به وضعیت نیروی کار در تابستان سال جاری که از سوی مرکز آمار ایران ارائه شده، نشان میدهد که 955 هزار و 398 نفر از جمعیت فارغالتحصیلان کشور، بیکار هستند.
اگر بخواهیم به شکل جزئی تر آمار را بررسی کنیم مشخص می شود که در حال حاضر میزان بیکاران در کشور دو میلیون و 333 هزار و 457 نفر است که سهم «جمعیت شاغل فارغالتحصیل از کل شاغلان» 0/9 درصد افزایش داشته و از 25/6 درصد در تابستان سال 1400 به 26/5 درصد در تابستان سال 1401رسیده است.
به گفته کارشناسان بازار کار، افزایش ظرفیت دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، به عدم تعادل بین فرصتهای شغلی موجود و نیاز واقعی بازار کار و جمعیت فارغ التحصیل دانشگاهی منجر شده و سیاست هایی که بعضاً در بازار کار در پیش گرفته میشود، زمینه کاهش میزان اشتغال را فراهم کرده است.
بر اساس آمارها در بخش صنعت، نوع و ماهیت مشاغلی که میتواند فارغ التحصیلان دانشگاهی را جذب کند تنها 15 درصد و در بخش خدمات 20 درصد است. در بخش کشاورزی نیز این نسبت به 10 درصد میرسد، یعنی از 100 فرصت شغلی در بخش کشاورزی تنها 10 درصد آنها نوع و ماهیتشان طوری است که میتواند نیروی فارغ التحصیل جذب کند.
در برنامه ششم توسعه دولت مکلف شده بود که سالانه 950 هزار شغل ایجاد کند. این در حالی است که به گفته کارشناسان، اقتصاد ایران تنها ظرفیت ایجاد 500 هزار شغل را دارد بر همین اساس وزارت کار در تلاش بود با طرحهای راهگشا از جمله اجرای طرح اشتغال فراگیر، کسری اشتغال پیش بینی شده در برنامه ششم را به نوعی جبران کند و با شناسایی رستههای پرکشش در بازار کار و به کارگیری ظرفیت های بالقوه، در جهت ایجاد اشتغال پایدار گام بردارد.
اما این برنامه ها به علت ضعف نظام آموزشی در مهارت آموزی چنان که باید و شاید به نتیجه نرسیده است. همین باعث شده که انگیزه برای ادامه تحصیل هم رو به افول برود و صندلی های دانشگاه ها از وجود دانشجویان خالی شود.
شاهد این مدعا هم آخرین آمار مؤسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی وزارت علوم است که به تازگی منتشر شده و آخرین مبنای جمعیت دانشجویی کشور محسوب می شود، آماری که از کاهش جمعیت دانشجویی کشور پرده برمی دارد.
این عددها نشان می دهد که جمعیت دانشجویی در سال تحصیلی 96-95 چهار میلیون و 73هزار و 827 نفر بوده اما این آمار در سال تحصیلی 97-96 به سه میلیون و 616 هزار و 114 نفر کاهش یافته است.
روند کاهشی جمعیت دانشجویی کشور در سال تحصیلی 98-97 نیز ادامه داشت و به سه میلیون و 373 هزار و 388 نفر رسیده است. این تعداد در سال تحصیلی 99-98 نیز به سه میلیون و 182 هزار و 989 نفر رسیده و دانشجویان باز هم کاهش استقبال از دانشگاه را نشان دادند.
بر این اساس، در سال تحصیلی 1400-99 نیز باز با کاهش جمعیت دانشجویان در دانشگاههای کشور روبه رو بودیم و این عدد به سه میلیون و 173 هزار و 779 دانشجو رسیده است.
بعد از جمعیت دانشجویی، گروههای تحصیلی، مهمترین آمار را به خود اختصاص میدهند. پُر دانشجوترین گروه تحصیلی دانشگاهها علوم انسانی است که حکایت از آن دارد که 51 درصد دانشجویان در علوم انسانی، 24درصد دانشجویان در فنی و مهندسی، 8 درصد دانشجویان در علوم پزشکی، 7 درصد در هنر، 6 درصد علوم پایه و 4 درصد در کشاورزی و دامپزشکی مشغول به تحصیل هستند.
این در حالی است که اگر دانشجویان کشور را غربال کنیم، جمعیت کوچکی از افراد ماهر از میانشان بیرون میآید که با وجود کوچکیاش یک پیام آشکار برایمان دارد؛ اینکه ما در تولید مدرک، سیستمی چیره دست داریم، ولی در تربیت نیروهای ماهر هنوز الفبا را هم نیاموختهایم و برای این زخم کهنه نتوانسته ایم مرهمی تجویز کنیم و به همین خاطر است که وضع بازار کار و اشتغال به یک حرف واحد می رسد؛ اینکه آمار تکاندهنده از تعداد فارغ التحصیلان بیکار و ریزش انگیزه برای نشستن روی صندلی های دانشگاه ها لزوم توجه به مهارت آموزی نیروی انسانی را دو چندان می کند.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰