عصر شنبه 21 مرداد امسال، پسر جواني وارد کلانتري 113 بازار شد و به سمت اتاق افسر نگهبان رفت و به مأمورکلانتري که پشت ميز نشسته بود گفت: «من دوستم را کشته‌ام. پنج شنبه که خانواده‌ام در خانه نبودند او را کشتم و جسدش را داخل پتويي پيچانده و با کمک راننده آژانسي، آن را در قطعه 330 بهشت زهرا(س) دفن کرده‌ام. من قاتل هستم و از شما مي‌خواهم که مرا بازداشت کنيد.»

اظهارات پسر 20 ساله آنقدر تکان دهنده بود که بلافاصله با دستور بازپرس کشيک جنايي بازداشت شد و براي تحقيقات به شعبه سوم دادسراي امور جنايي تهران منتقل شد. «بابک»، زماني که مقابل بازپرس سجاد منافي‌آذر ايستاد، مدعي شد که يکي از دوستانش را به قتل رسانده است.

اين درحالي بود که مادر پسر جوان گفت: «آقاي قاضي باور کنيد پسرم اصلاً دوستي ندارد که بخواهد او را بکشد. او تنها با سه نفر از هم دانشگاهي‌هايش ارتباط دارد که همه آنها هم حال خوبي دارند. درباره پنج شنبه‌اي که مي‌گويد مرتکب جنايت شده ما خانه بوديم و او گفت مي‌خواهد به سر مزار پسر خواهرم برود. پسر خواهرم به دليل مشکلات روحي شديد حدود 40 روز قبل دست به خودکشي زد و چند روز قبل هم مراسم چهلمش برگزار شد. حتي وقتي گفت مي‌خواهد به بهشت زهرا(س) برود با او هيچ مخالفتي نکرديم. اما وقتي برگشت متوجه شديم گوشي تلفن سه ميليون توماني‌اش را به جاي کرايه به راننده آژانس داده است. بابک هيچ سابقه بيماري نداشت ولي سه روز است که حالات و رفتارش تغيير کرده و وضعيتش به قدري نگران‌کننده شده بود که او را به بيمارستان برديم. اما بيمارستان گفتند که جا ندارند و براي اول مهر به ما وقت دادند تا بابک را بستري کنند. ولي باورکنيد از زماني که يک فيلم ديد و اين اتفاق براي بچه خواهرم رخ داد روحيه‌اش تغيير کرد و مريض شد.»

در ادامه تحقيقات و باتوجه به نظريه پزشکي قانوني که پسر جوان دچار اختلال شديد رواني است، بازپرس جنايي دستور بستري پسر جوان در بيمارستان رواني را صادر کرد.