تمامکردن گفتگو واقعاً کار سختی است. معمولاً به نقطهای میرسیم که حرفهایمان تمام شده، حوصلهمان سر رفته، یا دیرمان شده و میخواهیم خداحافظی کنیم، اما احساس میکنیم بیادبی است اگر طوری رفتار کنیم که طرف مقابل متوجه شود به ادامه گفتگو علاقهای نداریم. برای همین دنبال بهانههای عجیب و غریب میگردیم تا پایان دادن به گفتگو را موجه جلوه دهیم. تحقیق جدیدی در دانشگاه هاروارد نشان میدهد ماجرا میتواند خیلی سادهتر باشد.
اگر همه چیز خوب پیش برود دوباره، در ادارات و مدارس، در پیادهروها و کافیشاپها، طوری به هم میرسیم که انگار سال ۲۰۱۹ است. سیل مکالماتی که بعد از این شکل میگیرند، بسیار دلپذیر خواهد بود، اما در این لحظه که هنوز دچار خفگی اجتماعی هستیم، چیزی که کمتر یادمان میآید، دستپاچگی و احساس معذب بودنی است که همراه با تعاملات روزمره بازخواهد گشت. همکاری که غرغر میکند، آدم پرحرفی که در مترو کنارتان نشسته و نمیگذارد کتابتان را بخوانید، یا دوستِ دوستتان که در مهمانیها حوصلهتان را سر میبرد. همه آنها بسیار مشتاقند که دوباره شما را ببینند و حرفهای زیادی دارند که با شما در میان بگذارند.
شاید این فرصتِ باقیمانده تا از سرگیری زندگی اجتماعی، موقعیتی است تا درباره آنچه از مکالمات میخواهیم دوباره تأمل کنیم و مهمتر از آن، فکر کنیم که چطور باید مکالمه را به پایان برسانیم. آدمها در گفتوگوهایشان عموماً درک ضعیفی از زمانبندی دارند. نویسندگانِ مطالعهای که اوایل مارس همین امسال منتشر شده و از آدمها درباره تعاملات اخیرشان با عزیزان و دوستانشان و همینطور غریبهها پرسیده است، نتیجه گرفتند که «مکالمات تقریباً هرگز در آن زمانی که هر دو طرف میخواستهاند، به پایان نرسیده است». آدام ماسترویانی، دانشجوی دکتری روانشناسی در هاروارد و یکی از نویسندگان این مطالعه میگوید حدود دو سوم شرکتکنندگان گفتند میخواستهاند گفتوگویشان ۲۵ درصد کوتاهتر باشد. آدمها در حالی وادار میشوند به مکالمهشان پایان دهند که دلشان میخواهد گفتگو کوتاهتر یا طولانیتر باشد، دلیل این مسئله تا حدودی میتواند این باشد که تمایلاتشان احتمالاً با طرف مقابل متفاوت است.
این مسئله از کنترل آنها خارج است، اما آنچه در دایره کنترلشان قرار دارد، این است که ترجیحات خود را بهشکل مؤثر با دیگران در میان بگذارند، اما اغلب اوقات همین کار را هم نمیکنند. ماسترویانی و محققان همکارش مینویسند: «تصور کنید چقدر ناراحتکننده بود اگر دوستان تقریباً هیچوقت نمیخواستند غذای یکسانی بخورند و تقریباً همیشه این واقعیت را از هم پنهان میکردند. در چنین شرایطی، دوستی که عاشق پیتزاست و دوستی که سوشی دوست دارد شاید در نهایت ساندویچ سوسیس جگر بخورند، اما اغلب در سکوت و با رنجش متقابل.»
یکی از دلایلی که کار ما به مکالمههایی در حدواندازه ساندویچ سوسیس جگر میرسد، این است که انجام همزمان این سه کار سخت است: به پایان رساندن تعامل، صداقت و رعایت ادب. رابرت فِلدمن، نویسنده کتاب «دروغگو در زندگی شما: راهی برای روابط صادقانه»، میگوید: «شاید دایره لغاتی نداشته باشید تا مکالمه را طوری به پایان برسانید که حس نکنید قرار است بیادب باشید، پس خیلی طولانیتر از زمانی که واقعاً میخواهید، به حرف آدمها گوش میدهید.»
بدون چنین دایره واژگانی، آدمها برای اینکه صحبتشان را با کسی تمام کنند، مدام دست به دامن بهانههای راست و دروغ میشوند. مثلاً در مهمانی، ممکن است بهانه بیاورید که میخواهید دوباره برای خودتان نوشیدنی بریزید. سر کار، ممکن است اشاره کنید که جلسهتان دارد شروع میشود.
به یک جلسه قریبالوقوع اشاره کنید، یا در طول یک ساعت مهمانی مجازی در زوم، که بهانهتراشی در آن سختتر است، شاید کاسهکوزهها را سر ارتباط اینترنتی ضعیف یا غذایی که دارد آماده میشود بشکنید.
به گفته فلدمن، چنین تاکتیکی تقصیرِ اتمام مکالمه را به گردن اجباری میاندازد که از کنترل فرد خارج است و عموماً مؤدبانه تلقی میشود. البته چنین برداشتی از ادب بسیار مضحک است، زیرا نیازمند دلیلی «موجه» برای اتمام مکالمه است و اساساً مستلزم آن است که وانمود کنیم مکالمه محشرمان هرگز تمام نمیشود.
یکی از قدرتمندترین جملاتی که نقطه پایانی برای گفتگو قلمداد میشود این است: «مزاحمت نمیشوم»؛ شما با گفتن این جمله دارید این پیام را منتقل میکنید که دوست دارید مکالمه ادامه داشته باشد، اما درک میکنید که طرف مقابل کارهای مهمتری دارد. اما در واقع، این راهی است برای اینکه بگویید میخواهید گفتگو را به پایان برسانید و در عین حال آن را فکر فرد مقابل جلوه دهید.
اما شاید داریم زیادی دربارهاش فکر میکنیم. آلیسون وود بروکس، استاد مدرسه کسبوکار هاروارد که در آن دانشکده کلاسی درباره بهبود مکالمه دارد، میگوید: «خیالتان آسوده باشد که وقتی مکالمهای تمام میشود، خیلی بهندرت کسی آزرده میشود.»
برداشت بروکس این است که بهانههای خاص آنقدرها هم که آدمها فکر میکنند ضروری نیستند. وقتی از او پرسیدم پیشنهادش برای اتمام تعاملی لذتبخش که در عین حال زیادی طولانی شده چیست، چنین پیشنهادی داد: «از این مکالمه لذت میبرم. حرفهای زیادی داریم که با هم بزنیم، اما الان عجله دارم، بهزودی با تو حرف میزنم». چند نکته: اگر قرار است بگویید: «به زودی با تو حرف میزنم» باید به این وعده عمل کنید، حتی اگر فقط در حد یک پیام پیگیری باشد؛ اگر از گفتوگویی خوشتان نیامده، مجبور نیستید این مسئله را فاش کنید. فقط خداحافظی کنید و جدا شوید.
ماسترویانی به رشته تحقیقات مرتبطی درباره مکالمه اشاره میکند، تحقیقاتی که توضیح میدهد چطور میشود که مردم اغلب، و حتی زمانی که انتظارش را ندارند، از گفتگو با کسانی که معمولاً یا اصلاً با آنها صحبت نمیکنند لذت میبرند. این دریافت در ترکیب با مشاهده بروکس درباره اینکه آدمها معمولاً مشکلی با پایان مکالمه ندارند، پندی مفید برای معاشرتهای بعد از همهگیری به همراه دارد: از گفتگو با دیگران اجتناب نکنید، اما وقتی هم که دیگر حرفی برای گفتن ندارید برای کنار کشیدن از گفتگو درنگ نکنید.
بازگشت به ابتدای صفحه
ارسال به دوستان
پیشنهاد سردبیر
ارسال نظر
ایمیل مستقیم: info@nesfejahan.net شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰