کد خبر: ۲۳۸۶۹۴
تاریخ انتشار: ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۰

دریا قدرتی پور: دوباره به معجزه ای رنگ و عطر و سرود، بهار، نرگس چشمش به شعبده باز شده است و هر شاخه، چلچراغی است از شکوفه های باغ و خنده تابناکش به ناز نوبهار بر شاخه های سبز جان گرفته است و قطره های زلال چون کبوتران سفید میان، روی ماه ابر اسیر و از نثار مهربانی های ابر، هر جوانه ای گره به ساقه های عشق خورده است.

و اینک خاک چو ناف آهو، مشک می زاید و باغ ارغوان، لعل در دل بزاید. نسترن ها گوشوار شکوفه ها را به گوش کرده اند و بوی بهار در آستین باغ در مشام پرنیان بید، زندگی جاری می کند . نوبهار به خوشدلی جام های سرخ لاله ها نقاب از رخ چنار گشوده است و چمن، بزمگاه باده گساران خاک شده است.

و حالا بهار، از عذار لاله یک خلعت رنگین هدیه آورده تا باغ را پر نگار کند، به تماشای موسم گل، دفتر چمن را ورق بزند و شکوفه ها را به رقص بیاورد. عشق قل قل کند از سرچشمه های نور و به شاخه های تر، دوباره سلام کند.

اینک بهار به دست صبا بوسه می زند و لاله پریشان، جان داده برای آمدنش. شکوفه ها نظرکرده جلوه های بهار شده اند و عاشقانه به بهار چشم دوخته اند.

بهارا! نرگس مست چشمت اینک عاشقان را عاشق تر کرد تا به لطف طبیبانه تو سر بر آستان مقدست بنشانیم و سرود وجد بخوانیم. بهارا ! برای عاشق شدن همیشه دیر است. بیا و ما را با عطر گیسوانت به خلوت آب و آیینه ها ببر تا صبح خیال و خاطره را آفتابی کنیم. این قطره های زلال اشک های بارانی ات را به ما بسپار تا به ناکجا عشق بورزیم و برای آمدنت فرش تازگی پهن کنیم.

بهارا! آمدی تا عاشقی کنیم با ماهی قرمز تنگ و سبزی برگ و بار درختان. به نسیمت ما را به بار بنشان. اینک جامه سیاه زمستان را از تن درآورده ایم تا جامه رنگین کمانی بهار را بپوشیم . باز نامت بر سر هر کوی و برزن تزیین شد تا دوباره معجزه آب و آفتاب و زمین رخ بنماید و باد به نافه مشکین گیسوانت چنگ بزند.

بهارا! آمدی تا با شکوفه های گیلاس، عاشقی کنیم و با یار کهنه ایام خداحافظی کنیم. این بار هم بهانه ای شدی برای اینکه گل ها زمین را به آغوش بکشند و به خندیدن جوانه ها روی شاخه های چسبیده به آسمان رشک برند.

بهارا! سرانگشتانت را به اقاقی ها سپردی تا سبز شود و در نغمه چلچله ها پیام نو شدن را فریاد زند که ای خفته روزگار، فرودین شد. ای بهار شکوفه ها به استقبالت آمده اند، دامنت را بگشا که هزار هزار جوانه از آن بروید. تولد دوباره ات را جشن بگیر . نوزادانت را متولد کن که امروز نوید عاشقی سر داده ایم و به نظاره ات نشسته ایم ای بهار.

بهارا! سعادت از تو آغاز می شود تا نافه گردان نو شدن باشیم. سریر شکوفه ها را بر سر بگذاریم و جهان کهن را به روز نو بسپاریم تا در بهاری دیگر، ملکه جاودان نو شدن را به تخت شادی و مسرت بنشانیم. بهارا! عشق از تو آغاز می شود، پس به پاس بودنت و تازه شدن های دیروز و امروز می خواهیم موسیقی بهار را زمزمه کنیم.

بهارا! یک کهکشان شکوفه نثارمان کرده ای. فدای دست بخشنده و نوازشگرت که دامن صبا را پر کرده ای از عطر عاشقی. جانمان را به تو می سپاریم تا در این نیلگون بی کران، به عاشقی سلام کنیم و به شکرانه رویت، عشق را ترجمه کنیم در این چمن که گل از عاشقی نپرهیزد.

 در این چمن که گل از لب لعل، لاله می نوشد به بوسه ای ختم کن بخت زیبا را.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار