کيهان و اطلاعات پيش از انقلاب چگونه خبرنگار استخدام مي کردند
کد خبر: ۴۹۴۵۸
تاریخ انتشار: ۲۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۵:۱۳

فريدون صديقي از پيشکسوتان روزنامه نگاري کشور که سالهاي بسياري در روزنامه کيهان فعاليت کرده است، در گفتگويي مفصل با خبرگزاري ايسنا از جمله به خاطرهاي از اوايل حرفه خود اشاره کرده و روايتي را بازخواني ميکند که درباره ورود علاقه مندان به روزنامه نگاري به دو روزنامه کيهان و اطلاعات است. اين بخش از اظهارات اين استاد پيشکسوت روزنامه نگاري را بخوانيد:

«يادم است گاه و بيگاه قاعده بازي براي خبرنگار شدن در يکي از دو روزنامه وقت، کيهان و اطلاعات، در همان هزار سال پيش متفاوت بود. در روزنامه کيهان اين بود؛ مثلاً به آقاي جوان لرزان و ترسان و کمي اميدوار داوطلب خبرنگاري ميگفتند فردا برويد ميدان امام حسين (ع) (فوزيه)، آنجا اولين زيرگذر ماشين رو احداث شده است. ببينيد چند ماشين هنگام عبور سقفشان به سقف زيرگذر گير ميکند، يکي از آن اميدواران ميگفت چه ساعتي برويم؟ چند ساعت باشم؟ صبح بروم يا عصر؟ با خودکار بنويسم يا با مداد؟ چند صفحه بنويسم؟ شماره ماشينها را يادداشت کنم و اسم رانندگان؟ پاسخ دبير گروهي که قرار بود جناب جوان اميدوار با او کار کند در چنين مواقعي که از انبوه پرسشها سرسام گرفته بود، اين بود: برو آقا، برو هر ساعتي که دلت خواست برو، هر چي دوست داشتي بنويس. برو و ميرفت. روز بعد از فردا ميآمد و کاغذ سفيدي روي ميز ميگذاشت و بعد توضيح ميداد. هيچ ماشيني سرش به سقف نخورد. آقاي دبير گروه نگاهي به قد و بالاي رعناي آقاي اميدوار به خبرنگاري ميکرد و ميگفت ممنون. آدرستان را بنويسيد. خبرتان ميکنيم و هيچوقت هم خبر نميکرد. آقاي اميدوار بعدي وقتي با پيشنهاد زيرگذري روبه رو ميشد گاه نپرسيده راهش را ميگرفت و ميرفت براي هميشه يا روز بعد از بعد برميگشت با يک گزارش از مکان توصيفي؛ چند ماشين که در فاصله مثلاً پنج ساعت آمدند و رفتند چه ماشينهايي بودند. سواري يا کاميون يا کاميونت يا وانت آبي. چند تن از رانندگان بانو، چند تن جوان، چند تن پير و ميانسال. چند تا آمبولانس، چه تعداد از رانندگان پيش از ورود به زيرگذر از ماشين پياده شدهاند و ابتدا قد و بالاي ماشين خود و سپس زيرگذر را برانداز کردهاند و اتفاقاً يکي از آنان که راننده کاميون خاور بوده و پلاک شهرستان داشته است متر آورده ارتفاع بار ماشين و زير پل را اندازه گرفته است يا خانم رانندهاي که ماشين سواري فيات داشت از ماشين پياده شده و از عکاس دورهگرد خواسته با دوربين پولارويد عکس يادگاري از او و زيرگذر بگيرد و ... چند تا گاري و چند خرکچي هم آمدند و رفتند. چند تا از ماشينها بوق زدند و اتفاقاً هيچ ماشيني هم سرش به سقف نخورد و بعد تيتر زده است: «اين سقف شکستني نيست، با خيال دلدادگي برانيد.» خب به آقاي جوان اميدوار همان روز ميگفتند بفرماييد سرکار اما فعلاً صندلي نداريد.

انتخاب روزنامه اطلاعات براي سنجش ظرفيتهاي هوشمندي و نوشتاري جوانان اميدوار به کار در روزنامهنگاري اين بود؛ لطفاً چهارشنبه به ميدان تجريش برويد و آبهاي هرز خيابان شميران (دکتر شريعتي) را دنبال کنيد. ببينيد به کجا ميرود. خب تکليف خيلي از آقايان و خانمهاي اميدوار همان لحظه روشن ميشد. جواب ميدادند معلوم است زيرزمين اما يکي از جمع حتماً روز بعد ميرفت و ميديد آب جاري جوي پذيراي چه مهمانان ناخواندهاي چون شيشه نوشابه، چون پوست پرتقال، انار له شده، پوست هندوانه و خيار و... است. چند تاي آنان در نيمههاي راه از رفتن باز ميمانند. مثلاً گير ميکنند به روي پل جدول يا آقاي رفتگر آشغالها را کفگيرچين ميکند و ميريزد کنار خيابان تا آفتاب بخورند تا خشک شوند تا روزهاي بعد سوار ماشين آشغال شوند و... و بعد آقا يا خانم جوان اميدوار مثلاً تيتر گزارش ميزدند: «يک چهارشنبه نازنين با پرتقال و دوستان از تجريش تا پيچ شميران». خب نتيجه معلوم است خانم يا آقاي اميدوار فردا سرکار بود.

حالا اما اوضاع نازنيني است. روزنامهنگاري آسان شده. البته استعدادها و پديدهها نو به نو بسيار ظهور کردهاند و نتيجه کارشان هم درخشان است ولي به هر حال بگويم ورود به اين حرفه آسان و خروج از آن هم آسان است.»


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار