خاطرات یک کارگردان از ستاره درگذشته سینما
کد خبر: ۸۹۱۸۴
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۳۹۷ - ۱۶:۰۸

نصف جهان: ضیاءالدین دری، کارگردان سینما و تلویزیون نوشت: موفقیت بی نظیر «گنج قارون» که ازنیمه آبان‌تا نوروز ۴۵ بر اکران بود و با نرخ متوسط بلیت ۲ تومان معادل کل جمعیت تهران بلیت فروخته بود –حدود پنج میلیون تومان– یک شوک اقتصادی محسوب می‌شد. فردین 5 در صد در فیلم شریک بود. سرمایه گذاران به قصد خریدِ سهم اندک او سراغ فردین می‌روند و روی مبلغ ۶۰۰ هزار تومان به تفاهم می‌رسند! این رقم در آن سال‌ها معادل هزینه معمول دو فیلم و نصفی بود یعنی ارزش «گنج قارون» ۱۲ میلیون تومان شده بود و هنوز اکران بسیاری از شهرها و اکران دوم آنها را در پیش روی داشت.

چند ماه بعد روزنامه‌ها خبری منتشر کردند با تیتر «فردین، خانه نیم میلیون تومانی خرید».... خانه فردین نه تنهابین توده‌های مردم ایجاد حسد نکرد بلکه موجب خشنودی آنها بود چون با پول خود مردم خریداری شده بود؛ مردمی که با عشق بلیت خریده بودند، ضمناً او بدون حقوق به عنوان یک بچه تهرونی برای کشتی و کشور خود افتخار آفرینی کرده بود.

از آن پس زندگی خصوصی فردین مورد توجه روزنامه‌ها قرار گرفت. فردین چند ماشین، چند خدمتکار دارد؟ در خانه‌اش آشپز ثابت دارد، صبحانه چه چیزی میل می‌کند؟ قهرمان و تنها سوپر استار مملکت، خانه‌اش را هم برای مردم پنهان نکرد و در ِخانه‌اش را بر روی عکاسان باز گذاشت چون از خود و رابطه‌اش با مردم اطمینان داشت و اجازه داد کنجکاوی های مردم درباره او ارضا شود.

طولی نکشید که آوازه لوطیگری و دست و دلبازی های او نسبت به فرو دستان نقل محافل شد. [بعد از انقلاب] روزی به من گفت: «آنچه پول درآوردم همراه با خانواده‌ام و مردم خرج کردم تا توانستم کوشیدم با مردم همسفره شوم.» آن روز در دفتر تجاری مرحوم سعید فردین[پسر محمد علی فردین] واقع در خیابان ونک بودیم. فردین آنجا یک میز مخصوص خودش را داشت، روی میز اوراق و اسناد پراکنده بودند و فردین عینک مطالعه بر چشم ایستاده با خونسردی اوراق را می‌خواند و مرتب می‌ساخت...پرسیدم: «این اوراق چیست؟ محرمانه هستند؟» با اکراه گفت: «بله خصوصی‌اند اما نه برای تو.» خوشحال شدم و او یک نامه را به دست من داد. با اشتیاق نامه را گرفتم و متن کوتاه آن را خواندم. بسیج محل ضمن تشکر از بابت کمک‌های بی دریغ او، پتوی نو، چراغ و دیگر ملزومات مشابه آن را به عنوان نیازهای فوری در خط مقدم و پشت خط در خواست کرده بود. بعد گفت: «درّی! جز سعید و سیاوش[فرزندان محمدعلی فردین] فقط تو این اوراق را دیده‌ای. یادت باشد.»


برچسب ها: فردین ، جبهه ، ضیاءالدین دری ،
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
شماره پیامک:۳۰۰۰۷۶۴۲ شماره تلگرام:۰۹۱۳۲۰۰۸۶۴۰
پربیننده ترین
ویدئو
آخرین اخبار